English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
without prejudice U بدون تاثیر به اینده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exdividend U بدون سود اینده سهام
like water off a duck's back <idiom> U بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
future perfect U شامل زمان اینده نقلی که در انگلیس بصورت have willو have shall ساخته میشودونشانه خاتمه عمل درزمان اینده میباشد
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
incoming U اینده
aftertime U اینده
futurity U اینده
future U اینده
forthcoming U اینده
following on U از پی اینده
forthcomming U اینده
approaching U اینده
coming U اینده
to be U اینده
next U اینده
lavenir U اینده
in the time to come U اینده
at a laterd U در اینده
toward U اینده
comer U اینده
the future U جهان اینده
prospective U مربوط به اینده
the f. winter U زمستان اینده
futurism U اینده گرایی
looking U بنظر اینده
catabatic U پایین اینده
by next mail U باپست اینده
the a season U موسم اینده
prospecting U اینده نگری
the next world U جهان اینده
prospect U اینده نگری
f. tense U زمان اینده
prospects U اینده نگری
nrxt monday U دوشنبه اینده
even tual U درنتیجه اینده
prospected U اینده نگری
futures contract U قرارداد اینده
erelong U در اینده نزدیک
emergent U بیرون اینده
the next world U عالم اینده
the a season U فعل اینده
futures U قراردادهای اینده
sup.latest or last U دیر اینده
upcoming U زود اینده
nether world U جهان اینده
prospect of the future U دورنمای اینده
proximo U ماه اینده
odd comeshortly U اینده نزدیک
proximo U درماه اینده
offing U در اینده نزدیک
paulo postfuture U اینده نزدیک
prospectiveness U وابستگی به اینده
prospectively U با عطف به اینده
providential U اینده نگر
futurity U اتفاقات اینده
intercurrent U در میان اینده
futurity U نسل اینده
katabatic U پائین اینده
prospectuses U اینده نامه
futuristic U مربوط به اینده
prospectus U اینده نامه
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
perfect foresight U اینده نگری کامل
post date U تاریخ اینده گذاشتن
otherworldiness U وابستگی بجهان اینده
emergence U ناگه اینده اورژانس
long range U مربوط به اینده دور
tardy U دیر اینده کند
tardiest U دیر اینده کند
tardier U دیر اینده کند
scout U ارزیابی حریف اینده
proximo U مربوط بماه اینده
prescient U عالم به غیب یا اینده
oncoming U پیشامد کننده اینده
the ensving twelve months U دوازده ماه اینده
the rising generation U دوره جوانان اینده
provident U صرفه جو اینده نگر
emergency U ناگه اینده اورژانس
prospectiveness U چشم داشت به اینده
latest U تازه گذشته اینده
emergencies U ناگه اینده اورژانس
scouted U ارزیابی حریف اینده
scouts U ارزیابی حریف اینده
future U بعد اینده اتیه
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
hunching U فن احساس وقوع امری در اینده
hunched U فن احساس وقوع امری در اینده
hold over U برای اینده نگاه داشتن
intermediate U درمیان اینده مداخله کننده
forward sales U فروش کالاجهت تحویل در اینده
on the th prox U در روز چهارم ماه اینده
hunch U فن احساس وقوع امری در اینده
providence U صرفه جویی اینده نگری
hunches U فن احساس وقوع امری در اینده
hidden momentum of population growth U سبب گستردگی والدین اینده میشود
the law is prospective U اثر قانون مربوط به اینده است
future attacks U حملههای اینده را پیش بینی نکردند
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
executory contract U قراردادی که درزمان اینده باید اجرا شود
nominating U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
tenor U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
nominate U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
nominates U تعیین اسب برای شرکت درمسابقات اینده
augural U تفالی مبنی بر پیشگویی حاکی از خیر یا شر در اینده
current liabilities U بدهیهایی که باید در اینده نزدیک پرداخت شوند
tenors U بازاری که در ان معامله برای اینده صورت می گیرد
bill time draft U برات و سفته قابل پرداخت درتاریخ معین در اینده
exclusion U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از دوبازی اینده
futures U قرارداد معامله سهام یا کالا بمنظور تحویل در اینده
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
impressiveness U تاثیر
effect U تاثیر
effected U تاثیر
influence U تاثیر
influenced U تاثیر
effecting U تاثیر
influx U تاثیر
adaphorous U بی تاثیر
hanks U تاثیر
forcefulness U تاثیر
hank U تاثیر
affection U تاثیر
influences U تاثیر
forcibly U با تاثیر
sensations U تاثیر
semplice U بی تاثیر
sensation U تاثیر
influxes U تاثیر
effectiveness U تاثیر
efficacy U تاثیر
influencing U تاثیر
influence line U خط تاثیر
experimental free handicap U دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
demand factors U پیش بینی قیمت کالا در اینده توزیع درامد جامعه
prolepsis U فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
size effect U تاثیر اندازه
influenced U تاثیر کردن بر
field effect U با تاثیر میدانی
affected [by] <adj.> U تحت تاثیر
coefficients U ضریب تاثیر
efficiency U درجه تاثیر
aerates U در تحت تاثیر
make an impression U تاثیر گذاشتن
bear U تاثیر داشتن
bears U تاثیر داشتن
impressible U تاثیر پذیر
influence U تاثیر کردن بر
radius of influence U شعاع تاثیر
influences U تاثیر کردن بر
influencing U تاثیر کردن بر
impress U تاثیر کردن بر
afair U تاثیر کردن
concerned [by] <adj.> U تحت تاثیر
effectiveness U تاثیر بخشی
impressing U تاثیر کردن بر
effectiveness U میزان تاثیر
after-effects U تاثیر بعدی
aerate U در تحت تاثیر
touched U تحت تاثیر
inductive influence U تاثیر القائی
hit-and-run <idiom> U تاثیر ناگهانی
influence value U ضریب تاثیر
influence value U ارزش تاثیر
impresses U تاثیر کردن بر
efficacity U درجه تاثیر
impressionability U تاثیر پذیری
coefficient U ضریب تاثیر
efficacy U درجه تاثیر
aerating U در تحت تاثیر
impressed U تاثیر کردن بر
efficacity U تاثیر سودمندی
impressional U تاثیر کننده
aerated U در تحت تاثیر
after-effect U تاثیر بعدی
wallydraigle U تاثیر پذیر
edaphic U تحت تاثیر خاک
counteract U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted U متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting U متقابلا" تاثیر گذاشتن
cost effectiveness U تاثیر بخشی هزینه
bacterization U تحت تاثیر باکتری
ship influence U تاثیر عبور کشتی
insalutary U تاثیر روحی بد اب و هوا
counteracts U متقابلا" تاثیر گذاشتن
impress U : تحت تاثیر قراردادن
actions U تاثیر اثر جنگ
impressing U : تحت تاثیر قراردادن
action U تاثیر اثر جنگ
impresses U : تحت تاثیر قراردادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com