Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to go for a spin
U
با خودرو گردش کوتاهی کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
four by two
U
خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
to be in d.
U
کوتاهی درانجام وفیفه کردن
to pause
U
[برای مدت کوتاهی]
در انجام کاری توقف کردن
constant displacement pump
U
پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
flowchart template
U
یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
barnstormed
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorming
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
U
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
choke
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
tracklaying
U
زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
choked
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
loading
U
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
chokes
U
خفه کردن ساسات خودرو چوک
to start
U
روشن کردن
[به کار انداختن]
[موتور یا خودرو]
parking
U
پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
promenade
U
گردش کردن
roam
U
گردش کردن
rove
U
گردش کردن
roved
U
گردش کردن
perambulating
U
گردش کردن در
revolve
U
گردش کردن
perambulates
U
گردش کردن در
roams
U
گردش کردن
roaming
U
گردش کردن
gander
U
: گردش کردن
roves
U
گردش کردن
roamed
U
گردش کردن
excurse
U
گردش کردن
perambulate
U
گردش کردن در
perambulated
U
گردش کردن در
ganders
U
: گردش کردن
take a walk
U
گردش کردن
circulate
U
گردش کردن
revolves
U
گردش کردن
itinerate
U
گردش کردن
promenades
U
گردش کردن
to go for a stroll
U
گردش کردن
to take a stroll
U
گردش کردن
to make an excursion
U
گردش کردن
to be in a whirl
U
گردش کردن
circulated
U
گردش کردن
revolved
U
گردش کردن
circulates
U
گردش کردن
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
to take a walk
U
گردش کردن یا رفتن
walks
U
گردش کردن پیاده رفتن
walk
U
گردش کردن پیاده رفتن
walked
U
گردش کردن پیاده رفتن
movement
U
گردش جابجا کردن تحرک
equation of exchange
U
همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
to go places
U
گردش کردن
[رفتن به جاهای دیدنی]
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
U
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
constitutionalize
U
برای بهداشت مزاج گردش کردن
defaulting
U
کوتاهی
defaults
U
کوتاهی
lowness
U
کوتاهی
transience or cy
U
کوتاهی
brachylogy
U
کوتاهی
non feasnce
U
کوتاهی
defaulted
U
کوتاهی
transience
U
کوتاهی
brevity
U
کوتاهی
concise ness
U
کوتاهی
shortness
U
کوتاهی
default
U
کوتاهی
abridgement
U
کوتاهی
delinquency
U
کوتاهی
succinctness
U
کوتاهی
dwarfishness
U
کوتاهی
trip
U
سفر کردن گردش کردن
trips
U
سفر کردن گردش کردن
tripped
U
سفر کردن گردش کردن
swagger cane
U
عصای کوچکی که سربازان هنگام گردش کردن در دست میگیرند
paddocks
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddock
U
منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
in a short time
U
در یک مدت کوتاهی
failings
U
درصورت کوتاهی از
he did his level best
U
کوتاهی نکرد
failing
U
درصورت کوتاهی از
defult
U
کوتاهی ورزیدن
defaulters
U
کوتاهی کننده
defaulter
U
کوتاهی کننده
compend
U
کوتاهی اختصار
non feasor
U
کوتاهی کننده
failure
U
کوتاهی قصور
compendium
U
مختصر کوتاهی
negligence
U
قصور کوتاهی
failures
U
کوتاهی قصور
shorrcomer
U
کوتاهی کننده
skateboard
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
skateboards
U
وسیله کوتاهی با 4 قرقره
for a short time
U
بری مدت کوتاهی
curtness
U
کوتاهی وتندی سخن
demonetization
U
سکه خارج از گردش جایگزین کردن مسکوکات جدیدبه جای سکههای رایج
hard hack
U
بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
impulse
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
impulses
U
پالسی که زمان کوتاهی می ماند
initial
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialed
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
i will do my possible
U
هر چه از دستم براید کوتاهی نخواهم کرد
trunk hose
U
شلوار کوتاهی که تانیمه ران میرسیده
to step out
U
برای مدت کوتاهی بیرون رفتن
initialing
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialling
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
initialled
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
impulsive
U
آنچه برای زمان کوتاهی می ماند
initials
U
تابع کوتاهی که برنامه را باز میکند
I have a short trip ahead.
