Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
hold by
U
به چیزی چسبیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
grip
U
چسبیدن به
coheres
U
چسبیدن
inhere
U
چسبیدن
cohering
U
چسبیدن
grips
U
چسبیدن به
glue
U
چسبیدن
adhering
U
چسبیدن
adheres
U
چسبیدن
cleaved
U
چسبیدن
stick
U
چسبیدن
adhered
U
چسبیدن
cleaves
U
چسبیدن
handfast
U
چسبیدن
gripping
U
چسبیدن به
gripped
U
چسبیدن به
glues
U
چسبیدن
cohered
U
چسبیدن
cohere
U
چسبیدن
glueing
U
چسبیدن
cleave
U
چسبیدن
gluing
U
چسبیدن
adhere
U
چسبیدن
adhere
U
چسبیدن پیوستن
cling
U
چسبیدن پیوستن
clings
U
چسبیدن پیوستن
To seize with both hands.
U
دودستی چسبیدن
glue
U
چسباندن چسبیدن
shadows
U
چسبیدن به حریف
holds
U
چسبیدن نگاهداری
adequateness
U
چسبیدن پیوستن
to hang on to anything
U
بچیزی چسبیدن
gluing
U
چسباندن چسبیدن
adheres
U
چسبیدن پیوستن
hang together
U
بهم چسبیدن
adhered
U
چسبیدن پیوستن
hang on to something
U
بچیزی چسبیدن
To cling to someone.
U
به کسی چسبیدن
adhering
U
چسبیدن پیوستن
conglutination
U
بهم چسبیدن
hold
U
چسبیدن نگاهداری
regelate
U
بهم چسبیدن
to tackle to
U
بکار چسبیدن
glueing
U
چسباندن چسبیدن
heat bond
U
چسبیدن گرم
shadow
U
چسبیدن به حریف
shadowed
U
چسبیدن به حریف
shadowing
U
چسبیدن به حریف
glues
U
چسباندن چسبیدن
To be most insistent. To hold tight.
U
سفت وسخت چسبیدن
inclip
U
چسبیدن دراغوش گرفتن
hangs
U
مصلوب شدن چسبیدن به
tasten
U
سفت شدن چسبیدن
hang
U
مصلوب شدن چسبیدن به
rigid adherence to a thing
U
سفت چسبیدن بچیزی
to stick like a leech
U
مانند کنه چسبیدن
snaps
U
چسبیدن به قاپ زدن
to cling to the old ways
U
به رسوم قدیمی چسبیدن
on one's chest
<idiom>
U
عین کنه چسبیدن
snapping
U
چسبیدن به قاپ زدن
snapped
U
چسبیدن به قاپ زدن
snap
U
چسبیدن به قاپ زدن
to be wedded to an opinion
U
بعقیدهای چسبیدن یاجداطرفداران بودن
gripe
U
گیره چسبیدن قبضه کردن
clogs
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogged
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
aggregate interlocking
U
بهم چسبیدن مصالح ریزدانه
clog
U
به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
agglomerate
U
توده کردن بهم چسبیدن
deterrence
U
به زمین چسبیدن از ترس از عمل بازماندن
to harp on a subject
U
زیادموضوعی راطول دادن به موضوعی چسبیدن
coanda effect
U
گرایش سیال برای چسبیدن به سطح جامد
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
turn turtle
U
چسبیدن به تخته موج ووارونه شدن در موج
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
modify
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
queried
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying
U
تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
pushes
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
querying
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
via
U
حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replaced
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replacing
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query
U
پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replace
U
برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
push
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed
U
فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
to esteem somebody or something
[for something]
U
قدر دانستن از
[اعتبار دادن به]
[ارجمند شمردن]
کسی یا چیزی
[بخاطر چیزی ]
sserry
U
بهم فشردن بهم چسبیدن
establishes
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
establishing
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
correction
U
صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
controls
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controlling
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
establish
U
1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
control
U
مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing
U
از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something
<idiom>
U
فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to regard somebody
[something]
as something
U
کسی
[چیزی]
را بعنوان چیزی بحساب آوردن
appreciates
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate
U
بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extensions
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension
U
طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
changes
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
change
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
changing
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
screw up
<idiom>
U
زیروروکردن چیزی ،بهم زدن چیزی
see about (something)
<idiom>
U
دنبال چیزی گشتن ،چیزی را چک کردن
changed
U
استفاده از چیزی به جای چیزی دیگر
to give up
[to waste]
something
U
ول کردن چیزی
[کنترل یا هدایت چیزی]
to wish for something
U
ارزوی چیزی راکردن چیزی را خواستن
fence
[around / between something]
U
نرده
[دور چیزی]
[بین چیزی]
fence
[around / between something]
U
حصار
[دور چیزی]
[بین چیزی]
to portray somebody
[something]
U
نمایش دادن کسی یا چیزی
[رل کسی یا چیزی را بازی کردن]
[کسی یا چیزی را مجسم کردن]
Please allow for at least two weeks' notice
[to do something]
[for something]
[prior to something]
.
