English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 76 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
If things changer one day then … U اگر روزی ورق برگردد آنوقت ...
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
parlour boarder U شاگرد شبانه روزی که نزدخانواده رئیس شبانه روزی زندگی میکند
to live en pension U شبانه روزی شدن درمهمانخانه شبانه روزی زندگی کردن
it occurs twice a day U روزی دوبار رخ میدهد روزی دوبار اتفاق میافتد
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
bank shot U ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
recovery U فرایندهایی که نیازدارندسیستم به وضعیت طبیعی پس از خطا برگردد
recoveries U فرایندهایی که نیازدارندسیستم به وضعیت طبیعی پس از خطا برگردد
returned U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
return U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
returning U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
lobs U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
returns U دستوری که باعث میشود اجرای برنامه ازبرنامه اصلی به زیر تابع برگردد
lob U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbed U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
lobbing U ضربه قوسدار هوایی توپ بلند به دیوار مقابل که به گوشه مخالف برگردد
duily bread U روزی
daily bread U روزی
per day U روزی
per diem U روزی
once upon a time U روزی
some d. U یک روزی
some time or other U یک روزی
some day U یک روزی
some day U روزی
someday U روزی
round-the-clock شبانه روزی
perdiem U بقرار روزی
one spoonful a day U روزی یک قاشق
on a given day U در روزی معین
a few days U چند روزی
semidiurnal U کشندنیم روزی
hostelry U شبانه روزی
quotidian U شبانه روزی
hostels U شبانه روزی
circadian U شبانه روزی
hostel U شبانه روزی
since the outbreak of the war U از روزی که جنگ در گرفت
de die in diem U از روزی به روز دیگر
boarding schools U اموزشگاه شبانه روزی
two table spoonful a day U روزی دو قاشق سوپخوری
boarder U شاگرد شبانه روزی
boarders U شاگرد شبانه روزی
semidiurnal U جذر و مد نیم روزی
hosteler U مقیم شبانه روزی
boarding school U اموزشگاه شبانه روزی
hand-to-mouth U محتاج گنجشک روزی
circadian rythm U ریتم شبانه روزی
hand to mouth U محتاج گنجشک روزی
boarding U مهمانخانه شبانه روزی پانسیون
I will be staying a few days U من میخواهم چند روزی بمانم.
it a day U روزی یک فنجان چای خوری
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
cycle U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycled U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycles U 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
red letter day <idiom> U روزی که به علت واقعهای روز تاریخی است
dies non U روزی که فعالیت اقتصادی دران انجام نگیرد
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
rushee U دانشجوی داوطلب شرکت درشبانه روزی پسرانه ودخترانه
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
interrupting U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupt U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
interrupts U سیگنالی که واحد پردازش مرکزی را از یک کار به کار دیگر با حق تقدم بیشتر می برد و به CPU اجازه میدهد دیرتر به کار اول برگردد
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
powered U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powering U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
powers U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
power U که باعث توقف کار کردن یا بد کار کردن قط عات الکتریکی میشود مگر اینکه باتری آنها برگردد
flag day U هر روزی که مردم برای امور خیریه پول خیرات می کنند ودر مقابل پرچم های کوچک دریافت می دارند
One day I want to have a horse of my very own. U روزی من می خواهم یک اسب داشته باشم که شخصا به من تعلق داشته باشد.
what day of the week is it? U امروز چند شنبه است امروزچه روزی است
youth hostels U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
youth hostel U شبانه روزی جوانان مهمانسرای جوانان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com