Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
specification
U
اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
patents
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع حق انحصاری اختراع
invention
U
اختراع
patented
U
حق اختراع
patenting
U
حق اختراع
devices
U
اختراع
excogitation
U
اختراع
device
U
اختراع
mintage
U
اختراع
contrivances
U
اختراع
patent
U
حق اختراع
contraption
U
اختراع
contrivance
اختراع
patents
U
حق اختراع
patent right
U
حق اختراع
contraptions
U
اختراع
invent
U
اختراع کردن
appliances
U
تمهید اختراع
appliance
U
تمهید اختراع
mints
U
اختراع کردن
artifice
U
اختراع نیرنگ
mint
U
اختراع کردن
invented
U
اختراع کردن
to patent an invention
U
ثبت اختراع
pull out of a hat
<idiom>
U
اختراع کردن
make something up
<idiom>
U
اختراع کردن
invents
U
اختراع کردن
invention of the aeroplane
U
اختراع هواپیما
artifices
U
اختراع نیرنگ
inventing
U
اختراع کردن
drum up
<idiom>
U
اختراع کردن
minting
U
اختراع کردن
patented
U
حق تثبیت اختراع
forgetive
U
اختراع کننده
inventiveness
U
هوش اختراع
inventiveness
U
قوه اختراع
patenting
U
حق ثبت اختراع
patenting
U
حق تثبیت اختراع
inventive power
U
هوش اختراع
inventive power
U
قوه اختراع
invenit
U
اختراع کرد
inventible
U
قابل اختراع
patents
U
حق ثبت اختراع
patented
U
حق ثبت اختراع
patents
U
حق تثبیت اختراع
minted
U
اختراع کردن
fictions
U
داستان اختراع
fiction
U
داستان اختراع
patent
U
حق ثبت اختراع
inventive
U
اختراع کننده
patent
U
حق تثبیت اختراع
figment
U
سخن جعلی اختراع
figments
U
سخن جعلی اختراع
ingenuity
U
امادگی برای اختراع
forgetive
U
دارای هوش اختراع
coin
U
اختراع وابداع کردن
patents
U
حق ثبت اختراع پروانه
patents
U
اختراع ثبت شده
patented
U
اختراع ثبت شده
patent
U
اختراع ثبت شده
patented
U
حق ثبت اختراع پروانه
patent
U
حق ثبت اختراع پروانه
coins
U
اختراع وابداع کردن
contrivable
U
اختراع کردنی اندیشیدنی
patenting
U
اختراع ثبت شده
best thing since sliced bread
<idiom>
U
[یک نوآوری یا اختراع خوب]
patenting
U
حق ثبت اختراع پروانه
daedal
U
دارای هوش اختراع پیچیده
atentee
U
صاحب اختراع ثبت شده
patentee
U
ذینفع اختراع ثبت شده
patentee
U
صاحب اختراع ثبت شدن
CERN
U
یس که www اولین آنجا اختراع شد
patentee
U
ذینفع اختراع به ثبت رسیده
compass
U
نقشه کشیدن اختراع کردن
patentee
U
صاحب اختراع ثبت شده
europatents
U
حق اختراع قابل قبول دراروپا
trump up
<idiom>
U
ساختن ،درمغز اختراع کردن
It sinds into insignificance beside his invention .
U
این درمقابل اختراع اوهیچ است
nordenfelt
U
یکجور مسلسل که سوئدی اختراع کرده است
newer
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
newest
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
contraption
U
تدبیر
[اختراع]
[ابتکار]
[اسباب عجیب و غریب]
ajeeb
U
دستگاه شطرنجبازمکانیکی به اختراع چارلزارثر هاپر در 8681
europatents
U
اختراع ثبت شده که دراروپا معتبر میباشد
new
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
new-
U
وسیله الکترونیکی که اخیرا اختراع شده باشد
cook up
<idiom>
U
اختراع کردن ،ساختن وچیزی روباهم گذاشتن
royalty
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
mauser
U
یکجور تفنگ که ماوزرنام المانی اختراع کرده است
royalties
U
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
morse alphabet or code
U
الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
caveator
U
کسیکه درضمن تقاضای ثبت اختراع تقاضامیکند به تقاضای دیگران تر
upward compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible
U
طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
concocting
U
جعل کردن اختراع کردن
devises
U
درست کردن اختراع کردن
concocted
U
جعل کردن اختراع کردن
devise
U
درست کردن اختراع کردن
think up
<idiom>
U
اختراع کردن،خلق کردن
concocts
U
جعل کردن اختراع کردن
concoct
U
جعل کردن اختراع کردن
devised
U
درست کردن اختراع کردن
devising
U
درست کردن اختراع کردن
parametric estimate
U
براوردی که بر مبنای در نظرگرفتن متغیرها انجام میشود
work drawing
U
نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
service marking
U
علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
aviation weather
U
مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
shop drawing
U
نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
quantum valebat
U
در مواقعی که جنسی بدون تعیین قیمت دقیق فروخته و شرط شود که قیمت بر مبنای قاعده فوق بعدا" پرداخت شود
simulations
