English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
untitled U بدون عنوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
broach U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching U ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
implied trust U امانت فرضی حالتی است که کسی به حکم مندرج در قانون و یاجمع شدن شرایطی که قانون پیش بینی کردن عنوان امین می یابد و یا در موردی مسئول تلقی میشود بدون انکه شخصا" به این امرتمایل داشته باشد
nontitle U مسابقه بدون عنوان قهرمانی
Other Matches
titles U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title U صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym U عنوان دهنده عنوان مشخص
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
stbtitle U عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
title U عنوان
life peer U عنوان
life peers U عنوان
epithets U عنوان
name U عنوان
topic U عنوان
subject [topic] U عنوان
topics U عنوان ها
subjects U عنوان ها
themes U عنوان ها
head line U عنوان
ground U عنوان
epithet U عنوان
titles U عنوان
appellative U عنوان
title U عنوان
by way of remainder U به عنوان رد
headlines U عنوان
headword U عنوان
headline U عنوان
capitulary U عنوان
headings U عنوان
headwords U عنوان
caption U عنوان
captions U عنوان
heading U عنوان
rubric U عنوان
rubrics U عنوان
prints U عنوان و..
printed U عنوان و..
print U عنوان و..
titles U عنوان ها
names U عنوان ها
naturals U حرکت در عنوان
topic U عنوان سرفصل
topics U عنوان سرفصل
natural U حرکت در عنوان
the hoy f. U عنوان پاپ
superscrible U عنوان روی
captions U عنوان دادن
in a topic form U بصورت عنوان
appropriation title U عنوان اعتبار
appropriation title U عنوان سپرده
titlist U دارای عنوان
intitule U عنوان دادن به
exempli gratia [e.g.] U به عنوان مثال
for example U به عنوان مثال
honorifics U عنوان تجلیلی
honorific U عنوان تجلیلی
on loan U به عنوان قرض
surnames U لقب عنوان
guize U روبند عنوان
surname U لقب عنوان
message heading U عنوان پیام
caption U عنوان دادن
Under the title ( heading) of … U تحت عنوان ...
start of heading U شروع عنوان
head U عنوان مبحث
doctorates U عنوان دکتری
nowise U به هیچ عنوان
Distinguished . Titled. U صاحب عنوان
berths U کسب عنوان
berthing U کسب عنوان
berthed U کسب عنوان
berth U کسب عنوان
brand U عنوان تجارتی
branding U عنوان تجارتی
brands U عنوان تجارتی
heading U عنوان گذاری
exercise term U عنوان مانور
heading U عنوان سرصفحه
head U سالار عنوان
headings U عنوان گذاری
headings U عنوان سرصفحه
possessory title U عنوان مالکیت
doctorate U عنوان دکتری
rubricize U دارای عنوان قرمزکردن
possession by title of ownership U تصرف به عنوان مالکیت
running head U خط عنوان هرصفحه در متن
rubricate U دارای عنوان قرمزکردن
titles U واگذارکردن عنوان دادن به
clinch U کسب عنوان قهرمانی
subhead U عنوان فرعی مقاله
superscription U عنوان روی پاکت
clinching U کسب عنوان قهرمانی
streamer U عنوان چشمگیر مقاله
streamers U عنوان چشمگیر مقاله
subhead U عنوان جزء یا فرعی
title block U قسمت عنوان نامه
title page U صفحه عنوان کتاب
clinches U کسب عنوان قهرمانی
misdirection U گمراهی عنوان غلط
short title U عنوان کوتاه شده
clinched U کسب عنوان قهرمانی
title U واگذارکردن عنوان دادن به
defending shampion U مدافع عنوان قهرمانی
title U دارنده عنوان قهرمانی
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
lord U عنوان لردی دادن به
titles U دارنده عنوان قهرمانی
donna U عنوان مودبانه بانوان
head line U عنوان سرصفحه روزنامه
languages U برنامهای که به عنوان مترجم
language U برنامهای که به عنوان مترجم
lords U عنوان لردی دادن به
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان رتبه ای]
superscription U عنوان نوشته روی چیزی
What is the title of the book ? U عنوان این کتاب چیست ؟
dominie U عنوان کشیشان کلیسای هلند
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
headings U عنوان یا نام متن در فایل
headings U سمت سینه ناو عنوان
heading U عنوان یا نام متن در فایل
residentship U اقامت سیاسی به عنوان نمایندگی
short title U عنوان یارمز مخفف یا کوتاه
heading U سمت سینه ناو عنوان
running title U عنوان کوچک هر یک ازصفحات کتاب
to serve as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
