English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
inquest U بازجویی رسیدگی
inquests U بازجویی رسیدگی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquiries U پرسش بازجویی رسیدگی
inquiry U پرسش بازجویی رسیدگی
Other Matches
cross examination U بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
to verify the accounts رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
interrogating U بازجویی
interrogations U بازجویی
interrogates U بازجویی
investigations U بازجویی
cross question U بازجویی
inquiry U بازجویی
interrogate U بازجویی
inquiries U بازجویی
investigation U بازجویی
inquirendo U بازجویی
interrogation U بازجویی
interrogated U بازجویی
inquired U بازجویی کردن از
to go into U بازجویی کردن
enquired U بازجویی کردن از
inquire U بازجویی کردن از
local enquiry U بازجویی محلی
inquires U بازجویی کردن از
cross examine U بازجویی کردن
cross examiner U بازجویی کننده
inquisite U بازجویی کردن
inquiringly U ازراه بازجویی
to make enquiries into U بازجویی کردن در
enquires U بازجویی کردن از
inquiries U پرسش بازجویی
examine U بازجویی کردن
examined U بازجویی کردن
examines U بازجویی کردن
interrogators U بازجویی کننده
examining U بازجویی کردن
interrogation U بازپرسی بازجویی
interrogations U بازپرسی بازجویی
quests U طلب بازجویی
investigating committee U کمیسیون بازجویی
committee of inquiry U کمیسیون بازجویی
inquiry U پرسش بازجویی
interrogator U بازجویی کننده
cross examination U بازجویی همگانی
investigate U بازجویی کردن
investigated U بازجویی کردن
investigates U بازجویی کردن
investigating U بازجویی کردن
quest U طلب بازجویی
crowner's quest U بازجویی درمرگهای ناگهانی
coroner's inquest U بازجویی در رگهای ناگهانی
assay U چشیدن بازجویی کردن
assays U چشیدن بازجویی کردن
inquests U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
inquest U بازجویی و تحقیق در موردمرگهای مشکوک
to e. into a matter U مطلبی را بازجویی یا تحقیق کردن
consideration U رسیدگی
considerations U رسیدگی
handling U رسیدگی
auditing U رسیدگی
investigation U رسیدگی
controlment U رسیدگی
investigations U رسیدگی
audits U رسیدگی
examinations U رسیدگی
examination U رسیدگی
probes U رسیدگی
probed U رسیدگی
probe U رسیدگی
audit U رسیدگی
audited U رسیدگی
serviced U رسیدگی به
cassation U رسیدگی
inquiry U رسیدگی
verification U رسیدگی
inquiries U رسیدگی
matureness U رسیدگی
service رسیدگی به
adjustment U رسیدگی
oyer U رسیدگی
ripeness U رسیدگی
attentions U رسیدگی
attention U رسیدگی
puberty U رسیدگی
conizance U حق رسیدگی
adjustments U رسیدگی
verify U رسیدگی کردن
stock taking U رسیدگی به موجودی
investigation in the supreme court U رسیدگی فرجامی
storekeeping U رسیدگی به انبار
investigable U قابل رسیدگی
quests U تحقیق و رسیدگی
the investigation of accounts U رسیدگی بحساب
verifying U رسیدگی کردن
look into U رسیدگی کردن
attendance U رسیدگی تیمار
verifiable U قابل رسیدگی
to do for U رسیدگی کردن به
mellowness U نرمی رسیدگی
to look in to U رسیدگی کردن
quest U تحقیق و رسیدگی
investigatory U وابسته به رسیدگی
attendances U رسیدگی تیمار
go into U رسیدگی کردن
to go into U رسیدگی کردن
investigator U رسیدگی کننده
investigators U رسیدگی کننده
trial on technicalities U رسیدگی شکلی
