Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rummy
U
بازی ورق رامی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cribbage
U
یکجور بازی ورق شبیه رامی
canasta
U
نوعی بازی رامی
gin rummy
U
نوعی بازی رامی مخصوص دو نفر
Other Matches
sagittarii
U
رامی
obedience
U
رامی
sagittarius
U
رامی
ramie
U
رامی
docility
U
رامی
mansuetude
U
حلم رامی
I am thinking of your own good.
U
من خو بی شما رامی خواهم
My shoes pinch.
U
کفشها پایم رامی زند
We speake the same language. we are on the same wavelength. we understand each other.
U
زبان همدیگر رامی فهمیم
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
his sight could p darkness
U
بینایی وی تاریکی رامی شکافت
Water lays the dust.
U
آب گرد وخاک رامی خواباند
Even a fool knows this .
U
یک احمق هم این رامی داند
His action is in the nature of sour grapes.
U
اززور پسی اینکار رامی کند
What foreign language do you know?
U
کدام زبان خارجی رامی دانید ؟
The sun rays dazzle (hit) the eyes.
U
نور آفتاب چشم رامی زند
Do you know the definition (meaning) of this word?
U
تعریف این لغت رامی دانید ؟
slater
U
کسی که پوست خام رامی تراشد
Do you move in high circles ?
U
آیا مقامات عالی رامی شناسید ؟
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
Can you reckon the cost of the trip?
U
هزینه سفر رامی توانی حساب کنی ؟
wrist
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
wrists
U
قسمتی لباس یا دستکش که مچ دست رامی پوشاند
trainbearer
U
کسیکه دنباله لباس دیگری رامی گیرد
autobiographer
U
کسی که تاریخچه زندگی خود رامی نویسد
peak voltmeter
U
ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
Several people could be accommodated in this room.
U
چندین نفر رامی توان دراین اتاق جاداد
pellagra
U
یکجور ناخوشی که پوست رامی ترکاندو بساک ه انسانرابدیوانگی می کشاند
parbuckle
U
طناب دولاکه بان چلیک یاچیزدیگر رامی غلتانند باطناب غلتاندن
epicanthus
U
لایه کوچکی از پوست که گاهی گوشه درونی چشم رامی پوشاند
condensation cloud
U
ابر یا بخار غلیظی از قطرات که اطراف گوی اتشین اتمی رامی گیرد
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
work in process
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
work in progress
U
کالاهای در حال ساخت کالاهائیکه مراحل ساخت رامی گذرانند
head and arm
U
هنگام حمله حریف به دو خم دست و سر حریف را گرفته او رامی پیچانیم
Bureaucracy . Red tape .
U
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
toolkit software
U
بسته نرم افزاری که به شخص امکان توسعه کاربردهای خاص خود رابسیار ساده تر از حالتی که شخصا" تمام یک برنامه رامی نویسد فراهم می اورد
batting order
U
ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
round robin (tournament or contest)
<idiom>
U
بازی که درآن یک بازیکن یا تیم درمقابل یک بازیکن یا تیم بازی کند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
set the game
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
set the score
U
افزودن بر طول بازی افزودن بر طول بازی اسکواش
solitaires
U
تک بازی
solitaire
U
تک بازی
grey hound
U
سگ بازی
watermanship
U
اب بازی
sportiveŠetc
U
بازی کن
plays
U
بازی
basic
U
بازی
falconine
U
بازی
hopscotch
U
