Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lift off
U
جهش اولیه موشک یا گلوله هنگام شروع پرتاب جدا شدن از سکو
missile
U
گلوله موشک
missiles
U
گلوله موشک
aeroballistics
U
فن پرتاب گلوله یا موشک درفضا
subscribed
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
U
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
clue
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
clues
U
گلوله کردن بشکل کلاف یا گلوله نخ درامدن
start off
U
شروع کردن شروع شدن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
set up
U
مشخص کردن یا مقدار دهی اولیه کردن یا شروع یک برنامه کاربردی یاسیستم
to wipe the slate clean
<idiom>
U
شروع تازه ای کردن
[تخلفات قبلی را کاملا از پرونده پاک کردن]
[اصطلاح]
bombarding
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
to wind up
U
کوک کردن اماده کردن گلوله
bombarded
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard
U
بمباران کردن گلوله باران کردن
to set about
U
شروع کردن مبادرت کردن بکاری
turn on
<idiom>
U
روشن کردن،بازکردن،شروع کردن
missiles
U
موشک باران کردن
missile
U
موشک باران کردن
launch a missile
U
موشک پرتاب کردن
To launch a ship (boat).
U
کشتی به آب انداختن
launches
U
به اب انداختن کشتی
launching
U
به اب انداختن کشتی
launched
U
به اب انداختن کشتی
launch
U
به اب انداختن کشتی
entranced
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrances
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrance
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
entrancing
U
مدهوش کردن دربیهوشی یاغش انداختن ازخودبیخودکردن زیادشیفته کردن
primming
U
بتونه کاری کردن راه انداختن موتور یا گرم کردن ان
to cut out
U
بریدن ودراوردن- پیش دستی کردن بر- اماده کردن-انداختن
operated
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operates
U
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
aborts
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborted
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
abort
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
aborting
U
سقوط کردن موشک یا هواپیما
ended
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
end
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends
U
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
to get a ship under way
U
کشتی ای راراه انداختن
tie up
<idiom>
U
لنگر انداختن (کشتی)
trachle
U
تصادم کردن خسته کردن بزحمت انداختن
skyrocketing
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocketed
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrocket
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
skyrockets
U
مثل موشک بهوا پرتاب کردن
docl pass
U
گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
bareboat charter
U
ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
retard
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retarding
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards
U
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
initiating
U
اغاز کردن شروع کردن
launching
U
شروع کردن اقدام کردن
initiates
U
اغاز کردن شروع کردن
initiated
U
اغاز کردن شروع کردن
initiate
U
اغاز کردن شروع کردن
launch
U
شروع کردن اقدام کردن
launched
U
شروع کردن اقدام کردن
launches
U
شروع کردن اقدام کردن
lead off
<idiom>
U
شروع کردن ،باز کردن
push off
<idiom>
U
ترک کردن ،شروع کردن
clew
U
گلوله کردن
to round up
U
گلوله کردن
ball
U
گلوله کردن
bullet-proof
U
ضد گلوله کردن
smooth the paint
U
رنگ کردن و پرداخت کردن
spends
U
پرداخت کردن خرج کردن
ro rub up
U
خمیر کردن پرداخت کردن
spend
U
پرداخت کردن خرج کردن
lack vt
U
با گلوله سوراخ کردن
discharge
U
خالی کردن گلوله
shoots
U
پرتاب کردن گلوله
spot
U
مشاهده کردن گلوله ها
shoot
U
پرتاب کردن گلوله
slugs
U
گلوله باران کردن
cannonade
U
گلوله باران کردن
slugged
U
گلوله باران کردن
spots
U
مشاهده کردن گلوله ها
