Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 214 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
mawkishly
U
بطور بی مزه یا کسل کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
ponderously
U
بطور کسل کننده
dazzlingly
U
بطور خیره کننده
deictic
U
بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
imminently
U
بطور تهدید کننده
lugubriously
U
بطور دلتنگ کننده
perplexingly
U
بطور گیج کننده
persuasively
U
بطور متقاعد کننده
preventively
U
بطور جلو گیری کننده یابازدارنده
prohibitively
U
بطور جلوگیری کننده
prolixly
U
بطور خسته کننده
receptively
U
بطور درک کننده
tediously
U
بطور کسل کننده
wearisomely
U
بطور خسته کننده
Other Matches
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
irrevocably
U
بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
U
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
dismantling shot
U
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
family
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
U
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
U
کج کننده واژگون کننده
army component
U
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flare
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flares
U
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
U
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
U
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
lastingly
U
بطور پا بر جا
atilt
U
بطور کج
flabbily
U
بطور شل و ول
loosely
U
بطور شل یا ول
streakily
U
بطور خط خط
wetly
U
بطور تر
meanly
U
بطور بد
transtively
U
بطور
confusedly
U
بطور در هم و بر هم
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
cozily
U
بطور راحت
compendiously
<adv.>
U
بطور خلاصه
ripely
U
بطور رسیده
briefly
<adv.>
U
بطور خلاصه
heterogeneously
U
بطور جوربجور
curtly
<adv.>
U
بطور خلاصه
hellishly
U
بطور جهنمی
royally
U
بطور شاهانه
preliminarily
U
بطور مقدمه
ripely
U
بطور اماده
hatefully
U
بطور تنفرامیز
comprehensibly
U
بطور مفهوم
deplorably
U
بطور اسفناک
halely
U
بطور سالم
horribly
U
بطور هولناک
preventively
U
بطور دافع
perilously
U
بطور خطرناک
dangerously
U
بطور خطرناک
eerily
U
بطور ترسناک
incorrectly
U
بطور غلط
resplendently
U
بطور درخشنده
preposterously
U
بطور غیرطبیعی
preposterously
U
بطور نا معقول
hazardously
U
بطور قمار
distinctly
U
بطور مشخص
gushingly
U
بطور سرشار
distinctly
U
بطور واضح
as never before
<adv.>
U
بطور بی سابقه
declaredly
U
بطور اعلام
restively
U
بطور گهگیر
preposterously
U
بطور مهمل
secondarily
U
بطور متوسط
shockingly
U
بطور انزجاراور
seriatim
U
بطور مسلسل
serially
U
بطور ردیف
unlawfully
U
بطور نامشروع
homogeneously
U
بطور همجنس
preciously
U
بطور گرانبها
curtly
<adv.>
U
بطور اجمالی
serially
U
بطور مسلسل
affectingly
U
بطور موثر
connectedly
U
بطور متصل
honorarily
U
بطور افتخاری
absurdly
U
بطور محال
commodiously
U
بطور راحت
simpliciter
U
بطور مطلق
compatibly
U
بطور موافق
signally
U
بطور برجسته
huskily
U
بطور خشن
loosely
U
بطور بی ربط
hurtfully
U
بطور مضر
compositely
U
بطور مرکب
comprehensively
U
بطور جامع
compulsorily
U
بطور اجباری
handsomely
U
بطور مطبوع
handsomely
U
بطور زیبا
holily
U
بطور خاص
imperfectly
U
بطور ناقص
deficiently
U
بطور ناقص
defectively
U
بطور ناقص
ills
U
بطور ناقص
contrarily
U
بطور متضاد
contrary to nature
U
بطور معجزه
hip and thigh
U
بطور کامل
briefly
<adv.>
U
بطور اجمالی
pregnantly
U
بطور پر معنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com