Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (43 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
represent
U
بیان کردن نشان دادن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gives
U
نسبت دادن به بیان کردن
give
U
نسبت دادن به بیان کردن
to set out
U
بیان کردن شرح دادن
giving
U
نسبت دادن به بیان کردن
quotes
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quoted
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
quote
U
نقل بیان کردن نشان نقل قول
statement
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
statements
U
بیان کردن توضیح دادن تاکید کردن
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
display
U
نشان دادن ابراز کردن
earmark
U
نشان کردن اختصاص دادن
earmarks
U
نشان کردن اختصاص دادن
displaying
U
نشان دادن ابراز کردن
project
U
فاهر کردن نشان دادن
projects
U
فاهر کردن نشان دادن
displayed
U
نشان دادن ابراز کردن
projected
U
فاهر کردن نشان دادن
displays
U
نشان دادن ابراز کردن
features
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
simulate
U
تقلید نشان دادن وانمود کردن
featured
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
demonstrate
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
demonstrated
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
to give publicity to
U
بعموم نشان دادن یا معرفی کردن
belying
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
demonstrating
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
belies
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
brazen
U
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
feature
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
belie
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
simulating
U
تقلید نشان دادن وانمود کردن
brazenly
U
بی پروایی نشان دادن گستاخی کردن
featuring
U
نمایان کردن بطوربرجسته نشان دادن
demonstrates
U
نشان دادن تظاهر به عمل کردن
belied
U
خیانت کردن به عوضی نشان دادن
simulates
U
تقلید نشان دادن وانمود کردن
introducing
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduced
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
U
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
cerebrate
U
فعالیت مغزی را نشان دادن فکر کردن
to speak
[things indicating something]
U
بیان کردن
[رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
to prove oneself
U
نشان دادن
[ثابت کردن]
توانایی انجام کاری
hyphens
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
hyphen
U
علامت چاپ برای نشان دادن تقسیم کردن کلمه
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
autos
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
auto
U
توانایی صفحه نمایش برای نشان دادن همان تصویر پس از عوض کردن nesolution آن
target materials
U
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
bracket
U
چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
images
U
نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
prefigure
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigured
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefigures
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
prefiguring
U
قبلا اعلام کردن قبلا نشان دادن
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
flag
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
faceted code
U
یات یک موضوع را بیان میکند با انتساب دادن به هر یک یک مقدار
char
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
charring
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
chars
U
نوع دادهای که دادهای راکه محتوی متغیری است که بیان کننده یک حرف به کد ASC II است نشان میدهد
clicks
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
clicked
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
click
U
صدای کوتاه مدت برای بیان فشار دادن یک کلید
indicator
U
نوری که برای اخطار دادن یا بیان وضعیت یک قطعه به کار می رود
