Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
crest
U
به بالاترین درجه رسیدن
cresting
U
به بالاترین درجه رسیدن
crests
U
به بالاترین درجه رسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crest
U
بالاترین درجه
tip top
U
بالاترین درجه
tiptop
U
بالاترین درجه
cresting
U
بالاترین درجه
crests
U
بالاترین درجه
ne plus ultra
U
بالاترین درجه ذروه
upmost
U
عالی ترین بالاترین درجه
climax
U
منتها درجه باوج رسیدن
climaxes
U
منتها درجه باوج رسیدن
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat
U
گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first
U
پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he
U
باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
beam attack
U
تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
topmost
U
بالاترین
be-all and end-all
U
بالاترین
superlatives
U
بالاترین
upmost
U
بالاترین
uppermost
U
بالاترین
superlative
U
بالاترین
royalmast
U
بالاترین دکل
noontide
U
بالاترین نقطه
poop deck
U
بالاترین پل پاشنه
topsail
U
بالاترین بادبان
upside
U
بالاترین قسمت
top flight
U
بالاترین موفقیت
maximum
U
بالاترین ماکسیمم
highest price
U
بالاترین قیمت
first water
U
بالاترین مقام
high watermark
U
بالاترین نشان اب
high water mark
U
بالاترین داغ اب
high-water mark
U
بالاترین داغ اب
high-water marks
U
بالاترین داغ اب
shoulder patch
U
درجه روی بازوی درجه داران
elevation indicator
U
صفحه مدرج درجه طبلک درجه
to the nth degree
<idiom>
U
بالاترین وجه ممکن
maximum
U
بالاترین مقدار ماکسیمم
zenith
U
بالاترین نقطه اسمان
aloft
U
در بالاترین نقطهء کشتی
quintessence
U
پنجمین و بالاترین عنصروجود
tae guk
U
بالاترین فلسفه ورزشهای رزمی
highest occupied molecular orbital
U
بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
trucking
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
top
U
بخش ای که در بالاترین قسمت چیزی قرار دارد
trucks
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
truck
U
خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
root
U
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
roots
U
بالاترین دایرکتوری که از آن سایر دایرکتورها شاخه می شوند
top billing
U
بالاترین قسمت اگهی سینما صدر اعلان
sighting bar
U
ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third-class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
third class
U
درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation
U
درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf
U
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
homo
U
orbital occupiesmolecular highest بالاترین اوربیتال مولکولی اشغال شده
altar-stair
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
altar-steps
U
[بالاترین محل جایی که میز عشای ربانی در آن قرار دارد.]
brevet
U
درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
clerastory
[ey]
U
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
clerestory
[ey]
U
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
overstorey
U
[بالاترین قسمت دیوار روی طاق یا ستون بندی روی شبستان کلیسا]
PLV
U
الگوریتم فشرده سای ویدیو با بالاترین کیفیت که با ترتیب ویدیو تمام متحرک DVI کار میکند
division police petty officer
U
درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
master at arms
U
درجه دار انتظامات ناو درجه دار ارشد ناو
seniors
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
senior
U