to function as something U به کار رفتن به عنوان چیزی
letterheads U عنوان چاپی بالای کاغذ
letterhead U عنوان چاپی بالای کاغذ
to readdress a letter U عنوان نامهای را عوض کردن
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
prifixal U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
interface U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
interfaces U و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند
prifix U پیشوند عنوان قبل از اسم شخص
mercury delay line U تولید می شد و به عنوان ورودی برمی گشت
smear word U عنوان یا لقب اهانت امیز تهمت
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
keep in trust U به عنوان امانت نگهداری کردن چیزی
to have a title [ to be titled] U لقب دار [صاحب عنوان] بودن
hold down U نصرف به عنوان مالکیت تصرف مالکانه
titleholder U صاحب سند مالکیت دارای عنوان
to act [as somebody] U عمل کردن [به عنوان نماینده کسی]
dauphin U عنوان پسر ارشد پادشاه فرانسه
defacto recognition U به عنوان یک کشورموجود و مستقل عمل کند
they call him mister U یک اقایی است که عنوان یا لقب ندارد
He works as engineer. U او [مرد] به عنوان مهندس کار می کند.
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
block U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represents U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
Every crisis should be viewed [seen] as an opportunity. U هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
He gets paid wering different hats . U به عنوان های گوناگون حقوق دریافت می کند
blocks U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
represent U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
represented U عمل کردن به عنوان فروشنده برای یک محصول
blocked U تعدادی رکورد ذخیره شده به عنوان یک واحد
Will you go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
to speak on behalf of [as representative] U از طرف [کسی] صحبت کردن [به عنوان نماینده]
backgrounds U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
background U که به عنوان کاری با تقدم پایین برخود میشود
unipolar U که به عنوان کنتررل جریان متغیر به کار می رود.
electronic U موضوعی که عنوان چند رسانهای را شرح میدهد
Do you want to go out with me? U با من می روی بیرون؟ [به عنوان دوست پسر و دختر]
an open letter U نامهای که بوسیله روزنامه به کسی عنوان شود
gulped U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
prize courts U به دست امده عنوان غنیمت جنگی اعطا نمیشود
rational number U عددی که به عنوان تقسیم دو عدد کامل نوشته میشود
initialled U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initials U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialling U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
polar U سیستم معرفی موقعیتها به عنوان زاویه و فاصله از مبدا
macroelement U تعداد داده ها که به عنوان یک عضو در نظر گرفته می شوند
gulping U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
rent U ان چه که به زمین به عنوان یکی ازعوامل تولید تعلق می گیرد
gulps U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp U گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
The Catholic Church springs [comes] to mind as an obvious example. U کلیسای کاتولیک به عنوان یک نمونه بارز به ذهن می آید.
primary products U محصولاتی که به عنوان مواد اولیه بکار برده میشود
initial U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
job U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
your reverence U عنوان کشیشان که برابر است با عناوین قدیمی ایران
jobs U کار یا تعداد کارهایی که به عنوان یک واحد انجام می شوند
initialed U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
initialing U توابعی که به عنوان بارکننده اصل برنامه کار می کنند
Christmas comes but once a year. <proverb> U جشنها و تعطیلات را باید به عنوان اوقات ویژه در نظرگرفت.
to go out U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
to date U باهم بیرون رفتن [به عنوان دوست پسر و دختر]
redirects U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
redirecting U فرآیند در نظر گرفتن خروجی یک برنامه به عنوان ورودی دیگری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com