English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 85 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
needs U بر حسب لزوم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
supplied U موجودی لزوم
supply U موجودی لزوم
supplying U موجودی لزوم
fat U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fattest U ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
overlay U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlay U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlays U بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays U کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
need U لزوم
needed U لزوم
needing U لزوم
vending machine U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines U ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
internationalism U روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
jukebox U درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
jukeboxes U درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
too U بیش از حد لزوم
provincialism U اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
unnecessarily U بیش از حد لزوم
unnecessary U بیش از حد لزوم
overdose U داروی بیش از حد لزوم
overdoses U داروی بیش از حد لزوم
occasion U لزوم
occasioned U لزوم
occasioning U لزوم
occasions U لزوم
outstay U بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
superconductor U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
module U بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
modules U بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
dynamic U حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamically U حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
necessity U لزوم
exigencies U لزوم
exigency U لزوم
ceremonialism U اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
constitutionalism U اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
control rocket U راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
cosmopolitanism U سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
defense emergency U مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
design stress resultant U تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
excess stock U ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
expandsionism U اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
fabianism U نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
hypertrophy U بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
if necessary U در صورت لزوم
incumbency U وفیفه لزوم
inherence U لزوم ذاتی
inherence or rency U لزوم ذاتی
inhesion U لزوم ذاتی
inherency U لزوم ذاتی
intervener U در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
irrevocability U لزوم
long game U بازی با لزوم ضربههای طولانی
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
needfulness U لزوم
needlessness U عدم لزوم
on occasion U هنگام لزوم
overcompensation U جبران بیش از حد لزوم
overstuff U بیش ازحد لزوم انباشتن
referee in case of need U داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
requisiteness U لزوم
requisteness U لزوم
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superconductive U خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
supererogatory U زائد بیش از حد لزوم
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
tyrannicide U اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
underexpose U کمتر از حد لزوم در معرض
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com