Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
incongruousness
U
تباین مخالفت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
contrasted
U
تباین
contrasts
U
تباین
divergence
U
تباین
divergences
U
تباین
incommensurability
U
تباین
heterogeny
U
تباین
contrast
U
تباین
inconsistency
U
تباین
inconsistencies
U
تباین
contrasting
U
تباین
inconsistence
U
تناقض تباین
efficiency variance
U
تباین کارایی
contrast control
U
پیچ تباین
inconsistencies
U
تناقض تباین
inconsistency
U
تناقض تباین
disagreement
U
مخالفت
disagreements
U
مخالفت
gainsays
U
مخالفت
opposition
U
مخالفت
defiance
U
مخالفت
gainsaying
U
مخالفت
gainsay
U
مخالفت
factions
U
مخالفت
faction
U
مخالفت
gainsaid
U
مخالفت
contrariety
U
مخالفت
contrariness
U
مخالفت
oppugnation
U
مخالفت
renitency
U
مخالفت
oppugnancy
U
مخالفت
opposeless
U
بی مخالفت
recusance or sancy
U
مخالفت
opponency
U
مخالفت
obj
U
مخالفت
divided
<adj.>
U
در مخالفت
remonstrance
U
مخالفت
disaccord
U
مخالفت
disgreement
U
مخالفت
antagonism
U
مخالفت
to kick against a proposal
U
با پیشنهادی مخالفت
repugn
U
مخالفت کردن با
aversion
U
مخالفت ناسازگاری
aversions
U
مخالفت ناسازگاری
to set ones face against
U
مخالفت کردن با
paradoxy
U
مخالفت با عقایدعمومی
oppugner
U
مخالفت کننده
contrarious
U
مخالفت امیز
oppugn
U
مخالفت کردن با
opposable
U
مخالفت کردنی
obscurantism
U
مخالفت باروشنفکری
abolitionism
U
مخالفت با بردگی
antagonistic
U
مخالفت امیز
bucks
U
مخالفت کردن با
resist
U
مخالفت کردن با
resisted
U
مخالفت کردن با
resisting
U
مخالفت کردن با
resists
U
مخالفت کردن با
veto
U
نشانه مخالفت
vetoed
U
نشانه مخالفت
vetoes
U
نشانه مخالفت
vetoing
U
نشانه مخالفت
resistance
U
سختی مخالفت
buck
U
مخالفت کردن با
defiantly
U
از روی مخالفت
direct objects
U
مخالفت کردن
indirect objects
U
مخالفت کردن
object
U
مخالفت کردن
objected
U
مخالفت کردن
objecting
U
مخالفت کردن
objects
U
مخالفت کردن
repugnance
U
تناقض مخالفت
blackball
U
مخالفت کردن
blackballs
U
مخالفت کردن
blackballing
U
مخالفت کردن
blackballed
U
مخالفت کردن
indulge
U
مخالفت نکردن
indulged
U
مخالفت نکردن
indulges
U
مخالفت نکردن
indulging
U
مخالفت نکردن
paradoxicality
U
مخالفت باعقاید عمومی
obscurantism
U
مخالفت با علم ومعرفت
adversarial
U
وابسته به مخالفت یا دشمنی
to be in disagreement
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
disagrees
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagreeing
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagreed
U
نساختن با مخالفت کردن با
disagree
U
نساختن با مخالفت کردن با
objections
U
مخالفت استدلال مخالف
antagonistically
U
از روی مخالفت یا دشمنی
reactionaries
U
مخالفت گرای بی منطق
reactionary
U
مخالفت گرای بی منطق
objection
U
مخالفت استدلال مخالف
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
nem con
U
بدون مخالفت کسی است
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
مخالفت کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
contends
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contended
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
contend
U
مخالفت کرده با رقابت کردن
withstood
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstands
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstanding
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
withstand
U
مخالفت کردن استقامت ورزیدن
thwart
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
thwarted
U
عقیم گذاردن مخالفت کردن با
mc carthyism
U
سیاست دست راستی افراطی و مخالفت بالیبرالیزم
flag discrimination
U
مخالفت یک کشور با حمل کالاهای خود توسط کشتیهای غیر
anti dumping
U
مخالفت تبعیض قیمت بین بازار داخل و خارج از کشور
retrorocket
U
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
We planned to do a cross-country trip in the US, but our parents ruled that out/vetoed it.
U
ما برنامه ریختیم سفری سرتاسری در ایالات متحده بکنیم اما پدر و مادرمان جلویمان را گرفتند
[مخالفت کردند ]
.
controvert
U
هم ستیز کردن مخالفت کردن
oppose
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
opposes
U
ضدیت کردن مخالفت کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com