Total search result: 201 (15 milliseconds) |
ارسال یک معنی جدید |
|
|
|
|
Menu
 |
English |
Persian |
Menu
 |
 |
it is insusceptible of change U |
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد |
 |
|
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
Other Matches |
|
 |
ready reserve U |
ذخیره اماده ذخایر اماده احتیاط اماده برای بسیج یااستفاده |
 |
 |
leverage U |
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین |
 |
 |
winterize U |
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن |
 |
 |
allotropy U |
استعداد تغییر و تبدیل |
 |
 |
on guard U |
اماده توپگیری اماده برای توگیری |
 |
 |
edited U |
اماده چاپ کردن تغییر دادن |
 |
 |
edit U |
اماده چاپ کردن تغییر دادن |
 |
 |
end strings U |
نخهای قابل تغییر کیسه لاکراس برای تغییر عمق ان |
 |
 |
station time U |
زمان اماده شدن برای پرواز زمان بارگیری و اماده شدن هواپیما برای پرواز |
 |
 |
stenotopic U |
دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط |
 |
 |
special weight race U |
مسابقهای که تعیین وزن اضافی ارتباطی با جدول وزن نسبت به سن ندارد |
 |
 |
variable U |
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود |
 |
 |
nonlinear U |
مدار الکترونیکی که خروجی آن نسبت به ورودی خط ی تغییر نمیکند |
 |
 |
variables U |
داده قابل تغییر , که نسبت به نوشتن محافظت نمیشود |
 |
 |
hysteresis U |
تاخیر تغییر دانسیته شارمغناطیسی نسبت به شدت میدان مغناطیسی |
 |
 |
simple U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simpler U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
simplest U |
وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی |
 |
 |
variable area nozzle U |
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند |
 |
 |
that in nothing to me U |
برای من اهمیتی ندارد |
 |
 |
it is indifferent to me U |
برای من چه اهمیتی ندارد |
 |
 |
feedback U |
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد |
 |
 |
plug compatible U |
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال |
 |
 |
beta range U |
حدود تغییر گام ملخ در موتورتوربوپراپ برای تولید نیروی برای صفر یا منفی |
 |
 |
it is not worth my while U |
نمیارزد برای من ارزش ندارد |
 |
 |
ground readiness U |
اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی |
 |
 |
It doesnt make any difference to me . U |
برای من فرقی نمی کند (ندارد) |
 |
 |
He has not enough experience for the position. U |
برای اینکار تجربه کافی ندارد |
 |
 |
... if you don't mind my asking U |
... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد |
 |
 |
There's no reason for concern. U |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
 |
 |
There is nothing to worry about. U |
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد. |
 |
 |
on offer U |
اماده برای فروش |
 |
 |
ready to die U |
اماده برای مرگ |
 |
 |
prompt to go U |
اماده برای رفتن |
 |
 |
fit to work U |
اماده برای کارکردن |
 |
 |
to fit with U |
اماده کردن برای |
 |
 |
photoresist U |
روش تبدیل تصاویر فتوگرافیک پس از تغییر فضاهای مقاوم نسبت به نور. در مسافت PCB به کار می رود |
 |
 |
incremental backup U |
تابع پشتیبان که فقط فایل هایی را ذخیره میکند که نسبت به ذخیهر قبلی تغییر کرده اند |
 |
 |
it is of no use to us U |
بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد |
 |
 |
rosettes U |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
 |
 |
rosette U |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
 |
 |
on guard U |
اماده برای دفاع باشید |
 |
 |
covers U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
to stand in the gap U |
برای دفاع اماده بودن |
 |
 |
coverings U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
up and running U |
اماده برای عملیات کامل |
 |
 |
attack on preparation U |
شمشیرباز اماده برای حمله |
 |
 |
mission ready U |
هواپیمای اماده برای پرواز |
 |
 |
to prepare for war U |
برای جنگ اماده شدن |
 |
 |
cover U |
اماده برای برگرداندن توپ |
 |
 |
to keep ome's powder dry U |
برای هر رویدادی اماده بودن |
 |
 |
forthcomming U |
اماده برای ارائه کردن |
 |
 |
attentions U |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
 |
 |
attention U |
شمشیرباز اماده برای مبارزه |
 |
 |
bat U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
bats U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
he was prone to mischief U |
