English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 176 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interfuse U بهم امیختن افشاندن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diffuses U افشاندن
besprinkle U افشاندن
bestrew U افشاندن
interspersion U افشاندن
diffusing U افشاندن
sprays U افشاندن
spray U افشاندن
sprayed U افشاندن
spraying U افشاندن
diffused U افشاندن
diffuse U افشاندن
winnow U افشاندن
dispunge U افشاندن
interspersing U افشاندن
intersperse U افشاندن
intersperses U افشاندن
interspersed U افشاندن
inject U پاشیدن افشاندن
to shake a leg U دست افشاندن
injected U پاشیدن افشاندن
injecting U پاشیدن افشاندن
injects U پاشیدن افشاندن
to break out U فاش یا افشاندن
to step it U دست افشاندن
to step a dance U دست افشاندن
step it U دست افشاندن
step a dance U دست افشاندن
to brandish sword U تیغ افشاندن
to shed light on U نور افشاندن بر
scatters U پریشان کردن افشاندن
inseminate U افشاندن تلقیح کردن
sheds U انداختن افشاندن افکندن
inseminated U افشاندن تلقیح کردن
inseminates U افشاندن تلقیح کردن
inseminating U افشاندن تلقیح کردن
pour U افشاندن جاری شدن
poured U افشاندن جاری شدن
pouring U افشاندن جاری شدن
scatter U پریشان کردن افشاندن
pours U افشاندن جاری شدن
shedding U انداختن افشاندن افکندن
shed U انداختن افشاندن افکندن
exuding U بیرون امدن افشاندن
exudes U بیرون امدن افشاندن
exuded U بیرون امدن افشاندن
reseed U دوباره تخم افشاندن
exude U بیرون امدن افشاندن
sprinkled U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
to spray a room U امشی یاداروی دیگردراطاقی افشاندن
sprinkle U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
sprinkles U پاشیدن افشاندن ترشح کردن
to spray a tree U داروی ویژه بردرختی افشاندن تا انکه میکربهای ان کشته شود
to alloy gold with copper U امیختن
amalgamated U امیختن
interblend U در هم امیختن
to stir up U امیختن
fused U امیختن
intermixing U در هم امیختن
interblend U امیختن
inosculate U امیختن
immix U در هم امیختن
mell U امیختن
admix U امیختن
incorporating U امیختن
incorporates U امیختن
incorporate U امیختن
mix U امیختن
amalgamating U امیختن
mixes U امیختن
amalgamates U امیختن
synthetize U امیختن
amalgamate U امیختن
interlard U امیختن
brewed U امیختن
intermingles U با هم امیختن
intermingled U با هم امیختن
synthesised U امیختن
intermingle U با هم امیختن
synthesises U امیختن
synthesizes U امیختن
synthesising U امیختن
synthesize U امیختن
synthesized U امیختن
synthesizing U امیختن
blends U امیختن
blend U امیختن
fuse U امیختن
brew U امیختن
intermingling U با هم امیختن
combining U امیختن
meddles U امیختن
meddled U امیختن
meddle U امیختن
mingling U امیختن
mingles U امیختن
mingled U امیختن
mingle U امیختن
combine U امیختن
brews U امیختن
combines U امیختن
folds U بهم امیختن
inviscate U باچیزچسبناک امیختن
inviscade U با چسب امیختن
fused U فیوزدارکردن امیختن
scramble U درهم امیختن
interlace U در هم امیختن در هم بافتن
interfusion U بهم امیختن
folded U بهم امیختن
fold U بهم امیختن
sulfurate U با گوگرد امیختن
fuse U فیوزدارکردن امیختن
intermix U بهم امیختن
scrambled U درهم امیختن
womanize U بازنان امیختن
scrambles U درهم امیختن
sulfuret U با گوگرد امیختن
sentimentalize U با احساسات امیختن
scrambling U درهم امیختن
plant mixing U امیختن در کارخانه
oxygenize U با اکسیژن امیختن
mixing in place U امیختن در جا مخلوط در جا
coalesce U بهم امیختن
carbonation U عمل امیختن با
kneads U سرشتن امیختن
interweaving U باهم امیختن
interweaves U باهم امیختن
interweave U باهم امیختن
oxygenated U اکسیژن امیختن
kneaded U سرشتن امیختن
oxygenate U اکسیژن امیختن
oxygenating U اکسیژن امیختن
shuffling U بهم امیختن
shuffles U بهم امیختن
shuffled U بهم امیختن
kneading U سرشتن امیختن
interwove U باهم امیختن
oxygenates U اکسیژن امیختن
coalescing U بهم امیختن
immingle U درهم امیختن
shuffle U بهم امیختن
coalesces U بهم امیختن
coalesced U بهم امیختن
knead U سرشتن امیختن
commingle U بهم امیختن
carburet U باذغال امیختن
mixing U بهم زدن امیختن
mixes U امیختن مخلوط کردن
mix U امیختن مخلوط کردن
compounded U : ترکیب کردن امیختن
compounds U : ترکیب کردن امیختن
grades U جورکردن باهم امیختن
grade U جورکردن باهم امیختن
sulfate U با اسید سولفوریک امیختن
attemper U نرم کردن امیختن
conjugate U درهم امیختن توام
pepsinate U با جوهر گوارنده امیختن
intermix U در هم امیختن با هم مخلوط کردن
loading U امیختن موادخارجی به شراب
sulphate U با اسید سولفوریک امیختن
compound U : ترکیب کردن امیختن
immingle U بهم امیختن مخلوط کردن
aluminum coating by spraying amalgamate U روکش الومینیوم کردن امیختن
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
insalivate U با خدو اغشتن با بزاق امیختن
to mull a mull of U داغ کردن و امیختن باادویه و قند
barbarize U با تعبیر بیگانه و غیر مصطلح امیختن
premix U قبل از مصرف مخلوط کردن پیش امیختن
miscibility U قابلیت امیختن و اختلاط بدون از دست دادن خواص خود
lard to butter U جازدن کره بوسیله امیختن باچربی هاو روغنهای دیگرمانند پیه خوک
consolidation U درهم امیختن تحکیم کردن یکجا کردن یکپارچه
admix U مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
to puddle clay and sand U ازرس و ماسه گل ساختن ماسه و گل رس را بهم امیختن
womannize U زن صفت کردن مخنث کردن بازنان امیختن
interosculate U بهم پیوستن بهم امیختن
roadmix U اختلاط در سر راه امیختن در راه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com