Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 170 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forcibly
U
با تاثیر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
haze
U
تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
induce
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induced
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
induces
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
inducing
U
1-تولید جریان الکتریکی در هستهای از سیم با تاثیر الکترومغناطیسی . 2-اثبات
unbiased
U
تحت تاثیر واقع نشده
coefficient
U
ضریب تاثیر
coefficients
U
ضریب تاثیر
logical
U
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
bear
U
تاثیر داشتن
bears
U
تاثیر داشتن
applies
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
apply
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
applying
U
تاثیر گذاشتن یا لمس کردن
resist
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisted
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resisting
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
resists
U
ماده محافظ شیارهای PCB که تحت تاثیر مواد شیمیایی قرار نمیگیرد
influence
U
تاثیر
influence
U
تاثیر کردن بر
influenced
U
تاثیر
influenced
U
تاثیر کردن بر
influences
U
تاثیر
influences
U
تاثیر کردن بر
influencing
U
تاثیر
influencing
U
تاثیر کردن بر
sensation
U
تاثیر
sensations
U
تاثیر
influx
U
تاثیر
influxes
U
تاثیر
efficiency
U
درجه تاثیر
effect
U
تاثیر
effected
U
تاثیر
effecting
U
تاثیر
affection
U
تاثیر
efficacy
U
تاثیر
efficacy
U
درجه تاثیر
propagate
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagate
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagated
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagates
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی در فرآیند که عملیات بعدی را تحت تاثیر قرار دهد
propagating
U
خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
bias
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
biases
U
تحت تاثیر قراردادن تبعیض کردن
hank
U
تاثیر
hanks
U
تاثیر
alcoholism
U
تاثیر الکل در مزاج
action
U
تاثیر اثر جنگ
actions
U
تاثیر اثر جنگ
impress
U
: تحت تاثیر قراردادن
impress
U
تاثیر کردن بر
impressed
U
: تحت تاثیر قراردادن
impressed
U
تاثیر کردن بر
impresses
U
: تحت تاثیر قراردادن
impresses
U
تاثیر کردن بر
impressing
U
: تحت تاثیر قراردادن
impressing
U
تاثیر کردن بر
counteract
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracted
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracting
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
counteracts
U
متقابلا" تاثیر گذاشتن
aerate
U
در تحت تاثیر
aerated
U
در تحت تاثیر
aerates
U
در تحت تاثیر
aerating
U
در تحت تاثیر
electrified
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifies
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrify
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
electrifying
U
تحت تاثیر برق قرار دادن
import
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
imported
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
importing
U
دخل داشتن به تاثیر کردن در
real time
U
سیستمی که زمان پردازش آن بسیار مهم است و میتواند منبع داده را تحت تاثیر قرار دهد
affect
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects
U
لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
react
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacted
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacting
U
تحت تاثیر واقع شدن
reacts
U
تحت تاثیر واقع شدن
effectiveness
U
تاثیر
effectiveness
U
تاثیر بخشی
effectiveness
U
میزان تاثیر
inversion
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
inversions
U
تاثیر تلویزیونی ناشی از جابجایی رنگ نمایش متن پیش زمینه و پس زمینه
affected
U
تحت تاثیر واقع شده
actinic
U
دارای خواص پرتوافکنی مربوط به تاثیر شیمیایی
adaphorous
U
بی تاثیر
advection
U
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
afair
U
تاثیر کردن
alcoholize
U
تحت تاثیر الکل دراوردن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
austral
U
تحت تاثیر باد جنوبی
bacterization
U
تحت تاثیر باکتری
bacterize
U
تحت تاثیر باکتری قراردادن
