English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
official visit U بازدید رسمی فرمانده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
review U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewed U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviewing U بازدید رسمی یاسان رسمی
reviews U بازدید رسمی یاسان رسمی
boarding call U بازدید رسمی
visit of courtesy U بازدید رسمی نظامی
physical inspection U بازدید سطحی از بدنه جنگ افزار یا وسیله بازدید بدنی بازدید تاسیسات
skipper U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippers U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippering U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
skippered U فرمانده دسته نظامی فرمانده یا خلبان هواپیما کاپیتان
section chief U فرمانده رسد فرمانده قبضه
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
inspection arms U سلاح برای بازدید حاضر بازدید اسلحه اسلحه رابازدید کنید
visiting correspondent U نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
commander U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
commanders U فرمانده یکان ناخدا سوم فرمانده سوم ناو
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
blue commander U فرمانده نیروهای خودی فرمانده نیروهای ابی
chalk commander U فرمانده سریال حرکت هوایی فرمانده سریال بار هوایی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
returning U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
return U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returns U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
returned U گزارش رسمی مامورشهربانی یا سایر مامورین رسمی در جواب نامهای که دادگاه به ایشان نوشته کیفیت پیگرد را در پرونده بخصوصی سوال میکند
officiary U مامور رسمی مقام رسمی
officious U نیمه رسمی شبهه رسمی
solemn form U در CL تصدیق وصیتنامه یا از طریق رسمی یعنی در دادگاه است یا ازطریق غیر رسمی یا عادی است که توسط دفاتر اسنادرسمی به عمل می اید
exchange devaluation U تنزل رسمی قیمت ارز تضعیف رسمی ارز
imperator U فرمانده
chiefs U فرمانده
commander of d. U فرمانده
oldman U فرمانده کل
commandants U فرمانده
commandant U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
chief U فرمانده
commanders-in-chief U فرمانده کل
commander-in-chief U فرمانده کل
commander U فرمانده
generalissimo U فرمانده کل
generalissimos U فرمانده کل
commanders U فرمانده
commander in chief U فرمانده کل
examines U بازدید
control U بازدید
reviewing U بازدید
review U بازدید
inspection U بازدید
reviewal U بازدید
reviewed U بازدید
examine U بازدید
examining U بازدید
controls U بازدید
revisions U بازدید
surveying U بازدید
examined U بازدید
controlling U بازدید
reviews U بازدید
revision U بازدید
visits U بازدید
visited U بازدید
visit U بازدید
skippering U فرمانده ناو
sector commander U فرمانده ناحیه
skippered U فرمانده ناو
chief of boat U فرمانده قایق
chevroner U فرمانده گروه
drum majors U فرمانده طبالان
territorial commander U فرمانده سرزمینی
skippers U فرمانده ناو
drum major U فرمانده طبالان
skipper U فرمانده ناو
captain U فرمانده ناو
penteconter U فرمانده پنجاه تن
pendragon U فرمانده کل قوا
army commander U فرمانده ارتش
officer in tactical command U فرمانده تاکتیکی
hetman U فرمانده لهستانی
corps commander U فرمانده سپاه
flight leader U فرمانده پرواز
governor U حکمران فرمانده
governors U حکمران فرمانده
fleet commander U فرمانده ناوگان
exercise commander U فرمانده مانور
divisional officer U فرمانده یگان
division commander U فرمانده لشگر
commanding officer U افسر فرمانده
commanding officers U افسر فرمانده
battery commander U فرمانده اتشبار
