English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To come into existence . U بوجود آمدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
warp patterning U طراحی با تار [گاه با استفاده از تارهای رنگی و یا تارهای با ظرافت متفاوت از تار جهت بوجود آمدن جلوه های متفاوت در فرش استفاده می شود.]
warp tension U کشش نخ های تار [میزان کشیدگی نخ های چله در دار که یکنواختی آن در بوجود آمدن فرشی یکنواخت و صاف امری ضروری است.]
Other Matches
i am p to know him U بوجود او افتخار می کنم بوجود او سرافراز یا مفتخرم
ply yarn U نخ چندلا [در اثر تاباندن دو یا تعداد بیشتر رشته نخ بدور یکدیگر بوجود آمده و بسته به نیاز می تواند دولا، چهارلا، شش لا، نه لا و یا طنابی باشد. نخ یک لا فقط از به هم پیچیدن الیاف بوجود می آید.]
get off <idiom> U پایین آمدن یا بیرون آمدن از (اتوبوس ،قطار)
nep U پرز [تل] [گلوله ای کوچک از الیاف که در سطح پارچه یا فرش بوجود می آید. این عارضه هنگامی که الیاف طول بلندتری داشته باشند به علت پیچ خوردن آنها به یکدیگر بوجود می آید.]
The climate of Europe desnt suit me. U حال آمدن ( بهوش آمدن )
makes U بوجود اوردن
begat U بوجود اوردن
give brith to U بوجود اوردن
make U بوجود اوردن
give birth to U بوجود اوردن
zygotic U بوجود اید
To bring into existence . U بوجود آوردن
regenarate U از نو بوجود اورنده
zygote U بوجود اید
arises U بوجود اوردن برامدن
to procreate an heir U وارثی بوجود اوردن
vampirism U اعتقاد بوجود vampire
self born U از خود بوجود امده
arise U بوجود اوردن برامدن
inchoate U تازه بوجود امده
fathered U موجد بوجود اوردن
fathering U موجد بوجود اوردن
father U موجد بوجود اوردن
fathers U موجد بوجود اوردن
arising U بوجود اوردن برامدن
generate U بوجود اوردن تناسل کردن
inbreed U موجب شدن بوجود اوردن
generated U بوجود اوردن تناسل کردن
begets U بوجود اوردن ایجاد کردن
triune U اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
generating U بوجود اوردن تناسل کردن
generates U بوجود اوردن تناسل کردن
beget U بوجود اوردن ایجاد کردن
begetting U بوجود اوردن ایجاد کردن
ingenerate U احداث کردن بوجود اوردن
make good <idiom> U بوجود آوردن چیزی درست دربیاد
masculinize U شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
gangrene U فاسد شدن قانقاریا بوجود امدن
theorizes U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorizing U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorising U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorises U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorize U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorized U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
theorised U فرضیه بوجود اوردن فرضیهای بنیاد نهادن
churns U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
plastics U مواد مصنوعی که عمدتا ازترکیب پلیمرها بوجود می ایند
churned U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
gametocyte U سلولی که تقسیم شده و از ان سلول جنسی بوجود میاید
electrostatic charge U بار الکتریسیته ساکن [که در اثر مالش بوجود می آید.]