بازی لی لی
dibasic
U
دو بازی
basics
U
بازی
home
U
بازی
slackness
U
بازی
homes
U
بازی
fun
U
بازی
gaming
U
بازی
actions
U
بازی
clearance
U
بازی
plain dealing
U
بازی
played
U
بازی
play
U
بازی
partie
U
بازی
patulousness
U
بازی
playing
U
بازی
openness
U
بازی
action
U
بازی
game
U
بازی
trapze
U
بند بازی
rugby
U
بازی رگبی
handouts
U
نوبت بازی
trick
U
شعبده بازی
handout
U
نوبت بازی
cage
U
بازی بسکتبال
tricked
U
شعبده بازی
cogs
U
حقه بازی
hustle
U
بازی هشیارانه
hustled
U
بازی هشیارانه
cog
U
حقه بازی
hustles
U
بازی هشیارانه
polo
U
چوگان بازی
tricking
U
شعبده بازی
sporting
U
بازی دوست
hustling
U
بازی هشیارانه
cages
U
بازی بسکتبال
factionalism
U
فرقه بازی
playground
U
زمین بازی
playgrounds
U
زمین بازی
winner
U
برنده بازی
winners
U
برنده بازی
to keep score
U
بازی رانگاهداشتن
three knights' game
U
بازی سه اسب
basketball
U
بازی بسکتبال
the social evil
U
جنده بازی
achate
U
مهرهء بازی
the game is up
U
بازی باخت
acrobacy
U
بند بازی
acrobatism
U
ریسمان بازی
active sodomy
U
بچه بازی
to make a goal
U
یک بازی بردن
swordplay
U
فن شمشیر بازی
tooth clearance
U
بازی دندانه
power game
U
بازی قدرتی
power games
U
بازی قدرتی
stanza
U
بخشی از بازی
stanzas
U
بخشی از بازی
skiing
U
اسکی بازی
skate
U
بازی تهاجمی
skated
U
بازی تهاجمی
skates
U
بازی تهاجمی
video game
U
بازی دیدنی
video games
U
بازی دیدنی
sharp practice
U
حقه بازی
hawking
U
قوش بازی
actuble
U
بازی کردن
golfing
U
بازی گلف
fouler
U
بازی بیقاعده
footballer
U
فوتبال بازی کن
footballers
U
فوتبال بازی کن
party politics
U
حزب بازی
jiggery-pokery
U
حقه بازی
holdouts
U
خودداری از بازی
holdout
U
خودداری از بازی
gimmickry
U
حقه بازی
Frisbees
U
بازی با فریزبی
Frisbee
U
بازی با فریزبی
fence
U
شمشیر بازی
fences
U
شمشیر بازی
child's play
U
بازی کودکان
child's play
U
بچه بازی
plaything
U
اسباب بازی
play-act
U
بازی کردن
play-act
U
تو بازی رفتن
play-acted
U
بازی کردن
footballs
U
بازی فوتبال
fouled
U
بازی بیقاعده
foul
U
بازی بیقاعده
rules
U
قواعد بازی
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
play-acts
U
تو بازی رفتن
play-acts
U
بازی کردن
play-acting
U
تو بازی رفتن
play-acting
U
بازی کردن
play-acted
U
تو بازی رفتن
playthings
U
اسباب بازی
chicaneries
U
حیله بازی
wordplay
U
بازی با لغات
hanky-panky
U
حقه بازی
hanky-panky
U
روباه بازی
double
U
بازی دوبل
war game
U
بازی جنگ
doubled
U
بازی دوبل
doubled up
U
بازی دوبل
fencing
U
ششمشیر بازی
wargaming
U
بازی جنگ
bandied
U
چوگان بازی کچ
bandies
U
چوگان بازی کچ
bandy
U
چوگان بازی کچ
bandying
U
چوگان بازی کچ
chicanery
U
حیله بازی
tricksy
U
بازی کن خنده کن خنده و بازی کن
charade
U
نوعی بازی
full-time
U
09 دقیقه بازی
whoredom
U
فاحشه بازی
skating
U
اسکیت بازی
paperwork
U
کاغذ بازی
firework
آتش بازی
fireworks
U
اتش بازی
bonfire
U
اتش بازی
bonfires
U
اتش بازی
gaming
U
قمار بازی
monkey business
U
کچلک بازی
pantomime
U
لال بازی
pantomimes
U
لال بازی
hocus pocus
U
حقه بازی
playfully
U
با خنده و بازی
speculation
U
سفته بازی
trickiness
U
حقه بازی
the game is up
U
بازی تمام شد
ropery
U
طناب بازی
hopscotch
U
بازی اکرودوکر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com