Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lithiation transmetalation
U
انتقال فلز با لیتیم دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
lithiation
U
لیتیم دار کردن
lithium
U
لیتیم
transferring
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer
U
انتقال دادن نقل کردن انتقال
indeterminate change of station
U
انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer
U
انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
baseband transmission
U
روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
propagating
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagated
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagate
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
propagates
U
منتشر کردن قلمه کردن انتقال دادن
transfer processing
U
امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
signaled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem
U
یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
signalled
U
1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
transfer rate
U
نسبت انتقال سرعت انتقال
transfer ladle
U
کفچه انتقال چمچمه انتقال
shifts
U
انتقال جابجا کردن
shift
U
انتقال جابجا کردن
shifted
U
انتقال جابجا کردن
transferring
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfers
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
transfer
U
واگذار کردن نقل کردن انتقال
migrate
U
سیر کردن انتقال یافتن
assigns
U
انتقال دادن وواگذار کردن
conduct
U
انتقال دادن رهبری کردن
migrated
U
سیر کردن انتقال یافتن
migrating
U
سیر کردن انتقال یافتن
conducting
U
انتقال دادن رهبری کردن
migrates
U
سیر کردن انتقال یافتن
conducted
U
انتقال دادن رهبری کردن
conducts
U
انتقال دادن رهبری کردن
assigned
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assign
U
انتقال دادن وواگذار کردن
assigning
U
انتقال دادن وواگذار کردن
remise
U
انتقال دادن گذشت کردن
negative acknowledgement
U
کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
remove
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removes
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
U
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
convey
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveyed
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveys
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
conveying
U
انتقال مال یا دین به وسیله سند کتبی صلح کردن
trans shipment
U
انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
IrDA
U
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
carring over
U
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
conduct
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducting
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducted
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
conducts
U
هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
transition
U
انتقال
translation
U
انتقال
convey
U
انتقال
conveying
U
انتقال
conveyed
U
انتقال
transitions
U
انتقال
transference
U
انتقال
transfer check
U
انتقال
migration
U
انتقال
conductance
U
انتقال
transfer line
U
خط انتقال
transformation
U
انتقال
bail arm
U
انتقال
translations
U
انتقال
transportation
U
انتقال
devolution
U
انتقال
downloading
U
انتقال
conveys
U
انتقال
displacement
U
انتقال
transfers
U
انتقال
assignment
U
انتقال
assignments
U
انتقال
transfer
U
انتقال
transferring
U
انتقال
transmissions
U
انتقال
conveyances
U
انتقال
mittimus
U
انتقال
conveyance
U
انتقال
metabasis
U
انتقال
marque
U
انتقال
conduction
U
انتقال
line shaft
U
انتقال
shift
U
انتقال
move
U
انتقال
transmission
U
انتقال
negotiations
U
انتقال
abaloenation
U
انتقال
negotiation
U
انتقال
transmission line
U
خط انتقال
shift
U
انتقال
transter
U
انتقال
intuitions
U
انتقال
turn over
U
انتقال
shifted
U
انتقال
shifts
U
انتقال
intuition
U
انتقال
to carry over
U
انتقال دادن
portable
U
قابل انتقال
traffics
U
انتقال دریانوردی
transmission shaft
U
محور انتقال
trafficking
U
انتقال دریانوردی
trafficked
U
انتقال دریانوردی
shift forward
U
انتقال به جلو
traffic
U
انتقال دریانوردی
transmission system
U
شبکه انتقال
transmission tower
U
برج انتقال
transmissive
U
قابل انتقال
gold flow
U
انتقال طلا
heat transfer
U
انتقال حرارت
deliveries
U
انتقال دادن
telegraphic transfer
U
انتقال تلگرافی
grantor
U
انتقال دهنده
technology transfer
U
انتقال تکنولوژی
thought transference
U
انتقال فکر
energy transmission
U
انتقال انرژی
grantee
U
انتقال گیرنده
shift
U
انتقال دادن
to be transferred
U
انتقال یافتن
overhead transmission line
U
خط انتقال هوایی
transfers
U
انتقال دادن
negotiate
U
قابل انتقال
heat transfer
U
انتقال گرما
transmission of sound
U
انتقال یاعبورصدا
transmissibility
U
قابلیت انتقال
fleetness
U
سرعت انتقال
axle
U
محور انتقال
axles
U
محور انتقال
transferable
U
انتقال پذیر
evocate
U
انتقال دادن
transferable
U
قابل انتقال
inalienable
U
غیرقابل انتقال
credit transfer
U
انتقال اعتبار
nippiness
U
سرعت انتقال
credit transfers
U
انتقال اعتبار
easiness
[quickness]
U
سرعت انتقال
celerity
U
سرعت انتقال
transmission facility
U
وسیله انتقال
negotiated
U
قابل انتقال
negotiates
U
قابل انتقال
negotiating
U
قابل انتقال
shift backward
U
انتقال به عقب
parallel transmission
U
انتقال موازی
alienor
U
انتقال دهنده
file transfer
U
انتقال فایل
sewarage
U
انتقال گنداب
detaching
U
انتقال دادن
transfer license plate
[American E]
U
پلاک انتقال
alacrity
[speed]
U
سرعت انتقال
transfer number plate
[British E]
U
پلاک انتقال
transmission line
U
سیم انتقال
power transfer
U
انتقال انرژی
negotiable instruments
U
اسنادقابل انتقال
heredity
U
انتقال موروثی
transport number
U
عدد انتقال
convection
U
انتقال گرما
convection
U
انتقال برق
transmittancy
U
انتقال سرایت
lineshaft drive
U
محرکه انتقال
transmittance
U
انتقال سرایت
detach
U
انتقال دادن
shuttle
U
ریل انتقال
line transmission error
U
خطای انتقال
line generated error
U
خطای انتقال
shuttled
U
ریل انتقال
open cheque
U
چک قابل انتقال
transient
U
در حال انتقال
transferability
U
انتقال پذیری
negotiability
U
انتقال پذیری
negative transfer
U
انتقال منفی
detaches
U
انتقال دادن
mortmain
U
انتقال ناپذیری
assignment of contract
U
انتقال قرارداد
conveyances
U
سند انتقال
not negotiable
U
غیرقابل انتقال
conveyance
U
سند انتقال
transients
U
در حال انتقال
asynchronous transmission
U
انتقال غیرهمزمان
open cheque
U
چک انتقال پذیر
carried
U
انتقال دادن
bail
U
واگذاری انتقال
incidence of taxation
U
انتقال مالیات
tactical march
U
انتقال جنگی
shifts
U
انتقال دادن
shift of a curve
U
انتقال یک منحنی
immobilization
U
عدم انتقال
transmissive
U
انتقال یافته
image transmission
U
انتقال تصویر
internal transmittance
U
ضریب انتقال
image propagation factor
U
ضریب انتقال
heat transmission
U
انتقال گرما
shifted
U
انتقال دادن
alienate
U
انتقال دادن
shift of a tax
U
انتقال مالیات
synchronous transmission
U
انتقال همزمان
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com