English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
react U تحت تاثیر واقع شدن
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
affected U تحت تاثیر واقع شده
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
Other Matches
intercostal U واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west U واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
influence line U خط تاثیر
influenced U تاثیر
hank U تاثیر
impressiveness U تاثیر
influence U تاثیر
influences U تاثیر
efficacy U تاثیر
affection U تاثیر
effecting U تاثیر
effect U تاثیر
semplice U بی تاثیر
influxes U تاثیر
influx U تاثیر
sensations U تاثیر
sensation U تاثیر
influencing U تاثیر
hanks U تاثیر
forcefulness U تاثیر
adaphorous U بی تاثیر
effectiveness U تاثیر
forcibly U با تاثیر
effected U تاثیر
efficiency U درجه تاثیر
coefficient U ضریب تاثیر
radius of influence U شعاع تاثیر
coefficients U ضریب تاثیر
impresses U تاثیر کردن بر
influences U تاثیر کردن بر
impress U تاثیر کردن بر
impressed U تاثیر کردن بر
efficacy U درجه تاثیر
afair U تاثیر کردن
inductive influence U تاثیر القائی
wallydraigle U تاثیر پذیر
impressing U تاثیر کردن بر
after-effect U تاثیر بعدی
after-effects U تاثیر بعدی
touched U تحت تاثیر
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
size effect U تاثیر اندازه
influencing U تاثیر کردن بر
aerating U در تحت تاثیر
efficacity U تاثیر سودمندی
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
influence value U ارزش تاثیر
influence value U ضریب تاثیر
efficacity U درجه تاثیر
field effect U با تاثیر میدانی
impressional U تاثیر کننده
impressionability U تاثیر پذیری
make an impression U تاثیر گذاشتن
aerates U در تحت تاثیر
impressible U تاثیر پذیر
effectiveness U میزان تاثیر
aerate U در تحت تاثیر
effectiveness U تاثیر بخشی
influenced U تاثیر کردن بر
bear U تاثیر داشتن
bears U تاثیر داشتن
influence U تاثیر کردن بر
aerated U در تحت تاثیر
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
alcoholism U تاثیر الکل در مزاج
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
action U تاثیر اثر جنگ
actions U تاثیر اثر جنگ
impress U : تحت تاثیر قراردادن
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
impressed U : تحت تاثیر قراردادن
impresses U : تحت تاثیر قراردادن
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
edaphic U تحت تاثیر خاک
ship influence U تاثیر عبور کشتی
bacterization U تحت تاثیر باکتری
impressing U : تحت تاثیر قراردادن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
photothropism U جنبش در تحت تاثیر روشنایی
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
vulcanization U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
alcoholize U تحت تاثیر الکل دراوردن
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
like water off a duck's back <idiom> U بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
bacterize U تحت تاثیر باکتری قراردادن
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
infusive U دارای قوه نفوذ یا تاثیر
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
imported U دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
austral U تحت تاثیر باد جنوبی
electrified U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies U تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
mountains influnce climate U کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrify U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying U تحت تاثیر برق قرار دادن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
consumer appeal U تاثیر محصول روی مصرف کننده
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
volcanize U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
actinic U دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
public image U تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
geotropism U رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
propagated U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
propagate U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
advection U جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resist U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet U اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resisted U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
indeed U در واقع
post mortem U پس از واقع
substantially U در واقع
bestead U واقع
situate U واقع در
postmortem U پس از واقع
in reality U در واقع
situates U واقع در
As it were U در واقع
situated or situate U واقع
situating U واقع در
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
dichasial U واقع در دو طرف
dereism U واقع گریزی
situated or situate U واقع شده
flight from reality U واقع گریزی
vega U نسر واقع
vanward U واقع درجلو
to come to pass U واقع شدن
to take place U واقع شدن
take place U واقع شدن
superjacent U واقع درفوق
alpha lyrae U نسر واقع
sublunar U واقع در زیرقمر
axile U واقع درمحور
subjacent U واقع در زیر
transpontine U واقع در انسوی پل
capsulate U واقع درکپسول
centric U واقع درمرکز
postern U واقع درعقب
intralogical U واقع در حدودمنطق
osculant U واقع شونده
located inside U تو واقع شده
limitrophe U واقع در مرز
life like U واقع نما
it lies on the east of U در خاور واقع
intramontane U واقع در کوهستان
intradermic U واقع در زیرپوست
initiatory U واقع در اول
sinisteral U واقع درسمت چپ
extraception U واقع نگری
extreme position U واقع درمنتهاالیه
sincipital U واقع در جلوی سر
simultaneous with each other U با هم واقع شونده
intradermal U واقع در زیرپوست
shipside U واقع در کنارکشتی
haemal U واقع درسوی دل
hypodermal U واقع در زیرپوست
procephalic U واقع در جلو سر
precordial U واقع در پیش دل
intervascular U واقع در میان رگ ها
initialing U واقع در اغاز
realistic U واقع بین
realistic U واقع گرایانه
nether U واقع در پایین
realistically U واقع بین
realistically U واقع گرایانه
occur U واقع شدن
occurred U واقع شدن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com