English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 177 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
If you don't feel like it, (you can) just stop. U اگر حوصله این کار را نداری خوب دست بردار ازش.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
To be patient. To bear up. U حوصله کردن ( حوصله بخرج دادن )
polygraphs U رونوشت بردار نسخه بردار
polygraph U رونوشت بردار نسخه بردار
wanted U نداری
want U نداری
indigence U نداری
You have cobwebs in your head. <idiom> U تو شعور نداری [اصطلاح]
unless you are otherwise engaged U اگر کار دیگری نداری
Is everything all right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
All right? U حالت خوب است؟ [هیچ مشکلی نداری؟]
self-contained U با حوصله
impatient U بی حوصله
short-tempered U کم حوصله
mood U حوصله
moods U حوصله
craw U حوصله
forbearing U با حوصله
of little patience U کم حوصله
i am fed up U حوصله ام سر رفت
have patience with me U با من حوصله کنید
self contained U با حوصله محتاط
i cannot bear him U حوصله او را ندارم
iam bored U حوصله ام سر رفته
it irks me U حوصله ام سررفت
He exhausted(taxed)my patience.I got fed up with him. U حوصله ام را بسر آورد
to have patience U تاب اوردن حوصله داشتن
Be patient . U صبر داشته باش ( حوصله کن )
I cant be bothered. bother the flies! U برو بابا حوصله داری !
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
to contain one self U خود داری یا حوصله کردن
dope vector U بردار
equivocatory U اب بردار
resultant U بردار
arrow U بردار
arrows U بردار
vector U بردار
vectors U بردار
mouldable U قالب بردار
normal vector U بردار عمود
normal vector U بردار قائم
numerale U شماره بردار
hypotaxis U فرمان بردار
participable U شرکت بردار
patchable U وصله بردار
magnetic vector U بردار مغناطیسی
postponement U فرمان بردار
rateable U نرخ بردار
land surveyor U نقشه بردار
lift vector U بردار برا
subsumption U فرمان بردار
lifter U وزنه بردار
light vector U بردار نور
subordination U فرمان بردار
suborder U فرمان بردار
submission U فرمان بردار
liner velocity U بردار سرعت
polar vector U بردار قطبی
tollable U باج بردار
topographer U نقشه بردار
treader U گام بردار
treatable U تعلیم بردار
vectorial U حامل بردار
voltage vector U بردار ولتاژ
wave vector U بردار موج
weight lifter U وزنه بردار
state vector U بردار حالت
poynting's vector U بردار پوینتینگ
radius vector U بردار شعاعی
ratable U نرخ بردار
stainable U زنگ بردار
state vector U بردار حلات
state vector U بردار وضعیت
fraudulent U کلاه بردار
active U تنزل بردار
vector U حامل بردار
vectors U حامل بردار
curl U حلقه بردار
curled U حلقه بردار
curls U حلقه بردار
surveyor U نقشه بردار
surveyors U نقشه بردار
axial vector U بردار محوری
benefic U بهره بردار
bilable U ضمانت بردار
ascribing U رونویس بردار
ascribes U رونویس بردار
ascribed U رونویس بردار
component U مولفه بردار
components U مولفه بردار
taxable U مالیات بردار
velocities U بردار سرعت
velocity U بردار سرعت
sampler U نمونه بردار
samplers U نمونه بردار
force U بردار نیرو
forces U بردار نیرو
swindler U کلاه بردار
swindlers U کلاه بردار
photographer U عکس بردار
photographers U عکس بردار
ascribe U رونویس بردار
burgers vector U بردار برگرز
crucifer U صلیب بردار
forfoitable U جریمه بردار
flux of a vector U شاره بردار
finable U جریمه بردار
dutiable U گمرک بردار
disciplinable U نظم بردار
damageable U غرامت بردار
customable U گمرک بردار
forcing U بردار نیرو
exponible U توضیح بردار
cross bearer U صلیب بردار
discountable U تخفیف بردار
circulation of a vector U چرخه بردار
field vector U بردار میدان
code vector U بردار رمز
interrupt vector U بردار وقفه
harvestman U خرمن بردار
Euclidean vector U بردار اقلیدسی [ریاضی]
position vector U بردار مکان [ریاضی]
radius vector U بردار مکان [ریاضی]
position U بردار مکان [ریاضی]
location vector U بردار مکان [ریاضی]
beneficiary U بهره بردار ذیحق
he was proof against harm U اسیب بردار نبود
magnetic field vector U بردار میدان مغناطیسی
basis vector U بردار پایه [ریاضی]
velocity U بردار سرعت [فیزیک]
magnetic vector potential U پتانسیل بردار مغناطیسی
magnetization vector U بردار مغناطیس کنندگی
core drill U مته نمونه بردار
freestone U سنگ تراش بردار
Pick, what you like [want] ! U هر کدام را می خواهی بردار!
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
docile U تعلیم بردار مطیع
Y coordinate U مختصات بردار عمودی
y axis U بردار عمودی گراف
X coordinate U مختصات بردار افقی
x axis U بردار افقی گراف
rodman U کمک نقشه بردار
cracky U ترک بردار زودشکن
core barrel U لوله نمونه بردار
vector psychology U روانشناسی بردار نگر
Leave her alone. Stop bothering her. U دست از سر دخترک بردار
dope vector U بردار خصیصه نما
vector data aggregate U بردار اطلاعات مجتمع
vector graphics display U بردار نمایش گرافیکی
It cannot be trifled with . It is no joking matter. U شوخی بردار نیست
Come off it !Get along-with you. U بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
indefensibly U چنانکه دفاع بردار نباشد
z axis U بردار عمق در گراف سه بعدی
make weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weight U سر وزن رسیدن وزنه بردار
make-weights U سر وزن رسیدن وزنه بردار
crooking U ادم قلابی کلاه بردار
Take it as a souvenir! U این را به عنوان سوغاتی بردار!
crook U ادم قلابی کلاه بردار
Why dont you come off it! U چرا دست بردار نیستی !
None of your tricks. U دست ازحقه بازی بردار
field book U دفترچه یادداشت نقشه بردار
crooks U ادم قلابی کلاه بردار
Stop your little games (tricks). U ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
force displaced in parallel U [بردار] نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper. U یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
included angle U زاویه بین محور طولی یک جسم و بردار جریان هوا
X Y U مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
vortex line U خطی که جهت ان در هر نقطه بر بردار دوران منطبق وخطوط مماس براین خط باجهت موضعی جریان موازی میباشند
If the cap fit,wear it. <proverb> U اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
z buffer U محل از حافظه برای ذخیره اطلاعات بردار Z برای شی گرافیکی نمایش داده شده روی صفحه
xerographic printer U چاپگر تصویربردار از عکس چاپگر تصویر بردار
interpretable U قابل تفسیر تفسیر بردار
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
cartesian coordinates U سیستم موقعیت که از دو بردار در جهت زاویه راست برای نمایش نقط های که با دو عدد امکان دهی شده است و موقعیت آن را میدهد تشکیل شده است
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com