audit trail U اثر رسیدگی
court of iquiry U دادگاه رسیدگی
claims handling U رسیدگی به شکایات
cassation U رسیدگی فرجامی
tendentious U رسیدگی کننده
trial on procedural matters U رسیدگی شکلی
scrutiny U رسیدگی مداقه
trial on merits U رسیدگی ماهوی
to llok U رسیدگی کردن
inspect U رسیدگی کردن
deal with U رسیدگی کردن
inspected U رسیدگی کردن
inspecting U رسیدگی کردن
to see to U رسیدگی کردن
inspects U رسیدگی کردن
to see about U رسیدگی کردن
attention key U کلید رسیدگی
verifies U رسیدگی کردن
auditing U بازرسی رسیدگی
audits U بازرسی رسیدگی
investigate U رسیدگی کردن
investigated U رسیدگی کردن
investigates U رسیدگی کردن
audit U بازرسی رسیدگی
auditor U مامور رسیدگی
auditors U مامور رسیدگی
attending U رسیدگی کردن
attends U رسیدگی کردن
auditing U رسیدگی کردن
inquisitorial U وابسته به رسیدگی
consider U رسیدگی کردن
considers U رسیدگی کردن
tries U رسیدگی کردن
audited U بازرسی رسیدگی
audited U رسیدگی کردن
attend U رسیدگی کردن
audits U رسیدگی کردن
investigating U رسیدگی کردن
assistance U موافبت رسیدگی
examining U با into رسیدگی کردن
investigative U مبنی بر رسیدگی
verified U رسیدگی کردن
examination U رسیدگی معاینه
revision U رسیدگی ثانوی
examinations U رسیدگی معاینه
scope U دامنه رسیدگی
try U رسیدگی کردن
examining U رسیدگی کردن
examines U با into رسیدگی کردن
examine U رسیدگی کردن
examine U با into رسیدگی کردن
examined U رسیدگی کردن
audit U رسیدگی کردن
examined U با into رسیدگی کردن
examines U رسیدگی کردن
revisions U رسیدگی ثانوی
audits U ممیزی رسیدگی کردن
to take into consideration U مورد رسیدگی قراردادن
trial court U دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
to go through U رسیدگی کردن گذشتن از
look into <idiom> U رسیدگی یا وارسی کردن
think over <idiom> U با دقت رسیدگی کردن
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
master in lunacy U مامور رسیدگی به دیوانگی ها
i will see sbout it U من به ان رسیدگی خواهم کرد
auditing U ممیزی رسیدگی کردن
venue U محل رسیدگی به جرم
audited U ممیزی رسیدگی کردن
attendance U ملازمت مراقبت رسیدگی
attends U توجه یا رسیدگی کردن
investigatory U تحقیقی مبنی بر رسیدگی
audit U ممیزی رسیدگی کردن
handlers U رسیدگی کننده مربی
continuous stock taking U رسیدگی مستمر موجودی
attending U توجه یا رسیدگی کردن
hearings U رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearing U رسیدگی بمحاکمه گزارش
handler U رسیدگی کننده مربی
venues U محل رسیدگی به جرم
attend U توجه یا رسیدگی کردن
attendances U ملازمت مراقبت رسیدگی
examinations U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
criminal investigation U شعبه بازجویی جنایی تحقیقات جنایی
examination U معالجه کردن بازجویی امتحان کردن
practice court U دادگاه مخصوص رسیدگی به کفالت
will not hear of <idiom> U رسیدگی ویا اجازه ندادن
to check up U درست رسیدگی یاحساب کردن
cut both ways <idiom> U به هردوطرف دعوا رسیدگی کردن
to go to U رسیدگی کردن انجام دادن
to w up a company U امورشرکتی را رسیدگی وانرامنحل کردن
adjournment U احاله رسیدگی به جلسه بعد
adjournments U احاله رسیدگی به جلسه بعد
prejudged U بدون رسیدگی قضاوت کردن
prejudge U بدون رسیدگی قضاوت کردن
account executive U متصدی رسیدگی به حساب مشتریها
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com