shell off
U
گلوله باران کردن
slug
U
گلوله باران کردن
commences
U
شروع کردن
embarking
U
شروع کردن
take up
<idiom>
U
شروع کردن
get off on the wrong foot
<idiom>
U
بد شروع کردن
put in hand
U
شروع کردن
commence
U
شروع کردن
set about
<idiom>
U
شروع کردن
commencing
U
شروع کردن
embarks
U
شروع کردن
set in
U
شروع کردن
commenced
U
شروع کردن
embark upon
U
شروع کردن
embark
U
شروع کردن
to strike into
U
شروع کردن
tee off
U
شروع کردن
embarked
U
شروع کردن
get one's feet wet
<idiom>
U
شروع کردن
kick off
<idiom>
U
شروع کردن
streek
U
شروع کردن
reopens
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopening
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopened
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
reopen
U
دوباره شروع کردن سراغاز دوباره کردن بازگشتن به سرفصل
to roll a huge snowball
U
گلوله بزرگی از برف درست کردن
disburses
U
پرداخت کردن
disburse
U
پرداخت کردن
tumbles
U
پرداخت کردن
burnish
U
پرداخت کردن
pay off
U
پرداخت کردن
to finish off
U
پرداخت کردن
polishes
U
پرداخت کردن
polish
U
پرداخت کردن
disbursed
U
پرداخت کردن
disbursing
U
پرداخت کردن
tumble
U
پرداخت کردن
tumbled
U
پرداخت کردن
furbished
U
پرداخت کردن
furbish
U
پرداخت کردن
furbishes
U
پرداخت کردن
furbishing
U
پرداخت کردن
paying
U
پرداخت کردن
pay
U
پرداخت کردن
scour
U
پرداخت کردن
pays
U
پرداخت کردن
scours
U
پرداخت کردن
burnishes
U
پرداخت کردن
planish
U
پرداخت کردن
scoured
U
پرداخت کردن
buffer
U
پرداخت کردن
open fire
U
شروع به تیراندازی کردن
to start
[for]
U
شروع کردن رفتن
[به]
to go
[fall]
together by the ears
[outdated]
<idiom>
U
شروع به دعوی کردن
do up
U
شروع بکار کردن
to f. a laughing
U
شروع بخنده کردن
blast-off
U
شروع بپرواز کردن
to start
U
شروع کردن به دویدن
set-tos
U
با اشتیاق شروع کردن
set-to
U
با اشتیاق شروع کردن
set to
U
با اشتیاق شروع کردن
tune up
U
شروع باواز کردن
launches
U
شروع کردن حمله
to break into a run
U
شروع کردن به دویدن
get in on the ground floor
<idiom>
U
ازابتدا شروع کردن
pipe up
U
شروع به نی زدن کردن
launched
U
شروع کردن حمله
warm up
U
شروع کردن به کار
to start from the beginning
[to start afresh]
U
از آغاز شروع کردن
dig in
<idiom>
U
شروع به خوردن کردن
launch
U
شروع کردن حمله
come to blows
<idiom>
U
شروع به جنگیدن کردن
to open fire
U
شروع به اتش کردن
attempting to steal
U
شروع کردن به سرقت
blast off
U
شروع بپرواز کردن
To start from scratch .
U
از هیچ شروع کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
to gather way
U
شروع بحرکت کردن
launching
U
شروع کردن حمله
rearming
U
تجدیداماد مهمات درانبارها مسلح کردن مجدد ماسوره یاچاشنی بمب یا موشک
stabilization
U
برقرار کردن تعادل یاثبات گلوله در مسیر
smoothing
U
صاف کردن پرداخت
file
U
ساییدن پرداخت کردن
to polish off
U
با شتاب پرداخت کردن
reimburse
U
باز پرداخت کردن
buff
U
با چرم پرداخت کردن
curries
U
پرداخت کردن چرم
curry
U
پرداخت کردن چرم
buffs
U
با چرم پرداخت کردن
filed
U
ساییدن پرداخت کردن
reimbursed
U
باز پرداخت کردن
reimburses
U
باز پرداخت کردن
reimbursing
U
باز پرداخت کردن
pay off
U
تسویه کردن پرداخت
give
U
دادن پرداخت کردن
dabbing
U
پرداخت کردن سنگ
die burnish
U
پرداخت کردن حدیدهای
payment in advance
U
پیش پرداخت کردن
pay in advance
U
پیش پرداخت کردن
giving
U
دادن پرداخت کردن
gives
U
دادن پرداخت کردن
pay at sight
U
نقدا" پرداخت کردن
to push off
U
شروع کردن بیرون رفتن
attempts
U
قصد کردن شروع به جرم
begins
U
اغاز نهادن شروع کردن
go off
<idiom>
U
شروع به زنگ زدن کردن
begin
U
اغاز نهادن شروع کردن
to get to
U
شروع کردن دست گرفتن
attempting to commit rape
U
شروع کردن به تجاوز جنسی
scratch the surface
<idiom>
U
تازه شروع به کار کردن
restart
U
بازاغازی دوباره شروع کردن
come to one's senses
<idiom>
U
شروع به فکر صحیح کردن
back to the drawing board
<idiom>
U
کاری را از اول شروع کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com