Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
sticker
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
stickers
U
اهن اضافی نعل برای ممانعت از لغزیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outrigged
U
دارای تیر یا دیرک پیش امده دارای چوب یااهن اضافی برای بستن اسب اضافی
expanded memory system
U
کارت اضافی برای افزودن حافظه اضافی به IBM PC. حافظه از استاندارد EMS پیروی میکند
narrative
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narratives
U
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
extra cover
U
پوشش اضافی برای بل گرفتن
metabit
U
بیت شناسایی اضافی برای هر کلمه داده
stringer
U
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
stringers
U
قطعه چوب اضافی برای استحکام تخته موج
overhead
U
کد اضافی که برای سازماندهی برنامه باید ذخیره شود
redundant
U
قطعه اضافی که برای کاری در صورت خطا استفاده میشود
experimental free handicap
U
دادن وزن اضافی ازمایشی به اسبها برای مسابقه اینده
parity
U
بیت اضافی افزوده به کلمه داده برای بررسی پیوستی
digit
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
check
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
digits
U
عدد اضافی درمتن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
checks
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
checked
U
رقم اضافی در متن ارسالی برای نشان دادن و تصحیح خطاها
bend allowance
U
فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
reserve buoyancy
U
جرم اضافی برای غوطه ورساختن کامل شناورها یابدنه هواپیمای دریایی
droppers
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
dropper
U
قطعه ریسمان اضافی قلاب ونخ اصلی ماهیگیری با طعمه اضافی
surcharges
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharge
U
هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
graphics
U
کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
expanded memory system
U
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
surcharge
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
surcharges
U
نرخ اضافی مالیات اضافی جریمه
inherent addressing
U
دستوری که حاوی تمام داده مورد نیاز برای آدرس ی که باید دستیابی شود است بدون عمل اضافی
extensions
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
extension
U
اطلاع اضافی پس از نام فایل برای بیان نوع فایل
wild cord
U
تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
extra duty
U
وفیفه اضافی ماموریت اضافی
arrests
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrested
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
arrest
U
جلوگیری کردن ممانعت کردن ممانعت
slip
U
لغزیدن
stumble
U
لغزیدن
stumbled
U
لغزیدن
stumbles
U
لغزیدن
slips
U
لغزیدن
stumbling
U
لغزیدن
lapse vi
U
لغزیدن
slide
U
لغزیدن
slides
U
لغزیدن
slid
U
لغزیدن
illapse
U
لغزیدن
slipped
U
لغزیدن
skidding
U
لغزیدن غلتگاه
skid
U
لغزیدن غلتگاه
skids
U
لغزیدن غلتگاه
skidded
U
لغزیدن غلتگاه
slipped
U
نسل لغزیدن
slip
U
نسل لغزیدن
slips
U
نسل لغزیدن
tumble
U
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbled
U
لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles
U
لغزیدن ناگهان افتادن
restraint
U
ممانعت
debarment
U
ممانعت
interdict
U
ممانعت
interdiction
U
ممانعت
forbiddance
U
ممانعت
exclusion
U
ممانعت
obstruction
U
ممانعت
prevention
U
ممانعت
restraints
U
ممانعت
withheld
U
ممانعت
block age
U
ممانعت
withhold
U
ممانعت
withholding
U
ممانعت
withholds
U
ممانعت
molestation
U
ممانعت
obstructions
U
ممانعت
hanging prevention
U
ممانعت از تعلیق
interference
U
ممانعت غیرمجاز
turn a deaf ear to
<idiom>
U
ممانعت از شنیدن
denial measures
U
اصول ممانعت
impedes
U
ممانعت کردن
preventer
U
ممانعت کننده
impeded
U
ممانعت کردن
checked
U
ممانعت کردن
check
U
ممانعت کردن
blockages
U
ممانعت دریایی
forfend
U
ممانعت کردن
prohibition
U
تحریم ممانعت
trade barrier
U
ممانعت تجاری
area interdiction
U
ممانعت در منطقه
annoyance
U
ممانعت ازردگی
impede
U
ممانعت کردن
steric hindrance
U
ممانعت فضایی
checks
U
ممانعت کردن
area interdiction
U
ممانعت منطقهای
liberalizer
