English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He sought, if without much success, a social policy. U او به دنبال، اگر بدون کامیابی، سیاستی اجتماعی بود.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
classless U بدون طبقات اجتماعی یا اقتصادی
policy options U انتخابهای سیاستی
policy objectives U اهداف سیاستی
policy dilemma U معمای سیاستی
policy implication U کابرد سیاستی
policy dilemma U تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
good speed U کامیابی
palm U کامیابی
successes U کامیابی
success U کامیابی
palms U کامیابی
prosperity U کامیابی
good U کامیابی
making U مایه کامیابی
speeds U شتاب کامیابی
he wished success to all U کامیابی همه را
speed U شتاب کامیابی
speeding U شتاب کامیابی
glee U زیبایی کامیابی
elated by success U بادکننده یامغروردرنتیجه کامیابی
poetic justice U کامیابی خوبان و شکست بدان
prospect of success U چشم داشت یا امید کامیابی
policy of contianment U سیاست بازدارندگی اعمال سیاستی که باعث تحدید و توقف اقدامات سیاسی کشور دیگری بشود
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
pursuits U دنبال
pursuit U دنبال
dangler U دنبال رو
philanderer U زن دنبال کن
in the wake of U در دنبال
pope's nose U دنبال چه
rears U دنبال
rearing U دنبال
reared U دنبال
rear U دنبال
parsmip nose U دنبال چه
attachment U دنبال
pick-up artist U زن دنبال کن
pickup artist U زن دنبال کن
philanderers U زن دنبال کن
player [American E] U زن دنبال کن
chasers U دنبال کننده
to give chase U دنبال کردن
track U دنبال کردن
He is looking for trouble. U دنبال شر می گردد
pursuant U دنبال کننده
chaser U دنبال کننده
What are you looking for ? U دنبال چی؟ می گردی ؟
continue U دنبال کردن
continues U دنبال کردن
dogging U دنبال کردن
roil U دنبال هم دویدن
course U :دنبال کردن
coursed U :دنبال کردن
courses U :دنبال کردن
dogs U دنبال کردن
pursuing U دنبال کردن
dog U دنبال کردن
traced U دنبال کردن
chases U دنبال کردن
reopened U دنبال کردن
reopening U دنبال کردن
reopens U دنبال کردن
traces U دنبال کردن
tandom connection U اتصال دنبال هم
graph follower U دنبال گر گراف
trace U دنبال کردن
chased U دنبال کردن
chase U دنبال کردن
give chase U دنبال کردن
trackers U دنبال کننده
tracker U دنبال کننده
pursues U دنبال کردن
tracks U دنبال کردن
tracked U دنبال کردن
chasing U دنبال کردن
pursued U دنبال کردن
pursue U دنبال کردن
reopen U دنبال کردن
continuator U دنبال کننده
pound the pavement <idiom> U دنبال کار گشتن
tows U دنبال خود کشیدن
look (someone) up <idiom> U به دنبال کسی گشتن
phliander U دنبال زنی افتادن
attend U از دنبال امدن منتظرشدن
follow in one's footsteps (tracks) <idiom> U دنبال روی دیگری
ask for trouble <idiom> U دنبال دردسر گشتن
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
run close U سخت دنبال کردن
attending U از دنبال امدن منتظرشدن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
To be on someone trail. To trace someone. U رد کسی را دنبال کردن
tow U دنبال خود کشیدن
To follow up (trace) a matter (case). U موضوعی را دنبال کردن
follow the ball U دنبال توپ فرستادن
attends U از دنبال امدن منتظرشدن
hunt down U دنبال کردن و گرفتن
to follow ones nose U دنبال قسمت خودرفتن
hitch one's wagon to a star <idiom> U دنبال هدف رفتن
to pursue a plan U نقشهای را دنبال کردن
to run on chapters U فصل ها را دنبال هم انداختن
dogging U مثل سگ دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
tagger U تنکه دنبال کننده
careerism U دنبال کردن شغل
dog U مثل سگ دنبال کردن
follow out U اخذ نتیجه دنبال کردن
tracked U دنبال کردن یک مسیر به درستی
tracks U دنبال کردن یک مسیر به درستی
to hang on the rear U برای حمله دنبال کردن
philander U زن بازی کردن دنبال زن افتادن
track U دنبال کردن یک مسیر به درستی
I'll look into the matter. U من موضوع را دنبال خواهم کرد.