churn U بافعالیت فکری چیزی بوجود اوردن کره سازی
copper mordant U دندانه سولفات مس جهت بوجود آوردن رنگ سبز
efflore scence U قشر سفید رنگی که در سطح بتن بوجود میاید
To stretch . to be elastic . U کش آمدن
lapse U به سر آمدن
To be overpowered. U از پا در آمدن
gelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gel U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelled U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
jells U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gels U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
gelling U ماده ژلاتینی چسبناکی که در نتیجه بسته شدن موادچسبنده بوجود میاید
apomict U کسی یا چیزی که بوسیلهء تکثیر بدون لقاح بوجود امده باشد
show-off <idiom> U قپی آمدن
to shoot one's mouth off <idiom> U لاف آمدن
to be valid U به شمار آمدن
to turn out badly U بد از آب در آمدن [داستانی]
to go wrong U بد از آب در آمدن [داستانی]
to water [of eyes] U اشک آمدن
to get back on one's feet U به حال آمدن
to proceed U پیش آمدن
to come to a boil U به جوش آمدن
up <adv.> U به بالا [آمدن]
come on strong <idiom> U فائق آمدن
To be on (come to )the booil. U جوش آمدن
To overpower. To overcome . To vanquish. To win. U غالب آمدن
To back down . U کوتاه آمدن
bump U حالتی در پرواز که هنگام افزایش ناگهانی سرعت افقی باد بوجود می اید
to come to <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come to oneself <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to become conscious U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to come round [around] <idiom> U به هوش آمدن [پس از غش یا بیهوشی]
to unfold U از آب در آمدن [اصطلاح مجازی]
stop out U دیر به خانه آمدن [شب]
to come dressed in your wedding finery U با لباس عروسی آمدن
to approach something U نزدیک آمدن به چیزی
resurfaced U دوباره به سطح آمدن
get over something <idiom> U فائق آمدن برمشکلات
call for someone <idiom> U آمدن وبردن کسی
born with a silver spoon in one's mouth <idiom> U باثروت به دنیا آمدن
bite the bullet <idiom> U فائق آمدن بر مشکلات
To lodge a complaint . U درمقام شکایت بر آمدن
To be punctual . To be on time . U سر وقت آمدن ( بودن )
To stop being adamant (unyielding). U از خر شیطان پائین آمدن
To get the better of someone . To defeat someone . U بر کسی غالب آمدن
With the onset of summer. U .با آمدن (فرارسیدن )تابستان
resurfaces U دوباره به سطح آمدن
resurface U دوباره به سطح آمدن
belly flops U با شکم فرود آمدن
belly flop U با شکم فرود آمدن
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
precedes U پیش از چیزی آمدن
precede U پیش از چیزی آمدن
run over <idiom> U فائق آمدن برچیزی
to near something U نزدیک آمدن به چیزی
To stop being intransigent. U از خر شیطان پایین آمدن
to look well U تندرست به نظر آمدن
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
to go up to somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to dislike somebody [something] U بدش آمدن از کسی [چیزی]
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
to approach somebody [something] U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to go towards [British E] / toward [American E] somebody U نزدیک آمدن به کسی [چیزی]
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
To come out of oness shell. U از جلد ( لاک ) خود در آمدن
To be born with a silver spoon in ones mouth . U درناز ونعمت بدنیا آمدن
dime a dozen <idiom> U آسان بدست آمدن ،عادی
to regain consciousness U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to recover consciousness U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to come round [British E] U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to come around [American E] U [دوباره] به هوش آمدن [پزشکی]
to hatch out [egg] U بیرون آمدن جوجه [از تخم]
To switch on the old charm. To act coquettishly . To be coy قر و غمزه آمدن [دلربائی کردن]
to be into somebody [something] <idiom> U از کسی [چیزی] خوششان آمدن
single yarn U نخ یک لا [این نخ از تابیده شدن الیاف در یک جهت بوجود می آید و قبل از مرحله چندلا تابی است.]
tin mordent U دندانه قلع [در رنگرزی] [که بیشتر اثر سفیدکنندگی داشته و رنگ های روشن را بوجود می آورد.]
waltz off with <idiom> U فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
To climb down. U پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
To make eyes. U چشم و ابرو آمدن (نازو غمزه ).
To dismount from a horse(bicycle). U از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
To have design on someone . To malign someone . U برای کسی مایه آمدن ( گرفتن )
to look at U نگاه کردن به [نگریستن به] [به نظر آمدن]
Out of frying pan into the fire. <proverb> U از ماهیتابه در آمدن وبه آتش در افتادن .
say's law U عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
de minimis exception U به خاطر جزئی بودن استثنا به حساب آمدن
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom> U واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
tide (someone) over <idiom> U کمک به کسی برای فائق آمدن برشرایط مشکل
to look [feel] like a million dollars U بسیار زیبا [به نظر آمدن] بودن [اصطلاح روزمره]
brinelling U دندانه ها و برجستگیهایی که در سطوح یاتاقانها معمولابراثر بار استاتیک زیاد یااعمال نیرو هنگام جاگذاری وبرداشتن بوجود می اید
bow wave U موج ضربهای در سرعتهای مافوق صوت که جلوتر از لبه حمله جسمی که فاقد لبههای تیز میباشد بوجود می اید
To alight from a bus(tarin,car). U پایین آمدن (پیاده شدن از اتوبوس .قطار و اتو مبیل )
neoclassical school U مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
voice U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voices U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
voicing U کامپیوتر متصل به دستگاه تلفن که وقتی شخص آنجا نیست به تلفنهای او پاسخ میدهدو امکان ضبط پیام ها را بوجود می آورد.
