English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parallelize U تشبیه کردن جفت کردن موازی کردن
simulate U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulating U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
simulates U شبیه سازی کردن تشبیه کردن
resemble U تشبیه کردن
simulating U تشبیه کردن
analogize U تشبیه کردن
resembles U تشبیه کردن
resembled U تشبیه کردن
simulates U تشبیه کردن
simulate U تشبیه کردن
resembling U تشبیه کردن
prallelize U تشبیه کردن موازی کردن
similize U تشبیه کردن تمثیل اوردن
doubled U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up U سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstand U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
densities U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
density U سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
compressive strength U قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
triplicate U سه برابر سه برابر کردن
peering U برابر بودن با
peered U برابر بودن با
peer U برابر بودن با
tripled U سه برابر چیزی بودن
keep up with some one U با کسی برابر بودن
triples U سه برابر چیزی بودن
triple U سه برابر چیزی بودن
tripling U سه برابر چیزی بودن
parallelling U موازی کردن برابر کردن
sextuplicate U شش برابر کردن تبدیل به شش کردن
parallelled U موازی کردن برابر کردن
parallels U موازی کردن برابر کردن
parallel U موازی کردن برابر کردن
paralleling U موازی کردن برابر کردن
paralleled U موازی کردن برابر کردن
equaling U : برابر شدن با مساوی بودن
equal U : برابر شدن با مساوی بودن
equals U : برابر شدن با مساوی بودن
equalling U : برابر شدن با مساوی بودن
equaled U : برابر شدن با مساوی بودن
equalled U : برابر شدن با مساوی بودن
on an arm's length basis U بر اساس مستقل و برابر بودن [در]
equalises U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizing U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalizes U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalize U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalized U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalising U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
equalised U مساوی و مانند کردن یکنواخت کردن
trebling U سه برابر کردن
prallelize U برابر کردن
doubled up U دو برابر کردن
reduplicate U دو برابر کردن
doubled U دو برابر کردن
equalization U برابر کردن
eualize U برابر کردن
sextuple U شش برابر کردن
parallelize U برابر کردن
treble U سه برابر کردن
trebled U سه برابر کردن
trebles U سه برابر کردن
double U دو برابر کردن
level out U برابر کردن
par U برابر کردن
triplex U سه برابر کردن
septuple U هفت برابر کردن
to set off U انداختن برابر کردن
quintuplicate U پنج برابر کردن
arm's length U مستقل و برابر بودن طرفها [یا شرکتها] در معامله ای [اقتصاد]
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
to safeguard [against] U حفظ کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U تامین کردن [علیه] [در برابر]
to safeguard [against] U نگهداری کردن [علیه] [در برابر]
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to be unable to hold a candle to somebody <idiom> U در برابر کسی پائین رتبه بودن [در توانایی یا مهارت و غیره]
eualize U مساوی کردن مانند کردن
resembles U مانند بودن
to look alike U مانند هم بودن
liked U بودن مانند
to look like U مانند بودن
likes U بودن مانند
resemble U مانند بودن
resembling U مانند بودن
resembled U مانند بودن
simulate U مانند بودن
simulates U مانند بودن
like U بودن مانند
simulating U مانند بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
similarity U مانند بودن همگونگی
similarities U مانند بودن همگونگی
to correspond to U مانند [مشابه] بودن
to look like the real thing U مانند چیزی واقعی بودن
similize U مانند کردن
likening U مانند کردن
likened U مانند کردن
likens U مانند کردن
liken U مانند کردن
to keep pace with something <idiom> U با چیزی برابر راه رفتن [یاد گرفتن] [تغییر کردن] [اصطلاح]
jellify U ژله مانند کردن
lord U مانند لردرفتار کردن
lords U مانند لردرفتار کردن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
matronize U مانند رئیسه رفتار کردن
mesh U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshes U شبکه تور مانند یا مشبک کردن
to torpedo U تارومار کردن [مانند تلاش کسی]
represents U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represented U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
represent U عمل کردن مانند نشانه برای چیزی
uneven parallel bars U پارالل زنان
asymetrical bars U پارالل زنان
parallel bars U میلههای پارالل
parallel bars U پارالل ژیمناستیک
to live like animals [in a place] U مانند حیوان زندگی کردن [اصطلاح تحقیر کننده ]
to quit something cold turkey U چیزی را یکدفعه ترک کردن [مانند سیگار یا الکل]
take to pieces U پیاده کردن اجزاء ماشین یاکارخانه و مانند اینها
howitzer U توپی که طول لوله ان برابر با 02 تا03 برابر کالیبر باشد
paintress U زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
to goose [American E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
to rev [British E] the engine U موتور [ماشین] را روشن کردن [که صدا مانند زوزه بدهد]
hip circle U چرخ جلو روی پارالل
upper arm support U حفظ تعادل روی پارالل
hip swing U چرخ جلو روی پارالل
hip pullover U چرخ جلو روی پارالل
pirouette U چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
pirouettes U چرخش کامل بدن روی یک پا پارالل
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
octuple U هشت چندان هشت برابر کردن
ostensible U شریک فاهری در CL کسی را گویند که اسمش در ضمن اسم شرکتی اعلام شود و یا عملا" در اداره ان دخالت کند که در این حالت مشئوولیت او در برابر کسانی که به ایت اعتبار او را شریک پنداشته اند درست مانند شرکاواقعی است هر چند که درواقع سهمی نداشته باشد
to keep guard U بودن احتیاط کردن
to be on guard U بودن احتیاط کردن
jollify U کردن سرخوش بودن
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
necessitate U ایجاب کردن مستلزم بودن
trut U اعتماد کردن به امیدوار بودن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
governed U حاکم بودن فرمانداری کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
maintain U حمایت کردن از مدعی بودن
necessitated U ایجاب کردن مستلزم بودن
agree U موافقت کردن موافق بودن
randan U سرخوش بودن نشاط کردن
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
allude U افهار کردن مربوط بودن به
holds U متصرف بودن جلوگیری کردن از
adequateness U طرفدار بودن وفا کردن
adhered U طرفدار بودن وفا کردن
adheres U طرفدار بودن وفا کردن
adhering U طرفدار بودن وفا کردن
gift of the gab <idiom> U درصحبت کردن ماهر بودن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
necessitating U ایجاب کردن مستلزم بودن
tallied U تطبیق کردن مطابق بودن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
adhere U طرفدار بودن وفا کردن
possess U تصرف کردن دارا بودن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
possesses U تصرف کردن دارا بودن
espying U جاسوس بودن بازرسی کردن
espy U جاسوس بودن بازرسی کردن
to take notice U ملتفت بودن توجه کردن
to take notice U اعتنا کردن بهوش بودن
possessing U تصرف کردن دارا بودن
to wear two faces U دورویی کردن دوروودورنگ بودن
espies U جاسوس بودن بازرسی کردن
gestate U ابستن بودن حمل کردن
espied U جاسوس بودن بازرسی کردن
tallies U تطبیق کردن مطابق بودن
necessitates U ایجاب کردن مستلزم بودن
have U مجبور بودن وادار کردن
vacillate U مردد بودن نوسان کردن
range U تغییر کردن یا متفاوت بودن
behove U فرض بودن اقتضاء کردن
govern U حاکم بودن فرمانداری کردن
look out U نگهبانی کردن موافب بودن
minds U موافبت کردن ملتفت بودن
benefited U احسان کردن مفید بودن
comporting U جور بودن تحمل کردن
benefiting U احسان کردن مفید بودن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com