Perdic | بطور حساس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	sensitively U	بطور حساس
	feelingly U	بطور حساس

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	tentacle U	شاخک حساس ریشه حساس
	tentacles U	شاخک حساس ریشه حساس
	sensitive to corrosion U	حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
	gradient circuit U	مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
	irretrievably U	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
	nauseously U	بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
	inconsiderably U	بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
	horridly U	بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
	lusciously U	بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
	indisputable U	بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
	indeterminately U	بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
	immortally U	بطور فنا ناپذیر بطور باقی
	poorly U	بطور ناچیز بطور غیر کافی
	grossly U	بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
	sharp nosed U	حساس
	critical U	حساس
	feisty U	حساس
	elastic demand U	حساس
	activator U	حساس گر
	exquisite U	حساس
	elastic U	حساس
	sensor U	حساس
	prominent U	حساس
	sensitive clay U	رس حساس
	sensate U	حساس
	sentimental U	حساس
	supersensitive U	حساس
	tender U	حساس
	tendered U	حساس
	sensitive U	حساس
	vigilant U	حساس
	ticklish U	حساس
	alive U	حساس
	tenderest U	حساس
	tendering U	حساس
	susceptive U	حساس
	techy U	حساس
	thin skinned U	حساس
	key <adj.> U	حساس
	acute U	حساس
	passible U	حساس
	delicate U	حساس
	genuinely U	بطور اصل بطور بی ریا
	indecorously U	بطور ناشایسته بطور نازیبا
	improperly U	بطور غلط بطور نامناسب
	incisively U	بطور نافذ بطور زننده
	abusively U	بطور ناصحیح بطور دشنام
	martially U	بطور جنگی بطور نظامی
	latently U	بطور ناپیدا بطور پوشیده
	sensitizing U	حساس شدن
	tender U	حساس بودن
	tenderizes U	حساس کردن
	vibrissa U	موی حساس
	hyperaesthetic U	زیاده از حد حساس
	sensitizing U	حساس کردن
	jumpy U	بیقرار حساس
	sensitize U	حساس کردن
	tendered U	حساس بودن
	sensitize U	حساس شدن
	tenderest U	حساس بودن
	sensitized U	حساس کردن
	tendering U	حساس بودن
	sensitized U	حساس شدن
	sensitizes U	حساس کردن
	sensitizes U	حساس شدن
	tenderized U	حساس کردن
	insensitivity U	غیر حساس
	insensitive U	غیر حساس
	high strung U	بسیار حساس
	stark U	حساس سفت
	kittle U	هوشیار حساس
	tenderising U	حساس کردن
	a sensitive subject [topic] U	موضوعی حساس
	key terrain U	زمین حساس
	key position U	شغل حساس
	sensitizer U	حساس کننده
	starker U	حساس سفت
	tenderize U	حساس کردن
	insensible U	غیر حساس
	starkly U	حساس سفت
	starkest U	حساس سفت
	gleg U	حساس باهوش
	tenderised U	حساس کردن
	sensitising U	حساس شدن
	tenderizing U	حساس کردن
	critical mass U	توده حساس
	critical item U	اماد حساس
	sensitises U	حساس کردن
	key points U	نقاط حساس
	perceptive U	حساس و باهوش
	critical facility U	تاسیسات حساس
	sensitised U	حساس شدن
	sensory nerves U	پیهای حساس
	senseful U	خیلی حساس
	keop soo U	نقاط حساس
	sensitization U	حساس شدن
	sensitization U	حساس کردن
	it touched him on the raw U	بنقطه حساس
	sensitization U	حساس سازی
	tenderises U	حساس کردن
	mimosa U	گیاه حساس
	sensitive plant U	گیاه حساس
	sensitive zone U	منطقه حساس
	sensitising U	حساس کردن
	supersensitive U	حساس شده
	sensitised U	حساس کردن
	sensitises U	حساس شدن
	supersensitive U	فوق حساس
	palpi U	شاخک حساس
	overstrung U	خیلی حساس
	skinless U	خیلی حساس
	hygrosensitive U	حساس به رطوبت
	elastic supply U	عرضه حساس
	pixilated U	خیلی حساس
	critical position U	پوزیسیون حساس
	touch panel U	صفحه حساس به تماس
	pressure sensitive pen U	قلم حساس به فشار
	palpus U	شاخک حساس سبیل
	tentacle U	موی حساس جانور
	key terrain features U	عوارض حساس زمین
	kyusho U	نقاط حساس بدن
	sensitive to light U	حساس نسبت به روشنایی
	vital points U	نقاط حساس بدن
	susceptible to pain U	حساس نسبت بدرد
	tentacular U	دارای شاخک حساس
	tentacular U	شبیه شاخک حساس
	tender minded U	دارای فکر حساس
	soft boiled U	نیم بند حساس
	touchier U	نازک نارنجی حساس
	touchiest U	نازک نارنجی حساس
