English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To look fondly at someone . U با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
dear bought U جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
purchase U خریداری کردن
purchased U خریداری کردن
purchases U خریداری کردن
purchase U خرید خریداری کردن
purchased U خرید خریداری کردن
purchases U خرید خریداری کردن
bought U خریداری کردن بدست اوردن
bequeath U بکسی واگذار کردن
bequeathing U بکسی واگذار کردن
bequeaths U بکسی واگذار کردن
to take pity on any one U بکسی رحم کردن
bequeathed U بکسی واگذار کردن
to give heed to any one U بکسی اعتنایاتوجه کردن
to give one the knee U بکسی تعظیم کردن
To spit at someone (something). U بکسی (چیزی ) تف کردن
to read one a lesson U بکسی نصیحت کردن
to give one the knee U بکسی تواضع کردن
to lay violent handsonany one U اعمال زورنسبت بکسی کردن دست زوربرکسی دراز کردن
deriding U بکسی خندیدن استهزاء کردن
deride U بکسی خندیدن استهزاء کردن
derides U بکسی خندیدن استهزاء کردن
to pelt some one with stones U باسنگ بکسی حمله کردن
to ply any one with drink U باصرارنوشابه بکسی تعارف کردن
derided U بکسی خندیدن استهزاء کردن
to serve notice on a person U رسما بکسی اخطار کردن
pull through U در سختی بکسی کمک کردن
toa the life of a person U سوء قصدنسبت بکسی کردن
to pelt some one with stones U سنگ بکسی پرت کردن
to run upon any one U بکسی برخورد یا تصادف کردن
to follow any ones example U سرمشق کسیراپیروی کردن بکسی تاسی کردن
to bechon to a person to come U اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to snap one's nose or head off U بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
to serve a legal p on any one U ورقه قانونی بکسی ابلاغ کردن
to do make or pay obeisance to U بکسی تواضع یا باسر سلام کردن
patenting U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
to run in to a person U دیدنی مختصر از کسی کردن بکسی سرزدن
patented U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents U امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
to palm off a thing on aperson U چیزیرا با تردستی بکسی رساندن یابراوتحمیل کردن
imposition of hands U هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
buying U خریداری
purchases U خریداری
acquistion U خریداری
purchased U خریداری
purchase U خریداری
redemption U خریداری و ازادسازی
boughten U خریداری شده
purchasable U قابل خریداری
date of acquisition U تاریخ خریداری
irredeemable U غیرقابل خریداری
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
irredeemable U غیر قابل خریداری
achate U اشیاء خریداری شده
affordable قابل تهیه و خریداری
to dwell on U نگاه کردن
stare U رک نگاه کردن
to watch U نگاه کردن
see U نگاه کردن
eye U نگاه کردن
eyeing U نگاه کردن
regard U نگاه کردن
eying U نگاه کردن
regarded U نگاه کردن
stares U رک نگاه کردن
eyes U نگاه کردن
regards U نگاه کردن
stared U رک نگاه کردن
sees U نگاه کردن
squinny U کج کج نگاه کردن
leering U نگاه کج کردن
squint U چپ نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. U چپ چپ نگاه کردن
leered U نگاه کج کردن
squints U چپ نگاه کردن
leer U نگاه کج کردن
to set eyes on U نگاه کردن
squinted U چپ نگاه کردن
to look daggers U چپ چپ نگاه کردن
leers U نگاه کج کردن
to look on with U نگاه کردن
dirty look <idiom> U چپ چپ نگاه کردن
ogling U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
thumb one's nose <idiom> U با تنفر نگاه کردن
gawking U احمقانه نگاه کردن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
gawks U بی خیال نگاه کردن
gapes U خیره نگاه کردن
gawks U احمقانه نگاه کردن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
gawking U بی خیال نگاه کردن
peer U با دقت نگاه کردن
gawked U احمقانه نگاه کردن
gloat U خیره نگاه کردن
peered U با دقت نگاه کردن
glim U نگاه اجمالی کردن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
gawked U بی خیال نگاه کردن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
squinny U زیرچشمی نگاه کردن
gawk U احمقانه نگاه کردن
pried U بادقت نگاه کردن
gawk U بی خیال نگاه کردن
pried U فضولانه نگاه کردن
pries U بادقت نگاه کردن
peering U با دقت نگاه کردن
to stael a look U دزدانه نگاه کردن
gaped U خیره نگاه کردن
pry U بادقت نگاه کردن
gapes U باشگفتی نگاه کردن
looked U نگاه کردن نگریستن
looks U نگاه کردن نگریستن
stare U خیره نگاه کردن
gaping U باشگفتی نگاه کردن
glares U خیره نگاه کردن
gape U باشگفتی نگاه کردن
glared U خیره نگاه کردن
glare U خیره نگاه کردن
gape U خیره نگاه کردن
stares U خیره نگاه کردن
to run through U نگاه اجمالی کردن در
stared U خیره نگاه کردن
gaped U باشگفتی نگاه کردن
gaping U خیره نگاه کردن
look U نگاه کردن نگریستن
pry U فضولانه نگاه کردن
look up U نگاه کردن مراجعهای
gaze U بادقت نگاه کردن
gazed U خیره نگاه کردن
gazed U بادقت نگاه کردن
gazes U خیره نگاه کردن
gazes U بادقت نگاه کردن
gazing U خیره نگاه کردن
gazing U بادقت نگاه کردن
to look a bout U بهر سو نگاه کردن
to look down U با نگاه مطیع کردن
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
to have a look at something U بچیزی نگاه کردن
gaze U خیره نگاه کردن
keek U نگاه دزدانه کردن
glowers U خیره نگاه کردن
glowering U خیره نگاه کردن
glowered U خیره نگاه کردن
look about U بهر سو نگاه کردن
glower U خیره نگاه کردن
peeks U زیرچشمی نگاه کردن
peeking U زیرچشمی نگاه کردن
pries U فضولانه نگاه کردن
peeked U زیرچشمی نگاه کردن
peek U زیرچشمی نگاه کردن
to look through ones fingers U نگاه دزدانه کردن
skews U منحرف کج نگاه کردن
glow U نگاه سوزان کردن
to make eyes at U عاشقانه نگاه کردن
glows U نگاه سوزان کردن
to look at somebody askance U به کسی چپ چپ نگاه کردن
to look behind U پشت سر را نگاه کردن
gloats U خیره نگاه کردن
glowed U نگاه سوزان کردن
gloating U خیره نگاه کردن
gorgonize U خیره نگاه کردن
skew U منحرف کج نگاه کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
gloated U خیره نگاه کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
languishing U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languishes U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languished U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
languish U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glower U اخم کردن نگاه خیره
gazed U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
teleview U به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
glowered U اخم کردن نگاه خیره
glowering U اخم کردن نگاه خیره
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
give someone a black look U با خشم به کسی نگاه کردن
to look one up and down U بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
gaze U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
gazes U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
gazing U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com