U
درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری
[کار]
اعطاء کنید
[تا ما ]
[برای چیزی]
[قبل از چیزی]
.
recognition
U
1-توانایی تشخیص چیزی . 2-فرایند تشخیص چیزی- مثل حرف روی متن چاپ شده یا میلههای کد میلهای ..
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
inserting
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resisting
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
insert
U
قرار دادن چیزی در چیزی
inserts
U
قرار دادن چیزی در چیزی
resist
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
requiring
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
requires
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
resists
U
مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
require
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
required
U
نیازداشتن به چیزی یا تقاضای چیزی
to lean something against something
U
چیزی را به چیزی تکیه دادن
to paint something
[with something]
U
چیزی را
[با چیزی]
رنگ زدن
(a) case in point
<idiom>
U
مثالی که چیزی راثابت کند یا به روشن شدن چیزی کمک کند
to get ahold of somebody
[something]
[American English]
<idiom>
U
کسی
[چیزی ]
را گرفتن
[دستش به کسی یا چیزی رسیدن]
[اصطلاح روزمره]
lay hands upon something
U
جای چیزی را معلوم کردن چیزی را پیدا کردن
to see something as something
[ to construe something to be something]
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to regard something as something
U
چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن
[تعبیر کردن]
to depict somebody or something
[as something]
U
کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن
[وصف کردن]
[شرح دادن ]
[نمایش دادن]
to scramble for something
U
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
برگماشت
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
تعیین
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
گمارش
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
انتساب
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
واگذاری
[به چیزی]
[از چیزی]
assignment
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
assignation
[of something]
[to something]
U
ارجاع
[به چیزی]
[از چیزی]
rectifies
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
sleep on it
<idiom>
U
به چیزی فکر کردن ،به چیزی رسیدگی کردن
rectified
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
rectify
U
درست کردن چیزی یاصحیح کردن چیزی
phased
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
phases
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
something like 00 rials
U
سد ریال چیزی کم چیزی بالا در حدود سد ریال
phase
U
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
stuck on
<idiom>
U
دیوانه چیزی شدن ،عاشق چیزی شدن
continues
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
continue
U
ادامه دادن چیزی یا انجام دادن چیزی که زودتر انجام می دادید
to mind somebody
[something]
U
اعتنا کردن به کسی
[چیزی]
[فکر کسی یا چیزی را کردن]
fixes
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
fix
U
می کردن چیزی یا متصل کردن چیزی
to poke a hole in any thing
U
چیزی را
destitution
U
بی چیزی
something
U
یک چیزی
something
U
چیزی
light purse
U
بی چیزی
aught
U
چیزی
anything
U
چیزی
indigence
U
بی چیزی
to be up to something
U
در چیزی دو به هم زدن
to jury-rig something
U
چیزی را به هم پیوستن
to get
[be]
up to mischief
U
در چیزی دو به هم زدن
inlay
U
در چیزی کارگذاشتن
inlays
U
در چیزی کارگذاشتن
inlaying
U
در چیزی کارگذاشتن
to do something wrong
U
در چیزی دو به هم زدن
to be involved in something
U
با چیزی درگیربودن
change
[in something]
[from something]
U
تغییر
[در یا از چیزی]
position
U
محل چیزی
positioned
U
محل چیزی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com