practise or tice U دنبال کردن مشق دادن
sink one's teeth into <idiom> U با جدیت دنبال کاری رفتن
to pursue pleasure U دنبال خوش گذرانی رفتن
fool's errand U فرستادن دنبال نخود سیاه
pursuit of happiness U به دنبال رضایت خاطر [خرسندی]
To go about ones business. U دنبال کار خود رفتن
to run any one hard U کسیرا سخت دنبال کردن
I sent him on an errand. U اورا دنبال یک کاری فرستادم
to always look for things to find fault with U همیشه دنبال یک ایرادی گشتن
fool's errands U فرستادن دنبال نخود سیاه
look (something) up <idiom> U به دنبال کلمهای (دردیکشنری)گشتن
rungs U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
run-down U تااخرین نفس دنبال کردن مندرس
entrain U اهسته دنبال کسی رفتن بقطار
I am looking for work ( ajob). U دارم دنبال کار( شغل ) می گردم
We are hunting for a vacant flat. U دربدر دنبال آپارتمان خالی می گردیم
career women U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
career woman U زنی که حرفهی بخصوصی را دنبال میکند
The dinner will be followed by a concert. U به دنبال شام کنسرتی اجرا می شود.
to keep at some work U د رکاری پافشاری کردن دنبال کاریراگرفتن
reoccupy U دنبال کردن دوباره بدست اوردن
backing up the wrong tree <idiom> U [دنبال چیزی در جای اشتباهی گشتن]
the police are on his track U مامورین شهربانی اورا دنبال می کنند
the herd instinct U حس اجتماعی
Republicans U اجتماعی
Republican U اجتماعی
social U اجتماعی
socio political U اجتماعی
public U اجتماعی
ecclesiastic U اجتماعی
ecclesiastics U اجتماعی
communal U اجتماعی
communally U اجتماعی
socio economic U اجتماعی
anti social U ضد اجتماعی
anti-social U ضد اجتماعی
societal U اجتماعی
processionary U اجتماعی
columns U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column U ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
To fetch and varry for someone . U دنبال خرده فرمایش های کسی رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
to be after somebody U پی [دنبال] کسی رفتن [برای کیفری مجازاتی]
follow through U چیزی را تا اخر دنبال کردن بانجام رسانی
gaze hound U تازی که بیشتر با چشم دنبال شکار می رود تا با بو
They are openly seeking his being sacked. U آنها آشکارا به دنبال اخراج شدن او هستند.
to search [for] [someone] U دنبال [کسی] گشتن [ برای مثال پلیس]
follow up U رده پشتیبان دنباله دنبال کردن دشمن
bargain hunter U کسی که دنبال قیمت خیلی ارزان می گردد.
lay deacon U شماسی که پیشه غیر روحانی را دنبال میکند
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
sociocultural U اجتماعی- فرهنگی
social system U نظام اجتماعی
social theory U نظریه اجتماعی
posses U نیروی اجتماعی
posse U نیروی اجتماعی
social therapy U درمان اجتماعی
socialization U اجتماعی شدن
socialization U اجتماعی کردن
social transmission U انتقال اجتماعی
social type U سنخ اجتماعی
social will U اراده اجتماعی
social inhibition U بازداری اجتماعی
social instinct U غریزه اجتماعی
social welfare U رفاه اجتماعی
social wealth U ثروت اجتماعی
socioeconomic U اجتماعی واقتصادی
social self-concept U خودپنداری اجتماعی
sociopolitical U اجتماعی وسیاسی
social exchange U تبادل اجتماعی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com