English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nap U بهترین شرکت کننده
napped U بهترین شرکت کننده
napping U بهترین شرکت کننده
naps U بهترین شرکت کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
brand leader U بهترین علامت تجاری بهترین مارک
participants U شرکت کننده
entry U شرکت کننده
participating U شرکت کننده
contributors U شرکت کننده
participant U شرکت کننده
contributor U شرکت کننده
participative U شرکت کننده
suppliers U شرکت تولید کننده
supply company U شرکت تامین کننده
marathoner U شرکت کننده ماراتون
participant observer U مشاهده گر شرکت کننده
symposiast U شرکت کننده درسمپوزیم
supplier U شرکت تولید کننده
merrymaker U شرکت کننده درجشن وسرور
tenderer U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
tenderer U شرکت کننده در مزایده یامناقصه
crusaders U شرکت کننده درجنگهای صلیبی
olympian U شرکت کننده بازیهای المپیک
bidder U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
bidders U شرکت کننده در مناقصه یامزایده
sortie reference U تعدادهواپیماهای شرکت کننده درپرواز
crusader U شرکت کننده درجنگهای صلیبی
walker U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
walkers U شرکت کننده در مسابقه راهپیمایی
fleet U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
producers U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
producer U شخص یا شرکت یا کشور تولید کننده
service component U نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات
semi-finalists U شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
semi-finalist U شرکت کننده در مسابقهی نیمه نهایی
fleets U گروه قایقهای شرکت کننده درمسابقه
hurdler U شرکت کننده در مسابقه پرش از مانع
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
pentathlete U شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
sortie number U تعداد هواپیماهای شرکت کننده در پرواز
deathlete U شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
pacer U شریک نوبتی بازیگروقتی که شرکت کننده کم باشد
attack transport U ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
component change order U دستورالعمل تغییر یک نیروی شرکت کننده در عملیات
veteran U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
veterans U سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
camper U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
campers U شرکت کننده در اردو کسی که در چادر زندگی میکند
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
off roader U شرکت کننده در مسابقه مخصوص در مسیر طولانی در زمینهای ناهموار
forty niner U شرکت کننده در مهاجرت سال 9481 بکالیفرنیا درجستجوی طلا
entrymate U اسب شرکت کننده همزمان بااسب دیگر برای شرط بندی
underwriters U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
underwriter U صادر کننده سند بیمه دریایی خریدار سهام خریداری نشده شرکت
pcm U شرکت تولید کننده تختههای جانبی که سازگار کامپیوتر تولیدکننده دیگر باشند
off roader U شرکت کننده درمسابقه موتورسیکلت رانی درزمینهای ناهموار برای چندصد مایل
COMPAQ U شرکت کامپیوتر شخصی آمریکایی که اولین تولید کننده برای IBMPC بود
commitment board U هیئت بررسی وضع پرسنل شرکت کننده در رزم کمیته تشخیص سلامت فکری افرادجنگی
third party lease U توافقنامهای که بوسیله ان یک شرکت مستقل تجهیزاتی رااز سازنده خریده و به استفاده کننده کرایه میدهد
shot putters U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putter U شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
gilt edge U بهترین
first class U بهترین
tiptop U بهترین
foremost U بهترین
priding U بهترین
gilt-edged U بهترین
of the first water U بهترین
gilt edged U بهترین
prides U بهترین
pride U بهترین
prided U بهترین
the best of all U بهترین
best U بهترین
qualities U بهترین کیفیت
best U به بهترین وجه
top-notch <idiom> U عالی ،بهترین
quality U بهترین کیفیت
best efforts U بهترین مساعی
best U بهترین کار
In the best possible manner. U به بهترین وجه
optimum U بهترین امکان
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
primed U کمال بهترین قسمت
primes U کمال بهترین قسمت
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
prime U کمال بهترین قسمت
skimeister U بهترین اسکی باز
second best theory U نظریه بهترین دوم
tip top U بهترین اعلی درجه
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
classics U مطابق بهترین نمونه
classic U مطابق بهترین نمونه
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
best move U بهترین حرکت شطرنج
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
hit it off with someone <idiom> U بهترین همراه با کسی داشتن
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
beluga U نام بهترین نوع خاویار
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
combat resolution U تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
I wish you the best of luck. U بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
make the best of <idiom> U دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
optima legum ilerpres est consuetudo U عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
ground badge U علامت بهترین درجه دار یاسرباز
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up U بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
Memmaker U امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
altitude/height hold U متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller U هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor U کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling U کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor U گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers U وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network U یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
detonator U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonators U منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive U گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
vasomotor U اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
del credere U وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter U نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer U دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi U نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor U هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
claqueur U تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
sprining charge U خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive U خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator U سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
padding U پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
prepossessing U مجذوب کننده جلب توجه کننده
house U شرکت
consociation U شرکت
companies U شرکت
association U شرکت
company U شرکت
houses U شرکت
contribution U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
firmer U شرکت
housed U شرکت
firmest U شرکت
firms U شرکت
incorporation U شرکت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com