English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 82 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
raid U تاخت و تاز
raided U تاخت و تاز
raiding U تاخت و تاز
raids U تاخت و تاز
invasion U تاخت و تاز
invasions U تاخت و تاز
incursion U تاخت و تاز
incursions U تاخت و تاز
onset U تاخت و تاز
inbreak U تاخت و تاز
inroad U تاخت و تاز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
lope U شلنگ انداختن تاخت رفتن
lope U تاخت حرکت خرامان
loped U شلنگ انداختن تاخت رفتن
loped U تاخت حرکت خرامان
lopes U شلنگ انداختن تاخت رفتن
lopes U تاخت حرکت خرامان
loping U شلنگ انداختن تاخت رفتن
loping U تاخت حرکت خرامان
overrun U تاخت و تاز کردن
overrunning U تاخت و تاز کردن
overruns U تاخت و تاز کردن
attack U تاخت
attack U مبادرت کردن به تاخت کردن
attack U تاخت و تاز یورش
attacked U تاخت
attacked U مبادرت کردن به تاخت کردن
attacked U تاخت و تاز یورش
attacks U تاخت
attacks U مبادرت کردن به تاخت کردن
attacks U تاخت و تاز یورش
canter U تاخت
cantered U تاخت
cantering U تاخت
canters U تاخت
raid U تک سریع تاخت و تاز
raided U تک سریع تاخت و تاز
raiding U تک سریع تاخت و تاز
raids U تک سریع تاخت و تاز
gallop U تاخت
gallop U تاخت کردن
galloped U تاخت
galloped U تاخت کردن
gallops U تاخت
gallops U تاخت کردن
invasion U تاخت وتاز
invasions U تاخت وتاز
invader U تاخت و تازگر
invaders U تاخت و تازگر
ravage U تاخت و تاز ویرانی
ravage U تاخت وتاز کردن
ravaged U تاخت و تاز ویرانی
ravaged U تاخت وتاز کردن
ravages U تاخت و تاز ویرانی
ravages U تاخت وتاز کردن
ravaging U تاخت و تاز ویرانی
ravaging U تاخت وتاز کردن
foray U تاخت وتاز کردن
foray U تاخت و تاز کردن
forays U تاخت وتاز کردن
forays U تاخت و تاز کردن
invade U تاخت و تاز کردن در
invade U تک کردن تاخت و تاز کردن
invaded U تاخت و تاز کردن در
invaded U تک کردن تاخت و تاز کردن
invades U تاخت و تاز کردن در
invades U تک کردن تاخت و تاز کردن
invading U تاخت و تاز کردن در
invading U تک کردن تاخت و تاز کردن
brattle U تاخت چهارنعل
galloper U عراده توپ سبک تاخت کننده
golden horde U سپاهیان مغول که در قرن سیزدهم اروپای شرقی رامورد تاخت و تاز قرار دادند
hand gallop U تاخت ملایم
inburst U تاخت وتاز
inruption U تاخت وتاز
incursive U تاخت و تاز امیز
invasive U تاخت وتاز کننده
irruptive U تاخت وتازکننده
raiding party U قسمت مامور دستبرد یا تاخت
to outflank an army U گرد سپاهی گشتن و از پهلوبدان تاخت کردن
to run across or against U بکسی تاخت
to sweep down on U تاخت کردن
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com