battalion commander U فرمانده گردان
captain U فرمانده هواپیما
captained U فرمانده ناو
captained U فرمانده هواپیما
captaining U فرمانده ناو
captaining U فرمانده هواپیما
captains U فرمانده ناو
captains U فرمانده هواپیما
leader U راهنما فرمانده
leader U فرمانده دسته
leaders U راهنما فرمانده
leaders U فرمانده دسته
brigade commander U فرمانده تیپ
regiment commander U فرمانده هنگ
commander's concept U تدبیر فرمانده
platoon leader U فرمانده دسته
company commander U فرمانده گروهان
admirals U امیرالبحر فرمانده
admiral U امیرالبحر فرمانده
brigadiers U فرمانده تیپ
brigadier U فرمانده تیپ
commandant U افسر فرمانده
prefect U رئیس فرمانده
commandants U افسر فرمانده
prefects U رئیس فرمانده
reconnoitered U بازدید کردن
destination inspection U بازدید در مقصد
reconnoitred U بازدید کردن
home visit U بازدید خانواده
certificate of survey U گواهی بازدید
reconnoitre U بازدید کردن
reconnoitering U بازدید کردن
revisit U بازدید کردن
revisited U بازدید کردن
examining U بازدید کردن
boarding call U دعوت به بازدید
examines U بازدید کردن
examined U بازدید کردن
location survey U بازدید در محل
examine U بازدید کردن
see over U بازدید کردن
inspection well U چاه بازدید
inspection shaft U میله بازدید
boarding visit U بازدید پس دادن
inspection gallery U دالان بازدید
revisits U بازدید کردن
revisiting U بازدید کردن
reconnoitres U بازدید کردن
reconnoitring U بازدید کردن
visit U بازدید دیدار
surveys U بازدید کردن
visited U بازدید دیدار
visits U بازدید دیدار
to return a visit U بازدید کردن
inspection U بازدید معاینه
spot checks U بازدید در محل
spot check U بازدید در محل
survey U بازدید کردن
surveyed U بازدید کردن
barrier inspection U بازدید ازموانع
reconnoiters U بازدید کردن
personnel monitoring U بازدید پرسنلی
visitor U بازدید کننده
man hole U چاهک بازدید
visitors U بازدید کننده
reconnoiter U بازدید کردن
personal staff U ستاد خصوصی فرمانده
commodores U افسر فرمانده دریایی
commission pennant U پرچم فرمانده ناو
commander's concept U تدبیر عملیاتی فرمانده
privateer U فرمانده کشتی بازرسی
alternate command authority U افسر جانشین فرمانده
commodore U فرمانده یکان هوایی
commodores U فرمانده یکان هوایی
phylarch U فرمانده سواره نظام
commodores U فرمانده پایگاه هوایی
sea captain U فرمانده نیروی دریایی
section leader U فرمانده رسد یا جوخه
commodore U افسر فرمانده دریایی
executive order U فرمانده دوم ناو
warlord U فرمانده ارتشی فرمانروا
flag captain U فرمانده ناو سرفرماندهی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
commander in chief U فرمانده کل قوا سر فرماندهی
commodore U فرمانده پایگاه هوایی
drop by <idiom> U بازدید از کسی با جایی
barrier inspection U بازدید کنار جاده
to rehash something U وضعیتی را بازدید کردن
monitored U بازدید کار دستگاه
reviewing U بازدید انتقاد کردن
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
visitors from abroad U بازدید کنندگان خارجی
reviews U بازدید انتقاد کردن
check out equipment U وسایل بازدید محل
monitor U بازدید کار دستگاه
before flight inspection U بازدید قبل از پرواز
man hole U دهانه بازدید ادم رو
to revisit the situation U وضعیتی را بازدید کردن
surveys U بررسی کردن بازدید
afterflight inspection U بازدید بعد از پرواز
reviewed U بازدید انتقاد کردن
reconnaissance U بازدید مقدماتی اکتشاف
monitors U بازدید کار دستگاه
surveyed U بررسی کردن بازدید
review U بازدید انتقاد کردن
perambulation U دور زنی بازدید
to revisit an issue U مسئله ای را بازدید کردن
survey U بررسی کردن بازدید
sector commander U فرمانده ناحیه پدافند هوایی
division officer U فرمانده قسمت افسر رسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com