English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 196 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
bacterization U تحت تاثیر باکتری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
bacterize U تحت تاثیر باکتری قراردادن
Other Matches
bactericide U باکتری کش
bacteria U باکتری
microphyte U باکتری
antibacteria U ضد باکتری
micro or ganism U باکتری
bacteriological U باکتری شناسی
bacterial U وابسته به باکتری
bacteriology U باکتری شناسی
bacteria U باکتری ترکیزه
diplococcus U باکتری اوره
aerobic bacteria U باکتری هوازی
anaerobic bacteria U باکتری بیهوازی
phage U باکتری خوار
bacteriophagy U باکتری خواری
bacteriolysis U انهدام باکتری
spirochaeta U هر نوع باکتری مارپیچ
spirochete U هر نوع باکتری مارپیچ
spirochaete U هر نوع باکتری مارپیچ
bactericidal U نابود کنندهء باکتری
denitrifying bacteria U باکتری کاهنده نیترات
chemosynthesis U سنتز باکتری شیمیایی
hexachlorophene U ماده متبلور باکتری کش
diplococcic U ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
diplococcal U ایجاد شده بوسیله باکتری اوره
bacteriolysis U مواد شیمایی جهت جلوگیری از رشد باکتری خصوصا برای انبار کردن فرش بیش از سه ما ه
bacteriologic U مربوط به میکرب شناسی وابسته به باکتری شناسی
influence line U خط تاثیر
adaphorous U بی تاثیر
hank U تاثیر
hanks U تاثیر
forcefulness U تاثیر
impressiveness U تاثیر
effectiveness U تاثیر
semplice U بی تاثیر
efficacy U تاثیر
influencing U تاثیر
influences U تاثیر
influenced U تاثیر
influence U تاثیر
forcibly U با تاثیر
effect U تاثیر
effecting U تاثیر
affection U تاثیر
influxes U تاثیر
influx U تاثیر
sensations U تاثیر
sensation U تاثیر
effected U تاثیر
afair U تاثیر کردن
inductive influence U تاثیر القائی
impressional U تاثیر کننده
impressionability U تاثیر پذیری
efficacity U تاثیر سودمندی
efficacity U درجه تاثیر
field effect U با تاثیر میدانی
effectiveness U میزان تاثیر
effectiveness U تاثیر بخشی
influence value U ضریب تاثیر
influence value U ارزش تاثیر
make an impression U تاثیر گذاشتن
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
efficacy U درجه تاثیر
efficiency U درجه تاثیر
influencing U تاثیر کردن بر
impressible U تاثیر پذیر
influences U تاثیر کردن بر
influenced U تاثیر کردن بر
influence U تاثیر کردن بر
bears U تاثیر داشتن
bear U تاثیر داشتن
coefficients U ضریب تاثیر
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
touched U تحت تاثیر
radius of influence U شعاع تاثیر
aerating U در تحت تاثیر
aerates U در تحت تاثیر
aerated U در تحت تاثیر
aerate U در تحت تاثیر
size effect U تاثیر اندازه
impressing U تاثیر کردن بر
impresses U تاثیر کردن بر
impressed U تاثیر کردن بر
after-effects U تاثیر بعدی
coefficient U ضریب تاثیر
after-effect U تاثیر بعدی
wallydraigle U تاثیر پذیر
impress U تاثیر کردن بر
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
ship influence U تاثیر عبور کشتی
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
edaphic U تحت تاثیر خاک
impressed U : تحت تاثیر قراردادن
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
actions U تاثیر اثر جنگ
impresses U : تحت تاثیر قراردادن
alcoholism U تاثیر الکل در مزاج
action U تاثیر اثر جنگ
impressing U : تحت تاثیر قراردادن
impress U : تحت تاثیر قراردادن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
vulcanization U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
infusive U دارای قوه نفوذ یا تاثیر
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
react U تحت تاثیر واقع شدن
imported U دخل داشتن به تاثیر کردن در
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
affected U تحت تاثیر واقع شده
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
like water off a duck's back <idiom> U بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
austral U تحت تاثیر باد جنوبی
alcoholize U تحت تاثیر الکل دراوردن
photothropism U جنبش در تحت تاثیر روشنایی
electrified U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify U تحت تاثیر برق قرار دادن
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
consumer appeal U تاثیر محصول روی مصرف کننده
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electrifies U تحت تاثیر برق قرار دادن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
mountains influnce climate U کوه دراب و هوا تاثیر دارد
electrifying U تحت تاثیر برق قرار دادن
volcanize U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image U تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
actinic U دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
geotropism U رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagating U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
advection U جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
resists U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
resisting U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
electro magnet U اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resist U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
impedance U اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flow diagram U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
logical U مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world <idiom> U تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
ballistic coefficient U ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Tibet U تبت [این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com