	key position U	موضع حساس و مهم
	supersensitive U	فوق العاده حساس
	touchy U	نازک نارنجی حساس
	touch sensitive panel U	صفحه حساس به تماس
	youch sensitive screen U	صفحه حساس به تماس
	touch sensitive tablet U	تابلو حساس به تماس
	hypergolic fuel U	سوخت فوق حساس
	inelastic demand U	تقاضای غیر حساس
	laminitis U	اماس لایههای حساس
	susceptible U	حساس مستعد پذیرش
	dipneedle circuit U	مدار حساس مغناطیسی
	electrosensitive paper U	کاغذ حساس الکترونیکی
	tentacles U	موی حساس جانور
	sensitivities U	حساس بودن به چیزی
	sensitivity U	حساس بودن به چیزی
	context sensitive U	حساس نسبت به متن
	context sensitive help U	کمک حساس به قرینه
	sentient U	حساس دستخوش احساسات
	detecting circuit U	مدار حساس مین
	otocyst U	عضو حساس شنوایی بی مهرگان
	photoconductor U	هادی حساس نسبت به نور
	light sensitive layer U	لایه یا قشر حساس در برابرنور
	electrosensitive U	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
	fluxgate U	وسیله حساس به مین مغناطیسی
	light sensitive resistor U	مقاومت حساس در برابر نور
	hypergolic fuel U	سوخت خیلی حساس به اشتعال
	touch sensitive display U	صفحه نمایش حساس لمسی
	homing mine U	مین حساس به انعکاس امواج
	sensory U	وابسته به مرکز احساس حساس
	sensitive U	حیاتی از نظرعملیاتی منطقه حساس
	photodiode U	دیود حساس نسبت به نور
	pressure sensitive keyboard U	صفحه کلید حساس به فشار
	detector paper U	کاغذ حساس دستگاه اکتشاف ش م ر
	dunnite U	نوعی ماده منفجر حساس
	panchromatic U	حساس نسبت بهمه رنگها
	light sensitive cell U	سلول حساس در برابر نور
	jelly bean U	ادم حساس و بی اراده و سست عنصر
	photocell U	یاخته حساس نسبت به نور فتوسل
	supersensitive U	ماسوره یا مین فوق العاده حساس
	dermis U	قسمت حساس وعروقی میان پوست
	influence mine U	مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
	epicritic U	تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
	spicule U	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
	spicula U	سیخک شاخک حساس نوک تیز سنبله
	hypersensitive U	دارای حساسیت فوق العاده خیلی حساس
	tag line U	جمله نهایی نمایش وغیره نقطه حساس
	heliogravure U	گراورسازی بوسیله نور برروی صفحه حساس
	vital point U	حرکت غیرمجاز ضربه به نقاط حساس بدن
	case sensitive U	حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
	detectors U	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
	detector U	گیرنده حساس برای کشف واندازه گیری اشعه مادون قرمز
	privilege U	حساب کامپیوتری که امکان دستیابی به برنامههای خاص یا داده سیستم حساس را میدهد
	form U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	formed U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	emulsion laser storage U	روش ذخیره سازی دیجیتال با استفاده ازلیزر در مقابل ماده حساس به نور
	forms U	حساس کننده روی چاپگر که وقتی کاغذ تمام شود اعلام میکند
	irrevocably U	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
	lasers U	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
	computer output microfilm recorder U	دستگاهی که خروجی کامپیوتررا روی فیلم حساس به نوربه شکل میکروسکوپی ضبط میکند
	laser U	روش ذخیره سازی دیجیتالی با استفاده از لیزر برای برانگیختن ماده حساس به نور
	phototypesetter U	وسیلهای که میتواند متن با rendution بالا روی کاغذ یا فیلم حساس به نور ایجاد کند
	digitize U	سطح حساس که موقعیت قلم را به حالت عددی تبدیل میکند تا رسم ها وارد کامپیوتر شوند
	sense switch U	سوئیچ حساس کنسول کامپیوتری که ممکن است یک برنامه برای پاسخ گیری به ان سیگنال بفرستد
	antistatic mat U	پوششی در قسمت جلوی یک دستگاه مانند یک واحد دیسک که به حالت سکون حساس است لایی ناایستا
	wet bulb termometere U	ترمومتری که در ان جزء حساس توسط پارچهای که همواره با اب مرطوب نگاه داشته میشود احاطه شده است
	sense probe U	مکانیسم ورودی که نقاط حساس روی یک صفحه نمایش را فعال کرده و درنتیجه برای یک کامپیوترورودی تهیه کند
	inexplicably U	بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
	surged U	وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
	surges U	وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود
	surge U	وسیله الککترونیکی که منبع تغذیه را از قطعه حساس قط ع میکند در صورتی که منبعی را تشخیص دهد که ممکن است باعث آسیب شود