Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the public are hereby notified
U
بدین وسیله عموم را اگهی میدهید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hereunto
<adv.>
U
بدین وسیله
on this
<adv.>
U
بدین وسیله
hereby
U
بدین وسیله
hereto
<adv.>
U
بدین وسیله
as to that
<adv.>
U
بدین وسیله
concerning this
<adv.>
U
بدین وسیله
for this purpose
<adv.>
U
بدین وسیله
hereunto
U
بدین وسیله تاکنون
Hereby I declare ...
U
بدین وسیله اعلان می کنم که...
To what do you attributeThe failure of the army?
U
شکست ارتش را به چه چیز نسبت میدهید ؟
What time should I check in?
U
چه وقت کارت سوار شدن به من میدهید؟
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
May I use your name as a reference?
U
اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
chains
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain
U
باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
sensor
U
وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
public
U
عموم
universal applause
U
عموم
hitherward
U
بدین سو
publicly
U
در نظر عموم
coram popula
U
درپیش عموم
public spiritedness
U
خیرخواهی عموم
the public
U
عموم مردم
thus
U
بدین گونه
because of
U
بدین دلیل
hitherward
U
بدین طرف
that is to say
U
بدین معنی که
publicised
U
به اطلاع عموم رساندن
commonable
U
قابل استفاده عموم
publicize
U
به اطلاع عموم رساندن
publicises
U
به اطلاع عموم رساندن
open to the public
U
واضح درنظر عموم
publicized
U
به اطلاع عموم رساندن
publicizes
U
به اطلاع عموم رساندن
for the public good
U
برای خیر عموم
By common consent.
U
به تصدیق همه ( عموم )
notify the public
U
به اطلاع عموم رساندن
publicly useful
U
سودمند برای عموم
publitize
U
به اطلاع عموم رساندن
publicizing
U
به اطلاع عموم رساندن
publicising
U
به اطلاع عموم رساندن
thus
U
مثلا بدین معنی که
in or after this manner
بدینسان
[بدین طریق]
obelus
U
نشانی بدین شکل "-"
virgule
U
علامتی بدین شکل
to burst upon the view
U
ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
discommon
U
ازدسترس عموم بیرون اوردن
forums
U
بازار محل اجتماع عموم
common goods
U
کالای مورد نیاز عموم
forum
U
بازار محل اجتماع عموم
evangelized
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelize
U
بشارت بدین مسیح دادن
semicolon
U
نقطه و ویرگول بدین شکل
evangelizing
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelised
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelises
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelizes
U
بشارت بدین مسیح دادن
evangelising
U
بشارت بدین مسیح دادن
fet
U
وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
common user items
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
paradox
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
paradoxes
U
عقیدهای که با عقیده عموم مخالف است
common user supplies
U
کالاهایی که مورد استفاده عموم میباشد
domain
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
Open to the publice.
U
ورود برای عموم آزاد است
domains
U
اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
postulancy
U
تقاضای ورود بدین یا جمعیتی تازه
proselytized
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytize
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytising
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
greek cross
U
صلیب یا چلیپای یونانی بدین شکل +
proselytises
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytised
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
Can you give me a heads up?
<idiom>
آیا میتونین قبلش به من خبر بدین؟
proselytizes
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
proselytizing
U
بدین تازهای وارد شدن یاکردن
ensilage
U
علیق یاغلهای که بدین ترتیب نگاهداشته شود
reconversion
U
هدایت مجدد بدین مسیحی بازگشت از گمراهی
reconvert
U
برای دومین بار بدین یا ایینی گرویدن
cry up
U
نزد عموم ارج ومنزلت یافتن زیاد ستودن
proprietary company
U
شرکتی که سهام ی ن دردسترس عموم گذارده نشده است
proselyte
U
عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
upsilon
U
نام حرف بیستم الفبای یونانی که بدین شکل
eminent domain
U
قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
proclamations
U
اگهی
acknowledgments
U
اگهی
tickets
U
اگهی
acknowledgement
U
اگهی
proclamation
U
اگهی
poster
U
اگهی
ticket
U
اگهی
warnings
U
اگهی
warning
U
اگهی
notices
U
اگهی
indiction