مسابقه گلف برای بازیگران بالاترازسن معین بازیگر سالمند مسابقه دو برای بالاترین سطح بدون شرط سنی
arrive
U
رسیدن
to come by
U
رسیدن
getting
U
رسیدن
befallen
U
در رسیدن
overtakes
U
رسیدن به
arriving
U
رسیدن
overtake
U
رسیدن به
comes
U
رسیدن
reaching
U
رسیدن به
get
U
رسیدن
arrived
U
رسیدن
to catch up
U
رسیدن به
gets
U
رسیدن
arrives
U
رسیدن
befall
U
در رسیدن
to see to
U
رسیدن
to fetch up
U
رسیدن
to d. up with
U
رسیدن به
to get at
U
رسیدن به
accedes
U
رسیدن
accede
U
رسیدن
befell
U
در رسیدن
acceding
U
رسیدن
to come to a he
U
رسیدن
overtaken
U
رسیدن به
befalling
U
در رسیدن
come
U
رسیدن
to come to hand
U
رسیدن
befalls
U
در رسیدن
run up
U
رسیدن
acceded
U
رسیدن
arr
U
رسیدن
catch up
U
رسیدن به
aims
U
رسیدن
aimed
U
رسیدن
peered
U
رسیدن
aim
U
رسیدن
peering
U
رسیدن
reaching
U
رسیدن
reaches
U
رسیدن
reaches
U
رسیدن به
reached
U
رسیدن
peer
U
رسیدن
arrival
U
رسیدن
get at
U
رسیدن به
take in (money)
<idiom>
U
رسیدن
attaint
U
رسیدن به
land
U
رسیدن
light or lighted
U
رسیدن
maturate
U
رسیدن
accru
U
رسیدن
attain
U
رسیدن
reached
U
رسیدن به
reach
U
رسیدن
reach
U
رسیدن به
approach
U
رسیدن
escalates
U
رسیدن
approaches
U
رسیدن
escalate
U
رسیدن
escalating
U
رسیدن
expire
U
به سر رسیدن
approached
U
رسیدن
escalated
U
رسیدن
attained
U
رسیدن
attaining
U
رسیدن
attains
U
رسیدن
last straw
<idiom>
[به آخر خط رسیدن]
to the wall
<idiom>
U
به آخر خط رسیدن
have it
<idiom>
U
به جواب رسیدن
make
U
رسیدن به ساخت
makes
U
رسیدن به ساخت
get on in years
<idiom>
U
به سن پیری رسیدن
get hold of (something)
<idiom>
U
به مالکیت رسیدن
to the eye
<idiom>
U
به نظر رسیدن
come to the point
<idiom>
U
به نکتهاصلی رسیدن
down to the wire
<idiom>
U
به آخر خط رسیدن
dead end
<idiom>
U
به آخرخط رسیدن
to be late
U
دیر رسیدن
taper off
<idiom>
U
کم کم به آخر رسیدن
come to terms
<idiom>
U
به موافقت رسیدن
deduction
U
از کل به جزء رسیدن
peaks
U
به قله رسیدن
To reach ones destination.
U
بمقصد رسیدن
peaking
U
به قله رسیدن
consummating
U
بوصال رسیدن
consummates
U
بوصال رسیدن
consummated
U
بوصال رسیدن
consummate
U
بوصال رسیدن
at the end of one's rope
<idiom>
U
به آخرخط رسیدن
peak
U
به قله رسیدن
to wait
U
خدمت رسیدن
wrap up
U
به نتیجه رسیدن
Welcome back.
U
رسیدن بخیر
mature
U
به حد کمال رسیدن
handed down
U
به تواتر رسیدن
go round
U
به همه رسیدن
strand
U
مسیر رسیدن
forereach
U
فرا رسیدن
come about
U
بانجام رسیدن
receive
U
رسیدن پذیرفتن
come down by inheritance
U
به ارث رسیدن
fetch up
U
به نتیجه رسیدن
strike oil
U
به نفت رسیدن
to turn out
U
به پایان رسیدن
to a greatness
U
به بزرگی رسیدن
peter
U
بپایان رسیدن
run out
U
باخر رسیدن
grow up
U
به سن بلوغ رسیدن
matures
U
به حد کمال رسیدن
overgo
U
رسیدن به گذشتن
over
U
به انتها رسیدن
over-
U
به انتها رسیدن
outjockey
U
در رسیدن پوشاندن
to reach a place
U
بجایی رسیدن
on station
U
رسیدن به هدف
meet of approval of
U
به تصویب ..... رسیدن
pull up to
U
به چیزی رسیدن
land vi
U
بزمین رسیدن
pull up with
U
به چیزی رسیدن
cubes
U
بقوه سه رسیدن
cube
U
بقوه سه رسیدن
to attain on's majority
U
بحدرشد رسیدن
to be approved
U
به تصویب رسیدن
finish
U
به انتها رسیدن
strands
U
مسیر رسیدن
reach an agreement
U
به توافق رسیدن
to round into a man
U
بمردی رسیدن
to run out
U
بپایان رسیدن
to strike oil
U
بنفت رسیدن
descends
U
به ارث رسیدن
descend
U
به ارث رسیدن
vanishing
U
به صفر رسیدن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com