Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
repute
U
اوازه داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bruit
U
اوازه
news
U
اوازه
reputation
U
اوازه
reputations
U
اوازه
buzzes
U
اوازه
hear say
U
اوازه
buzzing
U
اوازه
buzzed
U
اوازه
buzz
U
اوازه
renown
U
اوازه
airs
U
اوازه
fame
U
اوازه
aired
U
اوازه
air
U
اوازه
propaganda
U
اوازه گری
cantatrice
U
زن اوازه خوان
famous
U
بلند اوازه
sextet
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
sextets
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
artiste
U
اوازه خوان یا رقاص
sextette
U
نغمه شش سازه یا شش اوازه
artistes
U
اوازه خوان یا رقاص
chorister
U
اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
choristers
U
اوازه خوان جزو دسته خوانندگان
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
bears
U
در بر داشتن
bears
U
داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
doubts
U
شک داشتن
monogyny
U
داشتن یک زن
want
U
کم داشتن
doubting
U
شک داشتن
have
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
doubt
U
شک داشتن
having
U
داشتن
to have possession of
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
relieves
U
داشتن
relieving
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
lacks
U
کم داشتن
own
U
داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
owned
U
داشتن
owning
U
داشتن
owns
U
داشتن
to have
U
داشتن
to hold
U
داشتن
relieve
U
داشتن
redolence
U
بو داشتن
possessing
U
داشتن
to have f.
U
تب داشتن
possesses
U
داشتن
possess
U
داشتن
lackvt
U
کم داشتن
to go hot
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
deserve
U
استحقاق داشتن
liaised
U
بستگی داشتن
liaise
U
رابطه داشتن
liaise
U
بستگی داشتن
mant
U
لکنت داشتن
liaises
U
بستگی داشتن
liaises
U
رابطه داشتن
liaising
U
رابطه داشتن
believe
U
گمان داشتن
scoot
U
سرعت داشتن
believed
U
گمان داشتن
liaising
U
بستگی داشتن
deserves
U
استحقاق داشتن
believes
U
گمان داشتن
liaised
U
رابطه داشتن
contested
U
اعتراض داشتن بر
abominating
U
تنفر داشتن
abominates
U
تنفر داشتن
abominated
U
تنفر داشتن
abominate
U
تنفر داشتن
lackvt
U
احتیاج داشتن
letted
U
باز داشتن
contradicts
U
تناقض داشتن با
hear
U
خبر داشتن
hears
U
خبر داشتن
contest
U
اعتراض داشتن بر
able
U
شایستگی داشتن
adjudge
مقرر داشتن
vary
U
فرق داشتن
varies
U
فرق داشتن
abhor
U
ترس داشتن از
jutty
U
پیشرفتگی داشتن
contradicted
U
تناقض داشتن با
tolerate
U
طاقت داشتن
look after
U
توجه داشتن به
vibrating
U
ارتعاش داشتن
vibrates
U
ارتعاش داشتن
vibrated
U
ارتعاش داشتن
vibrate
U
ارتعاش داشتن
scoots
U
سرعت داشتن
scooting
U
سرعت داشتن
tolerated
U
طاقت داشتن
tolerates
U
طاقت داشتن
tolerating
U
طاقت داشتن
contradict
U
تناقض داشتن با
implying
U
دلالت داشتن
imply
U
دلالت داشتن
to be away on vacation
[American]
U
داشتن مرخصی
implies
U
دلالت داشتن
scooted
U
سرعت داشتن
expecting
U
چشم داشتن
reck
U
باک داشتن
expected
U
چشم داشتن
expect
U
چشم داشتن
keeps
U
نگاه داشتن
keep
U
نگاه داشتن
repugn
U
تناقض داشتن
resile
U
انعطاف داشتن
retroact
U
واکنش داشتن
schismatize
U
شقاق داشتن
scruple
U
تردید داشتن
reck
U
بیم داشتن
expects
U
چشم داشتن
reck
U
پروا داشتن
propend
U
تمایل داشتن
retains
U
نگاه داشتن
protend
U
بسط داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
nettle
U
رنجه داشتن
retained
U
نگاه داشتن
receive of
U
سهم داشتن از
retain
U
نگاه داشتن
scruple
U
وسواس داشتن
refrains
U
نگاه داشتن
refraining
U
نگاه داشتن
to be in a state of a
U
بیم داشتن
to be in arrear
U
پس افت داشتن
to be in contact
U
تماس داشتن
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in demand
U
طالب داشتن
to be in rapport
U
تماس داشتن
limps
U
سکته داشتن
limping
U
سکته داشتن
limped
U
سکته داشتن
limp
U
سکته داشتن
to be afraid
U
بیم داشتن
refrained
U
نگاه داشتن
refrain
U
نگاه داشتن
see after
U
توجه داشتن به
stick-ups
U
برجستگی داشتن
stick-up
U
برجستگی داشتن
stick up
U
برجستگی داشتن
shilly shally
U
دودلی داشتن
shimmey
U
تاب داشتن
shimmey
U
لرزش داشتن
shimmy
U
تاب داشتن
shimmy
U
لرزش داشتن
nettles
U
رنجه داشتن
corresponds
U
رابطه داشتن
hanker
U
اشتیاق داشتن
attends
U
حضور داشتن
to have in mind
U
در نظر داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com