U
اگهی
indigitation
U
اگهی
infore
U
اگهی به
Annunciation
U
اگهی
caveats
U
اگهی
caveat
U
اگهی
advertisements
U
اگهی
affiche
U
اگهی
notice
U
اگهی
announcements
U
اگهی
announcement
U
اگهی
posters
U
اگهی
noticing
U
اگهی
acknowledgements
U
اگهی
noticed
U
اگهی
debutant
U
نوازنده یا ناطقی که برای نخستین بار در جلو عموم فاهر میشود
prospectuses
U
خلاصه اگهی
advertisement
U
اگهی تبلیغاتی
prospectus
U
خلاصه اگهی
informing
U
اگهی دادن
inform
U
اگهی دادن
advertisements
U
اگهی تبلیغاتی
warning order
U
دستور اگهی
informs
U
اگهی دادن
forewarning
U
پیش اگهی
prognosis
U
پیش اگهی
proclamations
U
اگهی دادن
announce
U
اگهی دادن
announced
U
اگهی دادن
banning
U
اگهی احضار
pin up
U
چسبانیدن اگهی
obituaries
U
اگهی در گذشت
obituary
U
اگهی در گذشت
handbill
U
اگهی دستی
advertize
U
اگهی دادن
ban
U
اگهی احضار
notice to mariner
U
اگهی دریایی
annunciate
U
اگهی دادن
previous notice
U
پیش اگهی
bans
U
اگهی احضار
assertion
U
بیانیه اگهی
advertises
U
اگهی دادن
advertised
U
اگهی دادن
announces
U
اگهی دادن
announcing
U
اگهی دادن
pin up
U
الصاق اگهی
pin-up
U
چسبانیدن اگهی
pin-up
U
الصاق اگهی
proclamation
U
اگهی دادن
fly bill
U
اگهی دستی
billsticker
U
اگهی چسبان
gazette
U
اعلان و اگهی
pin-ups
U
چسبانیدن اگهی
pin-ups
U
الصاق اگهی
handbills
U
اگهی دستی
play bill
U
اگهی نمایش
public
U
سرویس ارسال داده برای عموم . مثل سیستم تلفن اصلی در یک کشور
deodand
U
چیزیکه دولت برای استفاده عموم ضبط میکردزیرامایه مرگ کسی شده
library
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
libraries
U
کتابها یا رکوردها و... که عموم می توانند فرض کنند که معمولا در یک محل عمومی قرار دارند
press agent
U
مامور اگهی و تبلیغ
flyer
U
اگهی روی کاغذکوچک
flyers
U
اگهی روی کاغذکوچک
reclame
U
اگهی اغراق امیز
fliers
U
اگهی روی کاغذکوچک
bulletins
U
اگهی نامه رسمی
to paste up a playbill
U
اگهی نمایش بدیوارزدن
flier
U
اگهی روی کاغذکوچک
tender notice
U
اگهی دعوت به مناقصه
prognostic tests
U
ازمونهای پیش اگهی
bulletin
U
اگهی نامه رسمی
proclamatory
U
متضمن اگهی یا اعلام
pouch
U
خورجین
[گاه قالیچه ها برای مصارف شخصی عشایر بدین گونه بافته می شوند.]
asynchronous
U
داده یا وسیله سریال که نیازی به یکنواخت بودن با وسیله دیگر ندارند
crawler
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
crawlers
U
وسیله نقلیهای که روی زنجیر حرکت میکند وسیله نقلیه خزنده
looped
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
loop
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
peripheral
U
مدیر و کنترل کننده وسیله ورودی /خروجی یا وسیله جانبی
loops
U
آزمایشی که سیگنال ارسالی را به وسیله فرستنده پس می فرستد پس از عبور آن از خط یا وسیله
contention
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
contentions
U
وضعیتی که در آن دو یاچند وسیله قصد برقراری ارتباط با یک وسیله را دارند
connectivity
U
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
devices
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device
U
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
built-in
U
نوشتاری که موقتاگ به وسیله یک وسیله جانبی معمولاگ چاپگر ذخیره سازی شده است
simulates
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulating
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
tie down
U
وسیله مهار هواپیما در محوطه پارکینگ وسیله بستن
simulate
U
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
daisy chain
U
روش اتصال یک وسیله با یک کابل از یک ماشین یا وسیله به دیگر
limelight
U
قسمتی ازصحنه نمایش که بوسیله نورافکن روشن شده باشد محل موردتوجه وتماشای عموم
necrology
U
ثبت اموات اگهی فوت
ballyhoo
U
اگهی پر سرو صدا کردن
trainer
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
trainers
U
وسیله اموزش دهنده وسیله کمک اموزشی
immersion proof
U
وسیله ضد رطوبت یا نفوذ اب وسیله ضد فرو رفتن در اب
common carrier
U
شرکتی دولتی که تلفن تلگراف و سایر امکانات مخابراتی را جهت عموم تهیه میکند حامل مشترک
exclaiming
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicises
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaims
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicising
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
publicize
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
exclaimed
U
بعموم اگهی دادن بانگ زدن
publicized
U
اگهی کردن باطلاع عمومی رساندن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com