English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ground waves U امواج زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
terrain return U انعکاس تشعشع امواج زمینی روی صفحه رادار
Other Matches
confusion reflector U وسیله پخش امواج فریبنده سیستم انعکاس امواج گیج کننده
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
modulates U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulating U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
modulate U مدوله کردن امواج الکترونیکی روی امواج مغناطیسی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
radiation scattering U انحراف تشعشع اتمی یاالکترومغناطیسی یا حرارتی پخش امواج بصورت کروی پخش همه جانبه امواج
emission control U کنترل تشعشع امواج مغناطیسی یا صوتی دستگاه کم کننده تشعشع امواج
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
radiological monitoring U ارسال امواج تشعشعی یا رله امواج تشعشعی هستهای
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
ground swell U امواج
hertzian waves U امواج هرتز
emissions U انتشار امواج
emission U انتشار امواج
the waves of the sea U امواج دریا
crashing waves U امواج خروشان
incoherent waves U امواج همدوس
pulse U امواج ضربانی
pulsed U امواج ضربانی
interference U تداخل امواج
gravitational waves U امواج گرانشی
reverberations U برگشت امواج
reverberation U برگشت امواج
gravity waves U امواج ثقلی
pulsing U ضربان امواج
gravitational waves U امواج جاذبه
sky wave U امواج اسمانی
tidal waves U امواج جزرومدی
brain waves U امواج مغزی
wander wave U امواج سیار
spoondrift U ترشح امواج
transient wave U امواج سیار
tosser U دستخوش امواج
radio waves U امواج رادیویی
electromagnetic waves U امواج الکترومگنتیک
electromagnetic waves U امواج الکترومغناطیسی
oscilloscope U اشکارسازی امواج
thermal waves U امواج گرمایی
attenuation U افت قدرت امواج
wave band U دسته امواج رادیو
hertzian wave U امواج هرتز hertz
high freqyency aerial آنتن امواج بلند
tidal wave U امواج جذر و مدی
wave front U جبهه امواج رادیویی
interference zone U ناحیه ی تداخل امواج
bleeding U باند تداخل امواج
conical scanning U ردیابی امواج به طورمخروطی
conical scanning U انتشار مخروطی امواج
diathermy interference U تداخل امواج دیاترمی
the wares beat the shore U خوردن امواج به ساحل
the waves beats or the shore U امواج به ساحل می کوبد
pulsing U پرتاب امواج انرژی
reverberations U برگشت دادن امواج
radio sextant U گیرنده امواج کیهانی
echoed U برگشت امواج رادار
interference area U ناحیه ی تداخل امواج
propagation U پخش امواج یا اعلامیه
airwave U امواج رادیو و تلویزیون
echoes U برگشت امواج رادار
echo U برگشت امواج رادار
reverberation U برگشت دادن امواج
echoing U برگشت امواج رادار
radar imagery U عکاسی به وسیله امواج رادار
oscillograph U دستگاه ثبت نوسان امواج
beam width U عرض ستون امواج رادار
oscillator U تفکیک کننده امواج اشکارساز
emitter U منتشر کننده پس دهنده امواج
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده امواج
awash U سرگردان بر روی امواج دریا
radio navigation U ناوبری بااستفاده از امواج بی سیم
convergence zone U منطقه تقارب امواج سونارزیردریایی
coastal refraction U انعکاس ساحلی امواج رادیویی
cynometer U دستگاه اندازه گیری امواج
inductive interference voltage U ولتاژ تداخل امواج القائی
back scattering U توزیع معکوس امواج رادیویی
beach foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
sweep jamming U امواج سیار پارازیت رادیویی
back scattering U پخش معکوس امواج رادیویی
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
homing mine U مین حساس به انعکاس امواج
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
spume U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
wave period U زمان تناوب امواج دریا
numbered wave U امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
sea foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
ocean foam U کف دریا [کف حاصل از برخورد امواج آب]
surface reverbration U امواج برگشتی سطحی رادار
assault waves U امواج هجومی نفرات و وسایل
carrier frequency U فرکانس حامل امواج بی سیم یا رادار
carrier wave U موج حامل امواج رادار یا بی سیم
angstrom U واحد اندازه گیری طول امواج
beacons U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