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
simulation
U
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
scsi
U
پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
datum point
U
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
particulars of sale
U
اوصاف مبیع
time base
U
ایستگاه مبنای اندازه گیری زمان مبنای زمانی
trade description
U
اوصاف مال التجاره
assemble capital stock
U
بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
TrueType
U
فناوری نوشتاری سافت Apple و ماکروسافت برای چاپ دقیق هر آنچه در صفحه نمایش داده میشود
refereed
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referee
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
referees
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
refereeing
U
در CL دعوی یابا تراضی طرفین و یا به نظردادگاه به داور ارجاع میشود و سپس در صورتی که نظرش دادگاه را قانع کندهمان نظر مبنای حکم قرارمیگیرد
dogs
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dog
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogging
U
شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
greeked
U
نوع نوشتاری با نوک بسیار ریز برای نمایش دقیق که به صورت یک خط نشان داده میشود و نه حروف جدا
pulsed
U
روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
pulse
U
روش ذخیره سازی صوت در یک قالب دقیق وفشرده که توسط کارتهای صوتی high-end استفاده میشود
images
U
تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
image
[تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
identification
U
تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
reads
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
read
U
بیت مشخصات فایل که وقتی تنظیم شود. مانع نوشتن داده جدید روی فایل یا ویرایش محتوای آن میشود
thrashing
U
1-فعالیتهای زیادی دیسک . 2-مشخصات یا خطای برنامهای در حافظه مجازی . که باعث اتلاف وقت CPV برای جابجایی صفحات بین حافظه پشتیبان میشود
datum
U
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
geodetic datum
U
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
false origin
U
مبنای مختصات فرضی مبنای فرضی
top
U
روش نوشتن برنامه ها که کل سیستم به بلاکها یا کارهای ساده تقسیم میشود. دو واحد بلاک نوشته میشود وپیش از پردازش آزمایش میشود با بعدی
map plane
U
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
height datum
U
سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
sectors
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector
U
دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
universal
U
آنچه از همه جا اعمال میشود یا در هر جایی استفاده میشود یا برای چندین کار استفاده میشود
hexadecimal
U
مبنای 61
ternary
U
در مبنای سه
rationale
U
مبنای کار
fixed radix
U
با مبنای ثابت
binary number system
U
سیستم مبنای دو
ternary
U
سه مبنایی در مبنای سه
refrence
U
مبنای مقایسه
tax base
U
مبنای مالیاتی
fuselage refrence line
U
خط مبنای بدنه
data base
U
مبنای اطلاعات
monetary base
U
مبنای پولی
computer based
U
بر مبنای کامپیوتر
mobilization base
U
مبنای بسیج
ration basis
U
مبنای جیره
base of fire
U
مبنای اتش
fire base
U
مبنای اتش
number base
U
مبنای عددی
unit of issue
U
مبنای توزیع
basic of issue
U
مبنای توزیع
troop basis
U
مبنای یکان
sentience
U
مبنای حس وحساسیت
force basis
U
مبنای یکان
datum line
U
خط مبنای سنجش
on trust
U
بر مبنای اعتبار
altitude separation
U
حد سطوح مبنای ارتفاع
ratio decidendi
U
مبنای اصلی تصمیم
hydrographic datum
U
سطح مبنای اب نگاری
software base
U
مبنای نرم افزار
fire support base
U
مبنای پشتیبانی اتش
mission load
U
بار مبنای عملیاتی
troop basis
U
مبنای واگذاری یکان
wartime load
U
بار مبنای ناو
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
datum sweeping mark
U
علامت مبنای روبش
force basis
U
یکانهای مبنای هر قسمت
computed goto
U
جهش بر مبنای محاسبه
chart datum
U
مبنای عمق نقشه
datum plane
U
سطح مبنای اب دریا
basic of issue
U
مبنای واگذارکردن اقلام
basic tactical unit
U
یکان مبنای تاکتیکی
datum plane
U
سطح مبنای ارتفاع
base reserves
U
اماد مبنای ذخیره
meteorological datum plane
U
ایستگاه مبنای هواسنجی
specifications
U
مشخصات
specification
U
مشخصات
definition
U
مشخصات
characteristically
U
مشخصات
characteristic
U
مشخصات
specs
U
مشخصات
identity
U
مشخصات
particulars
U
مشخصات
paticular
U
مشخصات
definitions
U
مشخصات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com