Perdic | بی نیاز ازتخم نر | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (9 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	agamic U	بی نیاز ازتخم نر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	cleck U	ازتخم در اوردن
	embryonic membrane U	ساختمانی که ازتخم رسیده مشتق میشود
	preovulatory U	واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
	egg tooth U	نوک جوجه ازتخم درنیامده که با ان پوست تخم راشکسته بیرون میاید
	an ovoviviparous animal U	جانوری که دردرون شکم تخم می گذاردوبچه خودرادرهمانجا ازتخم بیرون می اورد
	praecocial U	درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
	LUT U	مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
	cleans U	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
	clean U	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
	cleanest U	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
	cleaned U	کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
	discretionary U	آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
	need U	نیاز
	self sufficing U	بی نیاز
	self-sufficient U	بی نیاز
	needed U	نیاز
	needing U	نیاز
	needless U	بی نیاز
	demand U	نیاز
	requirement U	نیاز
	demanded U	نیاز
	demands U	نیاز
	requirement U	نیاز
	demand U	نیاز
	want U	نیاز
	need U	نیاز
	achievement need U	نیاز پیشرفت
	self-explanatory U	بی نیاز از توصیف
	capital requirement U	نیاز سرمایه
	n affiliation U	نیاز پیوندجویی
	affiliation need U	نیاز پیوندجویی
	wanted U	نقصان نیاز
	want U	نقصان نیاز
	self explanatory U	بی نیاز از توصیف
	nurturance need U	نیاز مهرورزی
	necessity U	نیاز نیازمندی
	need gratification U	ارضای نیاز
	self-evident U	بی نیاز از اثبات
	cognizance need U	نیاز شناخت
	construction need U	نیاز سازندگی
	prerequisites U	پیش نیاز
	prerequisite U	پیش نیاز
	requirement U	مورد نیاز
	n achievement U	نیاز پیشرفت
	felt need U	نیاز هشیار
	manifest need U	نیاز اشکار
	quasi need U	شبه نیاز
	succorance need U	نیاز مهرطلبی
	demands U	نیاز احتیاج
	sweet nothings U	راز و نیاز
	urgency of need U	ضرورت نیاز
	self contained U	برون بی نیاز
	self explaining U	بی نیاز از توصیف
	social need U	نیاز اجتماعی
	structural requirement U	نیاز استاتیکی
	demanded U	نیاز احتیاج
	demand U	نیاز احتیاج
	dominance need U	نیاز سلطه گری
	deference need U	نیاز دنباله روی
	chemical oxygen demand U	نیاز شیمیایی اکسیژن
	defendance need U	نیاز خویشتن پایی
	custom ROM U	مین نیاز مشتری
	floor space occupied U	فضای مورد نیاز
	c.o.d U	نیاز شیمیایی به اکسیژن
	lime requirement U	اهک مورد نیاز
	demand processing U	پردازش بر اساس نیاز
	self sufficient U	مستغنی بی نیاز از غیر
	obviates U	رفع نیاز کردن
	obviating U	رفع نیاز کردن
	reserve requirements U	ذخائر مورد نیاز
	criminal court U	راز و نیاز کردن
	need press theory U	نظریه نیاز- فشار
	obviated U	رفع نیاز کردن
	obviate U	رفع نیاز کردن
	demand paging U	صفحه بندی مورد نیاز
	bank capital requirement U	سرمایه مورد نیاز بانک
	biological oxygen demand U	نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
	b.o.d U	نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
	postfix U	و نیاز به کروشه را از بین می برد.
	addressing U	بدون نیاز به موارد خاص
	common goods U	کالای مورد نیاز عموم
	biochemical oxygen demand U	نیاز زیست شیمیایی به اکسیژن
	require U	نیاز داشتن لازم بودن
	required U	نیاز داشتن لازم بودن
	requires U	نیاز داشتن لازم بودن
	requiring U	نیاز داشتن لازم بودن
	combat essential U	مورد نیاز حتمی رزمی
	demand satisfaction U	تحویل اماد مورد نیاز
	overproduce U	بیش ازفرفیت یا نیاز تولیدکردن
	post free U	بدون نیاز به تمبر زدن
	iam in bad U	بسیار نیاز مند هشتم
	netblock U	ابشاری که نیاز به دفاع ندارد
	notation U	و دیگر نیاز به کروشه نیست
	notations U	و دیگر نیاز به کروشه نیست
	required supply rate U	نواخت مهمات مورد نیاز
	requirements U	آنچه مورد نیاز است
	paralleling U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	specifies U	بیان واضح آنچه نیاز است
	parallelled U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	parallelling U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	parallels U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	materials requirements planning U	برنامه ریزی مواد مورد نیاز
	specifying U	بیان واضح آنچه نیاز است
	To leave someone in the lurch . U	کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
	specify U	بیان واضح آنچه نیاز است
	paralleled U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	parallel U	اگر به توجه نیاز داشته باشند
	completes U	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
	reorder level U	مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
	completing U	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
	supplied U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	completed U	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
	complete U	آنچه به چیزی دیگر نیاز ندارد
	supplying U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	shortest U	بدون نیاز به حمل کننده مسیر
	supply U	تامین چیزی که مورد نیاز است .
