English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to play up to another actor بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
stack U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked U قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
harlequin U لودهای که درنمایش هاولال بازی هاجامه رنگارنگ میپوشد
inning U گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
send in U وارد کردن بازیگر به زمین فرستادن بازیگر به میدان
ice time U مجموع مدت بازی بازیگر دریک مسابقه یا در یک فصل
disqualifications U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
disqualification U اخراج بازیگر یامربی و محروم شدن از بازی اینده
man down U بازی با یک نفر کمتر از عده معمولی بعلت اخراج یک بازیگر
slanted U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
scorecards U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
scorecard U کارت نشان دهنده تعداد ضربات بازیگر در هر بخش بازی گلف
slants U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
slant U بازی تهاجمی با دویدن یک بازیگر بطور مستقیم با زاویهای به طرف دروازه
handball U بازی بین دو تیم هفت نفره با شش بازیگر ویک دروازه بان
statue of liberty play U بازی تهاجمی از بازیگر گوش که با بلندکردن دست خودحریف را گول می زند
playing U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
play U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
plays U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
played U شرط بندی روی بازی یا بازیگر رساندن ماهرانه ماهی صیدشده به خشکی
mats U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
mat U زیرپایی یا تشک مخصوصی که بازیگر باگذاشتن پای خودروی ان بازی بولینگ روی چمن را اغاز میکند
What is all this tomfoolery? U این دیگر چه بازی است که آوردی ؟
end around U تغییر حرکت بازیگر از گوش به گوش دیگر
to halve two timbers U دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
to take the p of any one U بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
demonstrationist U کسیکه درنمایش هاوتظاهرات انبازی میکند
misplay U بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick U با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
bouncers U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
bouncer U ماموری که درنمایش هاوغیره اشخاص اخلالگر راخارج میکند
away U بازی در زمین حریف گویی که دورتر ازگوی دیگر از سوراخ قراردارد و حق تقدم برای ضربه زدن پیدا میکند
hanging committee U انجمنی که عهده دارچسباندن یا اویختن عکس هایی درنمایش باشند
double footed U بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
body check U سد کردن بازیگر توپدار
to make a substitution U عوض کردن بازیگر [ورزش]
to substitute out [players] U عوض کردن بازیگر [ورزش]
triple team U سد یا مهار کردن حریف باسه بازیگر
pick up U واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
shinny U بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
bucket U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
buckets U جاگذاشتن میلههای 2 و 4 و5 و 8 بولینگ از بازیگر راست دست و میلههای 3 و 5 و 6و 9 از بازیگر چپ دست
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
harlequinade U بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame U مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat U بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
gamesmanship U مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
calibrated U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrating U تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
game U وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
transliterate U عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
dib U ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
shinney U بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight U ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
kiss in the ring U بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to play fair U مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbles U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling U زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
charlatanic U امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade U نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game U بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
pass on <idiom> U رد کردن چیزی که دیگر
play U بازی کردن
miscast U بد بازی کردن
playing U بازی کردن
move U بازی کردن
moves U بازی کردن
plays U رل بازی کردن
play-acted U بازی کردن
plays U بازی کردن
twiddle U بازی کردن
To be acting. To put it on . U رل بازی کردن
play-act U بازی کردن
gallant U زن بازی کردن
twiddled U بازی کردن
played U رل بازی کردن
play U رل بازی کردن
played U بازی کردن
moved U بازی کردن
playing U رل بازی کردن
actuble U بازی کردن
toys U بازی کردن
play-acts U بازی کردن
rinks U یخ بازی کردن
toy U بازی کردن
twiddles U بازی کردن
twiddling U بازی کردن
play-acting U بازی کردن
playact U رل بازی کردن
rink U یخ بازی کردن
headwork U با سر بازی کردن
bump U بازی کردن
foxing U روباه بازی کردن تزویر کردن
fox U روباه بازی کردن تزویر کردن
foxes U روباه بازی کردن تزویر کردن
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
to lay on the table U بوقت دیگر موکول کردن
removes U جابجا کردن به محل دیگر
remove U جابجا کردن به محل دیگر
removing U جابجا کردن به محل دیگر
war game U بازی جنگ کردن
criminal court U عشق بازی کردن
to fly a kite U سفته بازی کردن
showboat U نمایشی بازی کردن
play U تفریح بازی کردن
misplay U ناشیانه بازی کردن
favouritism U پارتی بازی کردن
To play cards . U ورق بازی کردن
fences U شمشیر بازی کردن
skied U اسکی بازی کردن
played U تفریح بازی کردن
playact U در تاتر بازی کردن
skis U اسکی بازی کردن
kite U سفته بازی کردن
drabber U جنده بازی کردن
yo-yo U یویو بازی کردن
sparred U مشت بازی کردن
ski U اسکی بازی کردن
flimflam U حقه بازی کردن
plays U تفریح بازی کردن
spar U مشت بازی کردن
shinny U شینی بازی کردن
personify U رل دیگری بازی کردن
fence U شمشیر بازی کردن
drab U جنده بازی کردن
kites U سفته بازی کردن
play fair U مردانه بازی کردن
playing U تفریح بازی کردن
yo-yos U یویو بازی کردن
spars U مشت بازی کردن
play out U تا اخر بازی کردن
shinney U شینی بازی کردن
to skip rope U بند بازی کردن
drabbest U جنده بازی کردن
left-handed U با دست چپ بازی کردن
palter U زبان بازی کردن
to bill and coo U بوسه بازی کردن
bowls U باتوپ بازی کردن
to play for love U سر هیچ بازی کردن
personified U رل دیگری بازی کردن
bowl U باتوپ بازی کردن
personifies U رل دیگری بازی کردن
equivocate U زبان بازی کردن
equivocated U زبان بازی کردن
mountebanks U حقه بازی کردن
to play at chess U شطرنج بازی کردن
to play ball U توپ بازی کردن
equivocates U زبان بازی کردن
equivocating U زبان بازی کردن
trick U حقه بازی کردن
court U عشق بازی کردن
gambles U سفته بازی کردن
skated U اسکیت بازی کردن
gamble U سفته بازی کردن
piddles U باخوراک بازی کردن
piddled U باخوراک بازی کردن
taw U تیله بازی کردن
piddle U باخوراک بازی کردن
gambled U سفته بازی کردن
skates U اسکیت بازی کردن
start up <idiom> U بازی را شروع کردن
to make love U عشق بازی کردن
card U ورق بازی کردن
to look oneself again U پشم بازی کردن
to play marbles U مهره بازی کردن
thimblerig U شعبده بازی کردن
cards U ورق بازی کردن
spoofs U حقه بازی کردن
fornicated U : فاحشه بازی کردن
prevaricate U زبان بازی کردن
skate U اسکیت بازی کردن
personifying U رل دیگری بازی کردن
prevaricated U زبان بازی کردن
prevaricates U زبان بازی کردن
mountebank U حقه بازی کردن
prevaricating U زبان بازی کردن
spoof U حقه بازی کردن
fornicate U : فاحشه بازی کردن
fornicating U : فاحشه بازی کردن
tricking U حقه بازی کردن
tricked U حقه بازی کردن
fornicates U : فاحشه بازی کردن
to play football U فوتبال بازی کردن
to play soccer U فوتبال بازی کردن
interchanges U جابجا کردن چیزی با چیز دیگر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com