Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
monofil
U
تاریا رشته واحد تاب نخورده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
monofilament
U
تاریا رشته واحدتاب نخورده
undisturbed sample
U
نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
null
U
رشته یا حروفی که حرف null دارد برای بیان انتهای رشته
fills
U
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
fill
U
حرفی که یک رشته اضافه میشود تا طول آن رشته مناسب شود
thready
U
رشته رشته باصدای باریک
powers
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
U
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
virgin
U
دست نخورده
intact
U
دست نخورده
unvarnished
U
جلا نخورده
safe
U
صدمه نخورده
unbeaten
U
ضرب نخورده
virginal
U
دست نخورده
unshod
U
نعل نخورده
intemerate
U
دست نخورده
safer
U
صدمه نخورده
virgins
U
دست نخورده
safest
U
صدمه نخورده
safes
U
صدمه نخورده
unruffled
U
چین نخورده
knot
U
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
entirety
U
چیزدرست ودست نخورده
unheard
U
بگوش نخورده غیرمسموع
virgin medium
U
واسطه دست نخورده
pristine
U
طبیعی ودست نخورده
whole
U
دست نخورده کامل
entire
U
دست نخورده بی عیب
morpheme
U
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
U
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
unbeaten
U
شکست نخورده مغلوب نشده
He returned the money intact.
U
پول را دست نخورده پ؟ داد
It remained intact.
U
سالم ودست نخورده باقی مانده
functional unit
U
واحد در حال کار واحد تابعی
thread
U
رشته رشته شدن
fiberize
U
رشته رشته کردن
fibrillation
U
رشته رشته سازی
threads
U
رشته رشته شدن
creaking
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creaked
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
I havent had a bit sine morning .
U
از صبح تاحالایک لقمه دهانم نگذاشتم ( چیزی نخورده ام )
creaks
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
creak
U
غژغژ کردن صدای لولای روغن نخورده جیرجیرکفش
to leave everything as it is
[not to change anything]
U
رسوم قدیمی را ثابت
[دست نخورده]
نگه داشتن
universal
U
قطعهای که رشته بیت سری اسنکرون را به حالت موازی یا حالت موازی را به رشته سری تبدیل میکند
knot
U
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
U
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
desert
U
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده]
sierra
U
رشته کوه تیز ودندانه دار رشته جبال تیز ودندانه دار
untouched
U
دست نخورده دست نزده
filaments
U
رشته
ranges
U
رشته
suite
U
رشته
suites
U
رشته
series
U
رشته
unifilar
U
یک رشته
yarn
U
رشته
tatter
U
رشته رشته
trains
U
رشته
reeve
U
رشته
train
U
رشته
fibre
U
رشته
fibres
U
رشته
seriated
U
رشته رشته
range
U
رشته
branch
U
رشته
chain
U
رشته
yarns
U
رشته
filament
U
رشته
sequence
U
رشته
sequences
U
رشته
ranged
U
رشته
chains
U
رشته
branches
U
رشته
ghaut
U
رشته
string
U
رشته
filaria
U
رشته
field
U
رشته
fields
U
رشته
trained
U
رشته
catena
U
رشته
fiber
U
رشته
fielded
U
رشته
line
U
رشته
thread
U
رشته
strands
U
رشته
strand
U
رشته
artery
U
رشته
coneatenation
U
رشته
arteries
U
رشته
threads
U
رشته
lines
U
رشته
funicle
U
رشته
string handling
U
بکارگیری رشته
symbolic string
U
رشته علائم
range
رشته کوه
empty string
U
رشته خالی
solid wire
U
سیم تک رشته
ghat
U
رشته سلسله
the province of science
U
رشته علمی
systems
U
رشته دستگاه
systems
U
سلسله رشته
system
U
رشته دستگاه
system
U
سلسله رشته
spinnerete
U
رشته ساز
specialty
U
رشته اختصاصی
spinneret
U
رشته ساز
string length
U
طول رشته
string manipulation
U
دستکاری رشته
tracts
U
رد بپا رشته
sequences
U
رشته ترتیب
tract
U
رد بپا رشته
sequence
U
رشته ترتیب
finite series
U
رشته کراندار
finespun
U
نازک رشته
filiform
U
رشته مانند
train of thought
U
رشته افکار
filament resistor
U
مقاومت رشته
the province of science
U
رشته علوم
filum
U
رشته لیفی
nerves
U
رشته عصبی
symbol stringe
U
رشته نمادی
stup string
U
رشته تنظیم
strobilation
U
تشکیل رشته
string variable
U
متغیر رشته
computing
U
رشته کامپیوتر
specialities
U
رشته اختصاصی
commentaries
U
رشته یادداشت
commentary
U
رشته یادداشت
macaroni
U
رشته فرنگی
main sequence
U
رشته اصلی
ranks
U
قطار رشته
ranked
U
قطار رشته
rank
U
قطار رشته
heaters
U
رشته گرمساز
heater
U
رشته گرمساز
lighting filament
U
رشته ملتهب
quartermasters
U
سر رشته دار
quartermaster
U
سر رشته دار
speciality
U
رشته اختصاصی
nerve
U
رشته عصبی
spaghetti
U
رشته فرنگی
hot wire
U
رشته حرارتی
hot-wire
U
رشته حرارتی
hot-wired
U
رشته حرارتی
ridges
U
رشته تپه
ridge
U
رشته تپه
hot-wires
U
رشته حرارتی
hot-wiring
U
رشته حرارتی
alphabetic string
U
رشته الفبائی
incandescent filament
U
رشته ملتهب
noodle
U
رشته فرنگی
search string
U
رشته جستجو
character string
U
رشته دخشهای
sequence of events
U
رشته حوادث
character string
U
رشته کاراکتری
copper strand
U
رشته مسی
hair worm
U
کرم رشته
vermicelli
U
رشته فرنگی
guinea worm
U
کرم رشته
ranges
U
رشته کوه
craftsman trade
U
رشته فنی
branch
U
رشته
[دانشی]
bit string
U
رشته بیتی
null string
U
رشته پوچ
null string
U
رشته تهی
disciplining
U
رشته علمی
disciplines
U
رشته علمی
barbicel
U
رشته باریک پر
discipline
U
رشته علمی
optical fiber
U
رشته اپتیکی
bit stream
U
رشته ذره یی
bit string
U
رشته ذرهای
ranged
U
رشته کوه
branch
U
رشته ساقه
pasta
U
رشته فرنگی
branch
U
شعبه رشته
majoring
U
رشته اصلی
majored
U
رشته اصلی
major
U
رشته اصلی
yarns
U
رشته طناب
yarn
U
رشته طناب
trains
U
یک رشته موج
trains
U
رشته سلسله
branches
U
شعبه رشته
branches
U
رشته ساقه
fibres
U
رشته علفی
train
U
رشته سلسله
train
U
یک رشته موج
fibre
U
رشته علفی
trained
U
رشته سلسله
trained
U
یک رشته موج
string
U
رشته خالی
field
U
رشته
[دانشی]
line
U
رشته بند
string
U
رشته کردن
lines
U
رشته بند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com