U
رافع ممانعت
blockage
U
ممانعت دریایی
liberalised
U
رفع ممانعت کردن
liberalizes
U
رفع ممانعت کردن
liberalising
U
رفع ممانعت کردن
liberalized
U
رفع ممانعت کردن
liberalizing
U
رفع ممانعت کردن
liberalize
U
رفع ممانعت کردن
rein
U
ممانعت لجام زدن
liberalises
U
رفع ممانعت کردن
write inhibit ring
U
حلقه ممانعت از نوشتن
stalling
U
ماندن ممانعت کردن
hindered rotation
U
چرخش ممانعت شده
stall
U
ماندن ممانعت کردن
blank
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
preventive
U
عامل ممانعت جلوگیری کننده
blankest
U
ممانعت از امتیاز گیری حریف
blocking and chocking
U
ممانعت و راه بندی کردن
prevent
U
مانع شدن ممانعت کردن
prevented
U
مانع شدن ممانعت کردن
forclosure
U
سلب حق اقامه دعوی ممانعت
preventing
U
مانع شدن ممانعت کردن
forestalls
U
پیش افتادن ممانعت کردن
prevents
U
مانع شدن ممانعت کردن
competition clause
U
شرط ممانعت از دخول دیگران
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
denial measures
U
تدابیر ممانعت ازنفوذ دشمن
forestall
U
پیش افتادن ممانعت کردن
forestalled
U
پیش افتادن ممانعت کردن
stramline flow
U
جریان موازی یابی ممانعت
denial
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
denials
U
ممانعت ازدشمن عملیات ممانعتی
interdiction
U
ممانعت کردن عملیات یا اتش ممانعتی
clearing block
U
قطعه ممانعت از بسته شدن کولاس
precluded
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstruction
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
surviving
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survives
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survive
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
survived
U
ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
preclude
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
obstructions
U
حایل شدن جلوگیری کردن ممانعت
precluding
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
precludes
U
مانع شدن ممانعت از وقوع چیزی
interdict
U
ممانعت کردن اجرای عملیات ممانعتی
terrain avoidance
U
ممانعت خودکار هواپیما ازنزدیک شدن به زمین
back pressure valve
U
سوپاپ مخصوص ممانعت ازپس زنش مایعات در داخل لوله
censeur
U
ممانعت قدرت حاکمه یک کشور ازنشر عقاید مخالفین به هرشکلی که باشد
interlocking
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlock
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocked
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
interlocks
U
وسیله حفافتی که از تداخل دستگاه یا عملیات با دیگری ممانعت به عمل می اوردهمبند شدن
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
foul
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouled
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouler
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
fouls
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
foulest
U
فول مانند چنگ زدن هل دادن دویدن یا پریدن غیرمجاز لغزیدن و زدن بازیگر مقابل و مجازات این خطاها اخطار و اخراج موقت یا دیسکالیفه و اکسکلود است نقض مقررات
relative
U
اضافی
additional
U
اضافی
redundant
U
اضافی
extension
U
اضافی
extensions
U
اضافی
de trop
U
اضافی
accessing
U
اضافی
plus
U
اضافی
supplementary
U
اضافی
paragogic
U
اضافی
surpluses
U
اضافی
supernumerary
U
اضافی
overtime
U
اضافی
accesses
U
اضافی
accessed
U
اضافی
access
U
اضافی
overflows
U
اضافی
overflowed
U
اضافی
overflow
U
اضافی
floating
U
اضافی
surplusage
U
اضافی
supplemantary
U
اضافی
unduly
U
اضافی
excess
U
اضافی
surplus
U
اضافی
excesses
U
اضافی
accessional
U
اضافی
excess reserves
U
ذخائر اضافی
excess profit
U
سود اضافی
excess price
U
قیمت اضافی
excess pressure
U
فشار اضافی
excess load
U
بار اضافی
padding
U
متن اضافی
excess length
U
طول اضافی
overloaded
U
بار اضافی
bonus
U
پرداخت اضافی
bonuses
U
پرداخت اضافی
overloads
U
بار اضافی
shootoff
U
مسابقه اضافی
excess stock
U
مواد اضافی
extra cost
U
هزینه اضافی
barrages
U
وقت اضافی
the intercalary month
U
ماه اضافی
spill water
U
ابهای اضافی
further
U
اضافی زائد
furthered
U
اضافی زائد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com