balloon reflector U بالن منعکس کننده امواج الکترونیکی منعکس کننده امواج الکترونیکی بالن
repeater jammer U دستگاه پخش پارازیت وفرستنده امواج
beacon U امواج رادیویی برای هدایت هواپیما
emissions U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
junk surf U امواج نامناسب برای موج سواری
sound box U جعبه تبدیل امواج صوتی به صدا
operating signal U چانل موجوددر دستگاه امواج ارسالی
influence mine U مین حساس به تاثیر امواج رادیویی
oscilloscope U دستگاه نشان دهنده نوسان امواج
doppler effect U اثر برگشت امواج روی فرستنده
omnidirectional U گیرنده یا فرستنده امواج درجهت مناسب
emission U تشعشع امواج پس دادن ساطع کردن
sea return U امواج بازگشتی از دریا به صفحه رادار
reverberation index U دستگاه نشان دهنده میزان امواج برگشتی
active mine U مین منفجر شونده از طریق انعکاس امواج
scend U در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
ground waves U امواج سطحی رسیده به رادار یادستگاههای مخابراتی
high frequency interference U تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
lotic U زیست کننده بر روی امواج سریع السیر
warbling U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
equisignal zone U منطقهای که دارای امواج مغناطیسی یکسان است
coastal refraction U تغییر جهت امواج رادیویی در برخورد به ساحل
warble U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
radar mile U زمان لازم برای رسیدن امواج به هدف
warbles U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled U وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
low frequency U امواج رادیویی دارای تناوب اندک دون بسامد
hypersonic U دارای سرعتی پنج یا شش برابر امواج صوتی در فضا
influence sweep U پاکسازی میدان مین بااستفاده از امواج رادار یارادیویی
vor U وسیله تعیین جهت ارسال امواج فرستنده دشمن
CB U رادیوی موج کوتاه که میتواند این امواج را بگیرد
electroencephalograph U دستگاه ثبت امواج الکتریکی مغز بوسیله برق
banged U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
microphone U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
bangs U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
banging U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
bang U صدای ناشی از عبور ناپیوسته امواج فشاری در اتمسفر
sonar U دستگاه کاشف زیر دریایی بوسیله امواج صوتی
microphones U وسیلهای که امواج صوتی را به سیگنالهای الکتریکی تبدیل میکند
cardinal points effect U اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
homing adaptor U تطبیق کننده مسیر پروازهواپیما با جهت امواج راداریا ایستگاه کنترل
radioactivity U قابلیت پخش امواج هستهای رادیواکتیویته داشتن قدرت تشعشع اتمی
subaerial U رو زمینی
agrarian U زمینی
terrestrial U زمینی
sublunary U زمینی
earthly U زمینی
tellurian U زمینی
landed a U زمینی
earth-bound U زمینی
sublunar U زمینی
tumbling U زمینی
sub astral U زمینی
territorial U زمینی
predial or prae U زمینی
terrene U زمینی
terraneous U زمینی
homing device U رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
fan marker U نوعی برج مراقبت مخابراتی که تشعشعات امواج ان به صورت دایره قائم است
asdic U دستگاه سونار رادار کشف هدف به وسیله پخش امواج صوتی در زیر اب
ground return U بازتاب زمینی
infernal regions U دیارزیر زمینی
ground position U موقعیت زمینی
ground position U ایستگاه زمینی
ground observer U دیدبان زمینی
ground observation U دیدبانی زمینی
ground nut U بادام زمینی
ground liaison U رابط زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
ground forces U نیروی زمینی
peanut U پسته زمینی
peanut U بادام زمینی
earthy U زمینی دنیوی
terrestrial refraction U شکست زمینی
terrestrial radiation U تابشهای زمینی
terraqueous U زمینی ودریایی
floor lamp U اباژور زمینی
terrain return U اکوی زمینی
terrain corridor U دالان زمینی
graze burst U ترکش زمینی
ground circuit U مدار زمینی
ground control U کنترل زمینی
ground fire U تیر زمینی
ground force U نیروی زمینی
terrestrial U وضعیت زمینی
peanuts U بادام زمینی
ground return U برگشت زمینی
praties U سیب زمینی
tater U سیب زمینی
subterraneous U زیر زمینی
army U نیرو زمینی
armies U نیرو زمینی
perigee U حضیض زمینی
suberranean U زیر زمینی
standard lamps [British] U آباژورهای زمینی
gully U دالان زمینی
gullies U دالان زمینی
gulleys U دالان زمینی
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com