hematogenous U از خون بوجود امده بوسیله خون منتشر شده
mercantilists U مرکانتیلیست ها اقتصاددانانی که معتقد بودندرفاه اقتصادی یک کشور دراثر بوجود امدن مازاد در ترازپرداختها و تراکم طلا وسایرفلزات گرانقیمت افزایش می یابد
chrome dyes U کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
Japonaiserie U [از بعد از نیمه قرن نوزدهم میلادی طراحی ژاپنی متاثر از فرهنگ غرب بویژه در صنایع دستی و زیبایی شناسی بوجود آمد.]
ground section U بدنه و پیکر اصلی فرش [که از در هم رفتگی نخ های تار و پود بدست می آید و اسکلت فرش را بوجود می آورد.]
quatrefoil U چهار وجهی [این اصطلاح موقعی که یک نگاره و یا کل فرش از چهار قسمت کاملا قرینه بوجود آمده باشد، بکار می رود.]
trapdoor U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
trapdoors U فاصلهای عمدی در یک سیستم پردازش اطلاعات که به منظور جمع اوری تغییر یا خراب کردن اتی اطلاعات بوجود امده است
nap side U خواب فرش [با انجام عمل پرداخت الیاف از قسمت گره بصورت راست و کشیده درآمده و ظاهر حقیقی فرش را بوجود می آورند.]
spinning wheel U چرخ ریسندگی [این وسیله از یک چرخ چوبی شکل بزرگ و چند قطعه چوب بوجود آمده و توسط دست یا پا به حرکت در می آید.]
lool U لول [تارهای نامتقارن] [این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
paradise rug U طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
modus vivendi U توافقی که بین دو کشور بوجود می اید با این هدف که بعدا" شرایط ان دقیقتر و واضحتر تعیین شودهدف این نوع توافق حل مسائلی است که حل انها رانمیتوان به بعد موکول کرد
corn-effect U ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
dry rot U پوسیدگی [خشک و فاسد شدن الیاف پنبه که در اثر رشد قارچ بر روی لیف بوجود می آید. فرش هایی که در جای رطوبتی یا گرم و شرجی قرار دارند بیشتر در معرض این آسیب دیدگی هستند.]
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
shoulders U [اصطلاحا جمع شدگی یا کیس شدن فرش در یک قسمت از آن می باشد که یا در اثر ترافیک و یا قرار دادن نامناسب مبلمان بوجود می آید. در صورتی که برآمدگی فرش برطرف نشود به الیاف آسیب زیادی می رسد و پاره می شود.]
Afshar design U طرح افشاری [ابعاد فرش مربع شکل بوده و بیشتر در فارس و کرمان با زمینه کف ساده صورتی و نارنجی بوجود آمده و لچک و ترنج و قندیل بکار رفته در طرح با استفاده از خطوط هندسی بافته می شوند]
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
direct dyes U رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
khamseh U خمسه [در جنوب غرب ایران و از پنج قبیله قدیمی ایران تشکیل شده که در گذشته با قبائل دیگر منطقه اتحادیه ای را در مقابل ایل قشقایی بوجود آورده بودند. امروز نقش خمسه بیشتر با طرح بهارلو شناخته می شود.]
prophet's green U رنگ سبز نبی [این رنگ از ترکیب رنگ نیل یا همان رنگ آبی با رنگینه های زرد بدست آمده از گیاهان بوجود می آید و آنرا به رنگ اولین پرچم اسلام و یا گنبد حضرت خاتم الانبیا نسبت می دهند.]
napping waste U ضایعات عمل خارزنی [این ضایعات در فرش های دستی بعد از پرداخت و یا در هنگام مقراض کاری بوجود آمده و در فرش های ماشینی پس از خار زدن سطح فرش بوسیله ماشین حاصل می شود.]
loop pile U پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
market socialism U سوسیالیسم مبتنی بر بازار سیستم اقتصادی که در ان وسایل تولید در مالکیت عمومی بوده اما نیروهای بازار در این سیستم مکانیسم هماهنگ کننده را بوجود می اورند . سیستم اقتصادی یوگسلاوی مثال مشخصی ازاین نوع سیستم میباشد
over dyeing U [رنگرزی الیاف رنگ شده با دو رنگ متفاوت جهت به دست آمدن رنگ سوم. بطور مثال رنگرزی الیاف آبی با رنگینه زرد جهت سبز شدن الیاف.]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com