U
قرار است یک مسافرت کوتاهی بروم
embark
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks
U
سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
trundle bed
U
تختخواب چرخکدار کوتاهی که زیرتختخواب بزرگتری جا بگیرد
transient
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients
U
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
knickers
U
شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
interspinalis
U
ماهیچه کوتاهی که برامدگی مهرههای پشت رابهم می پیوند د
led line
U
خط کوتاهی که در بالایاته حامل برای نت هابیرون ازحامل می افزایند
gradine
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
Gothic Revival
U
[پله های کوتاهی که یکی از آن بالای دیگری قرار می گیرد.]
transient
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
local area network
U
شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
transients
U
وضعیت یا سیگنالی که برای مدت زمان کوتاهی فاهر شود
loader
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانج به حافظه اصلی می برد
herdic
U
کالسکهای که بدنه کوتاهی دارد واز عقب سوار ان میشوند
short timer
U
پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
cards
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
card
U
برنامه کوتاهی که داده را از کارت پانچ به حافظه اصلی منتقل میکند
demonetization
U
خارج کردن پول از گردش از اعتبار انداختن پول درگردش
suspension
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions
U
تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
allocation
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
allocations
U
برنامه کوتاهی که منابع حافظه را بین نرم افزار و وسایل جانبی تقسیم میکند
acrostic
جدول شعر کوتاهی که حرف اول و وسط و آخر بندهای آن با هم عبارتی را برساند جابجا شونده
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
flash card
U
ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
motor vehicle
U
خودرو
vehicle
U
خودرو
automobiles
U
خودرو
self propelling
U
خودرو
automotive
U
خودرو
auto
U
:خودرو
self propelled
U
خودرو
automobile
U
خودرو
locomobile
U
خودرو
autos
U
:خودرو
self grown
U
خودرو
adventive
U
خودرو
self driven
U
خودرو
four by four
U
خودرو 4 در 4
vehicles
U
خودرو
bumper bar
U
سپر خودرو
automobiles
U
ماشین خودرو
propeller shaft
U
گاردان خودرو
automobile
U
ماشین خودرو
motor car
U
گردونه خودرو
motor cars
U
گردونه خودرو
escalators
U
پلکان خودرو
personnel carrier
U
خودرو نفربر
weedy
U
هرز خودرو
liftruck
U
خودرو بالابر
chasis
U
شاسی خودرو
vehicular
U
مربوط به خودرو
to use the car
U
با خودرو رفتن
escalator
U
پلکان خودرو
wildwood
U
جنگل خودرو
truck vehicle
U
خودرو نظامی
motorcar
U
خودرو سواری
ammunition carrier
U
خودرو مهمات کش
to ride in the car
U
با خودرو رفتن
motor vehicle
U
خودرو موتوری
caterpillar truck
U
خودرو هزارپا
drive screw
U
پیچ خودرو
to turn
[to turn off]
[to make a turn]
U
پیچیدن
[با خودرو]
moving stairway
U
پلکان خودرو
locomobile
U
گردونه خودرو
tank vehicle
U
خودرو تانکرسوخت
tank vehicle
U
خودرو تانکر
tank transporter
U
خودرو مازتانک بر
deep jeep
U
خودرو زیرابی
propeller
U
گاردان خودرو
scout car
U
خودرو دیده ور
escalator
U
پلکان خودرو
moving staircase
U
پلکان خودرو
the quantity of a vowel
U
کوتاهی وبلندی حرف صدایی کمیت حرف مصوت
splash screen
U
صفحه نمایش ابتدایی که در زمان شروع برنامه برای مدت کوتاهی نمایش داده میشود
signal
U
علامت راهنمای خودرو
signaled
U
علامت راهنمای خودرو
signalled
U
علامت راهنمای خودرو
full beam
U
نور بالا
[در خودرو]
payload
U
بازده خودرو یا دستگاه
upper beam headlights
U
نور بالا
[در خودرو]
dimmed headlights
[lights]
[American English]
U
نور پایین
[خودرو]
suspension wheel
U
چرخ تعلیق خودرو
dipped headlights
[lights]
[British English]
U
نور پایین
[خودرو]
loading list
U
لیست بارگیری خودرو
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com