English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
absolute advantage U برتری مطلق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
Other Matches
absolute volue U مقدار مطلق قدر مطلق
advantage U برتری
priority U برتری
priorities U برتری
preferences U برتری
hegemony U برتری
profited U برتری
profit U برتری
Majesty U برتری
momentum U برتری
preference U برتری
Excellencies U برتری
Excellency U برتری
precedence U برتری
privilege U برتری
primacy U برتری
preemimence U برتری
predomination U برتری
excellence U برتری
pre eminence U برتری
paramountey U برتری
paramountcy U برتری
supremacy U برتری
sinistrality U چپ برتری
profits U برتری
transcendence or cy U برتری
trancscendent U برتری
superiority U برتری
transcendence U برتری
preponderance U برتری
ecellency U برتری
beat out U برتری
unidextrality U یک سو برتری
powered U برتری
power U برتری
vantage U برتری
powers U برتری
Majesties U برتری
powering U برتری
influences U برتری تفوق
excelled U برتری داشتن بر
excel U برتری داشتن بر
excelling U برتری داشتن بر
influencing U برتری تفوق
outclasses U برتری داشتن بر
distinctions U برتری ترجیح
outclass U برتری داشتن بر
outclassed U برتری داشتن بر
head starts U فرصت برتری
supremacists U برتری گرای
supremacist U برتری گرای
distinction U برتری ترجیح
excels U برتری داشتن بر
outclassing U برتری داشتن بر
head start U فرصت برتری
transcending U برتری یافتن
overridden U برتری جستن بر
transcend U برتری یافتن
override U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
transcended U برتری یافتن
predominance U برتری علو
headships U بزرگی برتری
to have the pull of U برتری داشتن بر
superiority U برتری قوا
headship U بزرگی برتری
prominence U پیشامدگی برتری
transcends U برتری یافتن
influenced U برتری تفوق
handedness U دست برتری
outvie U برتری جستن از
fire superiority U برتری اتش
ocular dominance U چشم برتری
maritime lien U برتری دریایی
laterality U برتری جانبی
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
outreach U برتری یافتن
comparative advantage U برتری نسبی
dextrality U راست برتری
overmaster U برتری یافتن بر
ascendance U تفوق برتری
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
influence U برتری تفوق
manual dominance U دست برتری
hemispherical dominance U برتری نیمکره
overtop U برتری جستن از
one up <idiom> U برتری داشتن
antecede U برتری جستن
preminence U برتری علو
lateral dominance U برتری جانبی
predominancy U برتری علو
best U برتری جستن
eye dominance U چشم برتری
right handedness U دست راست برتری
pulls U برتری جزئی و مختصر
upper hand U برتری دست بالا
salience U جلو امدگی برتری
pull U برتری جزئی و مختصر
manoptoscope U برتری سنج بینایی
saliency U جلو امدگی برتری
humdinger U دارای برتری فاحش
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
humdingers U دارای برتری فاحش
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
inconditionate U مطلق
alodial U مطلق
absolutes U مطلق
allodial U مطلق
categoric U مطلق
absolute U مطلق
downright U مطلق
positive U مطلق
implicit U مطلق
starker U مطلق
unalterable <adj.> U مطلق
stark U مطلق
abstract U مطلق
abstracting U مطلق
abstracts U مطلق
unconditional U مطلق
total U مطلق
totaled U مطلق
totaling U مطلق
totalled U مطلق
absolute <adj.> U مطلق
inalienable <adj.> U مطلق
indispensable <adj.> U مطلق
starkest U مطلق
starkly U مطلق
slick U مطلق
slickest U مطلق
pure U مطلق
purer U مطلق
purest U مطلق
free U مطلق
freed U مطلق
freeing U مطلق
frees U مطلق
unalienable <adj.> U مطلق
inevitable <adj.> U مطلق
totalling U مطلق
totals U مطلق
thetic U مطلق
sovereign U مطلق
utters U مطلق
sovereigns U مطلق
magisterial U مطلق
uttered U مطلق
arbitrary U مطلق
utter U مطلق
sheer U مطلق
thetical U مطلق
categorical U مطلق
autocratic U مطلق
thorough going U مطلق
unrestrained U مطلق
an abstroct number U عدد مطلق
the positive d. U درجه مطلق
the preterite tense U ماضی مطلق
almightly U قادر مطلق
command automatism U فرمانبری مطلق
simpliciter U بطور مطلق
categorical imperative U امر مطلق
summum bonum U خیر مطلق
alodium U ملک مطلق
autarky U حاکم مطلق
autarchy U حاکم مطلق
abstractly U بطور مطلق
absolute value U ارزش مطلق
absolute value U قدر مطلق
absolute vacuum U خلاء مطلق
absolute unit U واحد مطلق
absolute temperature scale U مقیاس مطلق
absolute value U مقدار مطلق
absolute zero U صفر مطلق
absolute zaro U صفر مطلق
absolute volume U حجم مطلق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com