exerts
U
نشان دادن
introduces
U
نشان دادن
point
U
نشان دادن
introduce
U
نشان دادن
exerted
U
نشان دادن
exerting
U
نشان دادن
introduced
U
نشان دادن
register
U
نشان دادن
exert
U
نشان دادن
demonstrating
U
نشان دادن
introducing
U
نشان دادن
actuate
U
نشان دادن
showŠetc
U
نشان دادن
runs
U
نشان دادن
run
U
نشان دادن
adumbrate
U
نشان دادن
evinces
U
نشان دادن
evincing
U
نشان دادن
vision
U
یا نشان دادن
imbody
U
نشان دادن
to put forth
U
نشان دادن
demonstrate
U
نشان دادن
demonstrated
U
نشان دادن
evinced
U
نشان دادن
demonstrates
U
نشان دادن
evince
U
نشان دادن
registering
U
نشان دادن
registers
U
نشان دادن
shows
U
نشان دادن
showed
U
نشان دادن
show
U
نشان دادن
to show up
U
نشان دادن
indicate
U
نشان دادن
visions
U
یا نشان دادن
indicated
U
نشان دادن
indicates
U
نشان دادن
ante
U
نشان دادن
flash
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashes
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
flashed
U
روشن و خاموش کردن چراغ . روشن و خاموش شدن شدت روشنایی نشانه گر برای نشان دادن
react
U
واکنش نشان دادن
display
U
نشان دادن اطلاعات
displaying
U
نشان دادن اطلاعات
adumbration
U
نشان دادن خلاصه
hang back
U
بی میلی نشان دادن
displays
U
نشان دادن اطلاعات
displayed
U
نشان دادن اطلاعات
reacts
U
واکنش نشان دادن
playoff
U
نشان دادن فیلم
louts
U
نفهمی نشان دادن
playoffs
U
نشان دادن فیلم
reacting
U
واکنش نشان دادن
lout
U
نفهمی نشان دادن
rubricate
U
قرمز نشان دادن
reacted
U
واکنش نشان دادن
rubricize
U
قرمز نشان دادن
exemplifies
U
بانمونه نشان دادن
respond
U
واکنش نشان دادن
force
U
خشونت نشان دادن
responded
U
واکنش نشان دادن
impassibly
U
بی نشان دادن عاطفه
graphs
U
با نمودار نشان دادن
marshal
U
به ترتیب نشان دادن
decorating
U
نشان یامدال دادن به
marshaled
U
به ترتیب نشان دادن
marshaling
U
به ترتیب نشان دادن
marshalled
U
به ترتیب نشان دادن
To assert oneself . To display ones merit .
U
خودی را نشان دادن
televised
U
با تلویزیون نشان دادن
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
televises
U
با تلویزیون نشان دادن
forces
U
خشونت نشان دادن
exemplify
U
بانمونه نشان دادن
foreshown
U
از پیش نشان دادن
exemplified
U
بانمونه نشان دادن
exemplifying
U
بانمونه نشان دادن
showdown
U
نمونه نشان دادن
showdowns
U
نمونه نشان دادن
televising
U
با تلویزیون نشان دادن
squirm
U
ناراحتی نشان دادن
squirmed
U
ناراحتی نشان دادن
squirming
U
ناراحتی نشان دادن
squirms
U
ناراحتی نشان دادن
image
U
نشان دادن تصویر
to hang back
U
بیمیلی نشان دادن
prefigures
U
از پیش نشان دادن
forcing
U
خشونت نشان دادن
televise
U
با تلویزیون نشان دادن
decorate
U
نشان یامدال دادن به
cough up
<idiom>
U
بی تمایلی نشان دادن
blaze
U
باتصویر نشان دادن
emblem
U
با علایم نشان دادن
blazed
U
باتصویر نشان دادن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
to play fast and loose
U
بی ثباتی نشان دادن
blazes
U
باتصویر نشان دادن
by show of hands
U
با نشان دادن دست
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
prefigure
U
از پیش نشان دادن
prefigured
U
از پیش نشان دادن
for crying out loud
<idiom>
U
نشان دادن عصبانیت
to be illustrative of
U
با عکس نشان دادن
measure
U
اندازه نشان دادن
emblems
U
با علایم نشان دادن
decorates
U
نشان یامدال دادن به
prefiguring
U
از پیش نشان دادن
graph
U
با نمودار نشان دادن
keep at something
U
پشتکار نشان دادن
emote
U
هیجان نشان دادن
responds
U
واکنش نشان دادن
overreacts
U
بیخود واکنش نشان دادن
overreacted
U
بیخود واکنش نشان دادن
To show ones mettle .
U
غیرت خود را نشان دادن
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
overreacting
U
بیخود واکنش نشان دادن
indexes
U
نشان دادن بصورت الفبایی
rogues
U
رذالت و پستی نشان دادن
chronogram
U
نشان دادن سنوات تاریخی
turtledove
U
عزیز محبت نشان دادن
lay down the law
<idiom>
U
راه را به کسی نشان دادن
rogue
U
رذالت و پستی نشان دادن
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com