English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
size effect U تاثیر اندازه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
impedance U اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
Other Matches
angles U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
angle U اندازه تغییرات در جهت که معمولا اندازه گردش از یک محور میباشد
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
zahn cup U محفظهای با سوراخی به اندازه معین و دقیق برای اندازه گیری ویسکوزیته سیال
typefaces U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
typeface U اندازه نوشتار که در واحد نقط ه اندازه گیری میشود
analogue U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analogues U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر ممتد و متغیر فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
analog U نمایش و اندازه گیری دادههای عددی توسط مقادیر متغیر ممتد فیزیکی مثل اندازه ولتاژ الکتریکی
orifice meter U روش اندازه گیری جریان سیال با گرفتن اندازه دقیق فشار قبل و بعد از یک صفحه عرضی با یک سوراخ
processor U ساخت CPU با اندازه کلمه بزرگ با وصل کردن پلاکهای با اندازه کلمه کوچکتر به هم
gage U اندازه وسیله اندازه گیری
gage U اندازه گیر اندازه گرفتن
sizes U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
size U 1-تعداد حروفی که کامپیوتر به صورت افقی و عمودی میتواند نمایش دهد. 2-اندازه صفحه نمایش بر پایه اندازه بین المللی کاغذ
measure U 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
sensation U تاثیر
influenced U تاثیر
influx U تاثیر
influxes U تاثیر
effect U تاثیر
effected U تاثیر
forcibly U با تاثیر
influence line U خط تاثیر
effecting U تاثیر
semplice U بی تاثیر
hank U تاثیر
efficacy U تاثیر
impressiveness U تاثیر
affection U تاثیر
influences U تاثیر
influencing U تاثیر
sensations U تاثیر
influence U تاثیر
hanks U تاثیر
adaphorous U بی تاثیر
effectiveness U تاثیر
forcefulness U تاثیر
inductive influence U تاثیر القائی
influence value U ضریب تاثیر
impress U تاثیر کردن بر
influence value U ارزش تاثیر
after-effect U تاثیر بعدی
field effect U با تاثیر میدانی
bear U تاثیر داشتن
bears U تاثیر داشتن
after-effects U تاثیر بعدی
aerate U در تحت تاثیر
touched U تحت تاثیر
aerated U در تحت تاثیر
aerates U در تحت تاثیر
impresses U تاثیر کردن بر
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
impressing U تاثیر کردن بر
impressible U تاثیر پذیر
impressed U تاثیر کردن بر
aerating U در تحت تاثیر
impressional U تاثیر کننده
wallydraigle U تاثیر پذیر
impressionability U تاثیر پذیری
coefficient U ضریب تاثیر
efficiency U درجه تاثیر
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
radius of influence U شعاع تاثیر
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
influencing U تاثیر کردن بر
afair U تاثیر کردن
coefficients U ضریب تاثیر
influences U تاثیر کردن بر
influenced U تاثیر کردن بر
effectiveness U تاثیر بخشی
efficacy U درجه تاثیر
effectiveness U میزان تاثیر
efficacity U درجه تاثیر
make an impression U تاثیر گذاشتن
efficacity U تاثیر سودمندی
influence U تاثیر کردن بر
impressing U : تحت تاثیر قراردادن
action U تاثیر اثر جنگ
impressed U : تحت تاثیر قراردادن
impress U : تحت تاثیر قراردادن
impresses U : تحت تاثیر قراردادن
actions U تاثیر اثر جنگ
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
edaphic U تحت تاثیر خاک
alcoholism U تاثیر الکل در مزاج
ship influence U تاثیر عبور کشتی
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
bacterization U تحت تاثیر باکتری
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
gauged U اندازه اندازه گیر
gauges U اندازه اندازه گیر
gauge U اندازه اندازه گیر
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
apply U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
infusive U دارای قوه نفوذ یا تاثیر
photothropism U جنبش در تحت تاثیر روشنایی
applies U تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
to be i. with an idea U فکری در کسی تاثیر نمودن
unbiased U تحت تاثیر واقع نشده
alcoholize U تحت تاثیر الکل دراوردن
austral U تحت تاثیر باد جنوبی
bacterize U تحت تاثیر باکتری قراردادن
cost effectiveness analysis U تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
importing U دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported U دخل داشتن به تاثیر کردن در
like water off a duck's back <idiom> U بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
weather worn U تحت تاثیر هوا در امده
import U دخل داشتن به تاثیر کردن در
react U تحت تاثیر واقع شدن
reacted U تحت تاثیر واقع شدن
reacting U تحت تاثیر واقع شدن
affected U تحت تاثیر واقع شده
vulcanization U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
reacts U تحت تاثیر واقع شدن
biotecture U [معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
to impinge on something U تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
consumer appeal U تاثیر محصول روی مصرف کننده
mountains influnce climate U کوه دراب و هوا تاثیر دارد
photo electric U وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
electrifies U تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify U تحت تاثیر برق قرار دادن
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
electrified U تحت تاثیر برق قرار دادن
impressionability U امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
impressibly U بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
biases U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
bias U تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
electrifying U تحت تاثیر برق قرار دادن
moment of momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
angular momentum U اندازه حرکت زاویهای گشتاور اندازه حرکت
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
proselytism U تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
volcanize U تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
public image U تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
like hell <idiom> U با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
actinic U دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
machine address U مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
hall effect U شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
geotropism U رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
inducing U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagated U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
induced U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induce U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces U 1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
propagates U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
hydrolyte U جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
How do you think the changes will affect you? U فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
nunc pro tunc U حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
advection U جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
critical engine U موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
resisting U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
dielectric heating U گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
electro magnet U اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
resisted U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resist U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists U ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
ageing U ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
lifemanship U متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
field emission U پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
real time U سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
flow diagram U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart U دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
logical U مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
common nuisance U منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
inversions U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
cross modulation U مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
inversion U تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
biaxial deformation U خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
pneumatolysis U تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world <idiom> U تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
moving iron instrument U دستگاه اندازه گیری اهن گردان دستگاه اندازه گیری اهن نرم گردان
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
ammoniate U با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
run into <idiom> U اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
degrees U اندازه
immense U بی اندازه
gauged U اندازه
immensely U بی اندازه
symmetric U هم اندازه
screamingly U بی اندازه
degree U اندازه
to size up U اندازه
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com