English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
skeet U باسرعت حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
zip U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipped U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zipping U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
zips U باسرعت وانرژی حرکت کردن زور
Other Matches
liners U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
liner U باسرعت حداکثر هواپیما حرکت کنید در درگیری هوایی
hightail U باسرعت عقب نشینی کردن
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
in two shakes of a lamb's tail <idiom> U باسرعت
swiftest U فرز باسرعت
swifter U فرز باسرعت
swift U فرز باسرعت
lickety split U باسرعت وتعجیل
swifts U فرز باسرعت
apace U باسرعت زیاد
speeds U باسرعت راندن
speeding U باسرعت راندن
speed U باسرعت راندن
amain U باسرعت کامل
full tilt U باسرعت زیاد
cursory U باسرعت وبیدقتی
klystron U لوله الکترون نوسان ساز باسرعت مدوله شده
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
remote data concentrator U وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
pitot static system U سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
move U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
moves U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
departure U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
spank U با سرعت حرکت کردن
underway U در حال حرکت کردن
whirry U بعجله حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
crawfish U به پشت حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
spirals U بطورمارپیچ حرکت کردن
spanks U با سرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
pule U باصدا حرکت کردن
spiralling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiralled U بطورمارپیچ حرکت کردن
to tail to the tide U باجزرومد حرکت کردن
spiraling U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiraled U بطورمارپیچ حرکت کردن
spiral U بطورمارپیچ حرکت کردن
lazy U باکندی حرکت کردن
spanked U با سرعت حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
jink U بسرعت حرکت کردن
sailed U با نازوعشوه حرکت کردن
sailings U با نازوعشوه حرکت کردن
lugs U سنگین حرکت کردن
lugging U سنگین حرکت کردن
lugged U سنگین حرکت کردن
lug U سنگین حرکت کردن
sail U با نازوعشوه حرکت کردن
lazier U باکندی حرکت کردن
laziest U باکندی حرکت کردن
infile U به ستون دو حرکت کردن
trails U بدنبال حرکت کردن
trailing U بدنبال حرکت کردن
trailed U بدنبال حرکت کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
range U سیر و حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
zigzags U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagging U حرکت زیگزاگی کردن
zigzagged U حرکت زیگزاگی کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
to make an early start U زود حرکت کردن
streak U بسرعت حرکت کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
streaked U بسرعت حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
streaking U بسرعت حرکت کردن
zigzag U حرکت زیگزاگی کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
trail U بدنبال حرکت کردن
crabs U به پهلو حرکت کردن
trances U باچالاکی حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
crab U به پهلو حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
trance U باچالاکی حرکت کردن
criss-cross U بهطور متقاطع حرکت کردن
fudges U فریفتن اهسته حرکت کردن
hulks U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
lobs U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
skipped U رقص کنان حرکت کردن
lobbing U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lobbed U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
lob U با تنبلی وسنگینی حرکت کردن
draw away U جلوتر از دیگران حرکت کردن
to tailgate the motorist in front U سر به دم حرکت کردن [اصطلاح روزمره]
criss-crossed U بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-crosses U بهطور متقاطع حرکت کردن
maneuver U حرکت جنگی مانور کردن
sway away U رد کردن ضربه با حرکت بدن
maneuver U حرکت دادن یاحرکت کردن
zoom U با صدای وزوز حرکت کردن
hulk U باسنگینی ورخوت حرکت کردن
lomomote U از جایی بجایی حرکت کردن
zoomed U با صدای وزوز حرکت کردن
criss-crossing U بهطور متقاطع حرکت کردن
change down U به دنده سنگین حرکت کردن
to flounce U حرکت تند و ناگهانی کردن
zooms U با صدای وزوز حرکت کردن
fudging U فریفتن اهسته حرکت کردن
skulks U گروه دزدکی حرکت کردن
skip U رقص کنان حرکت کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
slugs U مثل حلزون حرکت کردن
whish U باصدای هیس حرکت کردن
rippling U بطور موجی حرکت کردن
ripple U بطور موجی حرکت کردن
rippled U بطور موجی حرکت کردن
ripples U بطور موجی حرکت کردن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
paddle U با باله شنا حرکت کردن
paddled U با باله شنا حرکت کردن
paddles U با باله شنا حرکت کردن
slugged U مثل حلزون حرکت کردن
skips U رقص کنان حرکت کردن
To move backwards and forwards. U عقب وجلو حرکت کردن
skulking U گروه دزدکی حرکت کردن
skulked U گروه دزدکی حرکت کردن
skulk U گروه دزدکی حرکت کردن
depart U روانه شدن حرکت کردن
slug U مثل حلزون حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
proceeded U رهسپار شدن حرکت کردن
proceed U رهسپار شدن حرکت کردن
to bolt U با سرعت زیاد حرکت کردن
departs U روانه شدن حرکت کردن
fudged U فریفتن اهسته حرکت کردن
fudge U فریفتن اهسته حرکت کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com