	customers U	ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
	customer U	ول نیاز ها و سفارشات و درخواستهای مشتری است
	short U	بدون نیاز به حمل کننده مسیر
	shorter U	بدون نیاز به حمل کننده مسیر
	You are needed . They need you . U	وجود شما مورد نیاز است
	dynamically U	بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
	discard U	خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
	discarded U	خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
	dynamic U	بافری که اندازه آن طبق نیاز تغییر کند
	demand U	یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
	attention U	سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
	buffer U	بافری که اندازه اش طبق نیاز تغییر میکند
	attentions U	سیگنال وقفه که نیاز به توجه پردازنده دارد
	real time U	داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
	demanded U	یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
	discarding U	خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
	operation U	دستوری که نیاز به آدرس کردن اش نداشته باشد
	elastic buffer U	اندازه بافر که طبق نیاز تغییر میکند
	These statistics speak for themselves. U	این آمار به هیچ توضیحی نیاز ندارد.
	discards U	خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
	demands U	یچ کردن بین مدارها وقتی نیاز باشد
	customize U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	customising U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	customises U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	customised U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	end item U	وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
	public information U	اطلاعات مورد نیاز عامه مردم وافکار عمومی
	customized U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	customizes U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	customizing U	بهبود دادن به سیستم برای تط ابق با نیاز مشتری
	cpu U	کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
	storage U	حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
	Gun laws need to be revisited. U	قوانین تفنگ نیاز به بازبینی [تجدید نظر] دارند.
	automatic U	آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
	We'll need 10 years at a [the] minimum. U	ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
	automatics U	آنچه خودش و بدون نیاز اپراتور کار میکند
	inherits U	یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
	equipment U	وسایل مورد نیاز برای کار در یک کارخانه یا شرکت
	autos U	خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
	hogs U	برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
	hogged U	برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
	hog U	برنامهای که نیاز به مقدارزیادی از یک منبع قابل دسترس دارد
	logical U	گرافیکی که حاوی اطلاعات رنگ مورد نیاز است
	inheriting U	یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
	inherit U	یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
	static U	حافظه غیر فرار که نیاز به تنظیم مجدد ندارد
	auto U	خودکار یا آنچه بدون نیاز به کابر کار کند
	thinnest U	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
	thinners U	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
	interrupt U	سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
	thinned U	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
	thin U	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
	prompt U	نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
	prompted U	نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
	prompts U	نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
	interrupting U	سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
	Funstionalism U	[عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
	standalone U	که بدون نیاز به وسیله دیگر قابل کار کردن است
	ancillary equipment U	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
	thins U	روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
	overlay U	و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
	interrupts U	سیگنال از وسیلهای که به CPU اعلام میکند که نیاز به توجه دارد
	overlaying U	و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
	overlays U	و بنابراین حافظهاصلی فقط حاوی بخشهای مورد نیاز است
	I have to go back a little bit. [This requires a little background {explanation}* ]* . U	این نیاز به کمی پیش زمینه [توضیح بیشتر] دارد.
	multiphase program U	برنامهای که بیشتر از یک دستور بازیابی پیش از خاتمه اجرا نیاز دارد
	fetches U	سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
	fetch U	سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
	fetched U	سیستم مدیریت صفحه مجازی که صفحات طبق نیاز انتخاب می شوند
	print U	تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
	process U	نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
	prints U	تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
	multiplex U	روش تقسیم که بخشهای زمان را طبق نیاز به سیگنالهای اختصاص میدهد
	processes U	نموداری که هر مرحله از توابع کامپیوتری مورد نیاز سیستم را نشان میدهد
	printed U	تعداد حروف که یک قطعه میتواند پیش از نیاز به جایگزینی چاپ کند
	free issue system U	سیستم انبارداری که در ان جهت گرفتن کالا نیاز به برگ درخواست نمیباشد
	paging U	که آدرس به آنها اختصاص داده میشود و در صورت نیاز فراخوانی می شوند
	extracted U	دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
	compound U	وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
	compounded U	وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
	extract U	دستور انتخاب و خواندن دادن مورد نیاز از پایگاه داده یافایل
	storing U	ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد
	compounds U	وسیله چند رسانهای MCI ویندوز که به یک فایل داده نیاز دارد
	store U	ذخیره داده که بعداگ در صورت نیاز مورد استفاده قرار می گیرد