ballistic coefficient
U
ضریب زاویه بالیستیکی ضریب تاثیر بالیستیکی
biaxial deformation
U
خمشی که در یک قطعه مستقیم الخط ایجاد میشودموقعی که تحت تاثیر زوج نیرویی که صفحه ان باهیچیک از سطوح اصلی اینرسی منطبق نباشد
common nuisance
U
منظور عملی است که باعث اضرار جامعه به طور کلی شود و تاثیر ان متوجه فرد خاص نباشد
Other Matches
forcefulness
U
تاثیر
impressiveness
U
تاثیر
influence line
U
خط تاثیر
semplice
U
بی تاثیر
hit-and-run
<idiom>
U
تاثیر ناگهانی
touched
U
تحت تاثیر
impressible
U
تاثیر پذیر
impressionability
U
تاثیر پذیری
impressional
U
تاثیر کننده
field effect
U
با تاثیر میدانی
make an impression
U
تاثیر گذاشتن
wallydraigle
U
تاثیر پذیر
efficacity
U
تاثیر سودمندی
efficacity
U
درجه تاثیر
size effect
U
تاثیر اندازه
radius of influence
U
شعاع تاثیر
influence value
U
ارزش تاثیر
after-effects
U
تاثیر بعدی
influence value
U
ضریب تاثیر
inductive influence
U
تاثیر القائی
affected
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
concerned
[by]
<adj.>
U
تحت تاثیر
after-effect
U
تاثیر بعدی
insalutary
U
تاثیر روحی بد اب و هوا
without prejudice
U
بدون تاثیر به اینده
cost effectiveness
U
تاثیر بخشی هزینه
edaphic
U
تحت تاثیر خاک
ship influence
U
تاثیر عبور کشتی
photothropism
U
جنبش در تحت تاثیر روشنایی
cost effectiveness analysis
U
تحلیل تاثیر بخشی هزینه ها
infusive
U
دارای قوه نفوذ یا تاثیر
iteraction
U
تاثیر چند چیز بر یکدیگر
weather worn
U
تحت تاثیر هوا در امده
like water off a duck's back
<idiom>
U
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
to be i. with an idea
U
فکری در کسی تاثیر نمودن
vulcanization
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی
photo electric
U
وابسته به تاثیر نورو الکتریک باهم
influence mine
U
مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
to impinge on something
U
تاثیر منفی روی چیزی گذاشتن
biotecture
U
[معماری تاثیر گرفته از زیست شناسی]
mountains influnce climate
U
کوه دراب و هوا تاثیر دارد
consumer appeal
U
تاثیر محصول روی مصرف کننده
impressibly
U
بطوریکه بتوان دران تاثیر کرد
impressionability
U
امادگی برای تحت تاثیر قرارگرفتن
volcanize
U
تحت تاثیر حرارت اتشفشانی قرار دادن
like hell
<idiom>
U
با تاثیر وانرژی بیشتر ،مغایر با حقیقت ،نه زیاد
public image
U
تاثیر علامت تجارتی روی ذهن مردم
proselytism
U
تحت تاثیر تبلیغات مسلکی واقع شدن
machine address
U
مقدار یک عبارت که تحت تاثیر جابجایی در برنامه نباشد
hall effect
U
شرح تاثیر میدان مغناطیسی روی جریان الکترون ها
How do you think the changes will affect you?
U
فکر می کنید تغییرات چگونه بر زندگی شما تاثیر بگذارد؟
hydrolyte
U
جسم یا مادهای که تحت تاثیر تجزیه بوسیله اب قرار گیرد
geotropism
U
رشدو نمو گیاه تحت تاثیر قوه جاذبه زمین
nunc pro tunc
U
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
critical engine
U
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
dielectric heating
U
گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
electro magnet
U
اهنی که در تحت تاثیر قوه برق خاصیت مغناطیسی پیداکند اهنربای الکتریکی
lifemanship
U
متشخص وبرجسته شدن یاتظاهر به تشخص کردن بوسیله تحت تاثیر گذاردن دیگران
ageing
U
ثابت شدن رنگ در اثر گذشت زمان و تحت تاثیر اکسیژن موجود در هوا
impedance
U
اندازه گیری تاثیر مدار الکتریکی روی سیگنال مغناطیسی شده دارد پس از اعمال ولتاژ
field emission
U
پخش شدن الکترونها از یک فلز یا نیمه هادی به درون یک خلاء تحت تاثیر میدان الکتریکی
flow diagram
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
flowchart
U
دیاگرامی که محل وقوع تصمیمات منط ق در یک ساختار را نشان میدهد و تاثیر آنها روی اجرای برنامه
cross modulation
U
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
pneumatolysis
U
تاثیر بخار گرم ومایعات وفشار درتشکیل سنگهای معدنی واقع در مجاورت سنگهای اذرین
for the world
<idiom>
U
تحت تاثیر هرشرایطی ،تحت هر شرایطی
run into
<idiom>
U
اثر گذاشتن ،تاثیر گذاشتن بر
electromagnetism
U
پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
Tibet
U
تبت
[این ناحیه با کشورهای چین، هند و نپال همسایه بوده و فرش آن بیشتر تحت تاثیر چین قرار داشته است.سابقه فرش بافی در آن حدود سیصد سال می باشد. نقش ببر از طرح های اصلی فرش تبت است.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com