برای دو بهمزنی و شیطنت اماده |
 |
 |
batted U |
گل اماده برای کوزه گری |
 |
 |
cross elasticity of demand U |
درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از : |
 |
 |
dense index U |
لیستی که فضای خالی برای رکودهای جدید ندارد |
 |
 |
cover U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
crammed U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
coverings U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
cram U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
herbescent U |
اماده برای پیداکردن طبیعت گیاه |
 |
 |
covers U |
اماده شدن برای دریافت توپ |
 |
 |
off the shelf U |
تدارکات اماده برای توزیع و تحویل |
 |
 |
winterization U |
اماده کردن برای کار در زمستان |
 |
 |
addresses U |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
 |
 |
finished product U |
محصولات اماده برای توزیع ومصرف |
 |
 |
crams U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
cramming U |
خودرا برای امتحان اماده کردن |
 |
 |
addressed U |
اماده شدن برای ضربه یاهدفگیری |
 |
 |
platform load U |
بار اماده برای بارریزی هوایی |
 |
 |
linear U |
لیستی که فضای خالی برای رکورد جدید در ساختارش ندارد |
 |
 |
diskless workstation U |
ایستگاه کاری که درایو دیسکی برای ذخیره داده ندارد |
 |
 |
list U |
لیستی که فضای خالی برای رکوردهای جدید در ساختارش ندارد |
 |
 |
to the manner born U |
فطره اماده برای موقعیت واشنا باداب |
 |
 |
repertoire U |
فهرست نمایشهای اماده برای نمایش دادن |
 |
 |
clutch start U |
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه |
 |
 |
grooms U |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
 |
 |
hypnotizable U |
اماده برای خواب رفتن بوسائل مصنوعی |
 |
 |
groom U |
اماده کردن شیب برای اسکی مهتر |
 |
 |
tropicalization U |
اماده کردن برای کار درمنطقه استوایی |
 |
 |
pool U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
pooled U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
pools U |
عده کارمند اماده برای انجام امری |
 |
 |
refire time U |
زمان لازم بد از پرتاب موشک برای اماده شدن سکوی پرتاب برای موشک بعد |
 |
 |
varistor U |
مقاومت نیمه هادی با دوالکترود که مقاومت ان به نسبت عکس ولتاژ در هرجهت تغییر میکند |
 |
 |
complimentary mourning U |
جامه ماتم که کسی برای احترام بمردهای که بااوخویشی ندارد بپوشد |
 |
 |
natural rate hypothesis U |
هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد |
 |
 |
sawhorse U |
نیمکت زیر الوار اماده برای اره کشی |
 |
 |
back up U |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
 |
 |
back-up U |
اماده برای دویدن درصورت ضربه خوب یار |
 |
 |
vitrescent U |
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای |
 |
 |
aircraft turn around U |
اماده کردن هواپیما برای پرواز یا اجرای عملیات |
 |
 |
despatches U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
despatched U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
civilian preparedness for war U |
اماده کردن مردم برای جنگ امادگی غیرنظامیان |
 |
 |
set up U |
اماده کردن اتومبیل برای مسابقه درمسیر معین |
 |
 |
despatching U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
dispatch U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
dispatched U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
dispatches U |
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش |
 |
 |
lime paste U |
اهک شکفته شده و اماده برای تهیه بتن |
 |
 |
telegenic U |
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی |
 |
 |
hot site U |
یک مرکز کاملا" مجهزکامپیوتری که برای حالت اضطراری اماده است |
 |
 |
turnkey U |
سیستم کامپیوتر اماده برای یک منظور خاص اصلی جامع |
 |
 |
pilot engine U |
ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد |
 |
 |
reaction time U |
زمان اماده شدن یکان برای عکس العمل به دستورات |
 |
 |
reception station U |
پست پذیرش و اماده کردن افراد جدید برای اعزام |
 |
 |
tryout U |
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش |
 |
 |
sedan U |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
 |
 |
sedans U |
اتومبیل مسافرتی که ممکن است با تغییراتی برای مسابقه اماده شود |
 |
 |
rig the ship U |
فرمان ناو را برای بازدیداماده کنید اماده کردن ناوبرای بازدید |
 |
 |
predigest U |
بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن |
 |
 |
crammer U |
کسیکه کارش اماده کردن شاگردان برای امتحان بطورسطحی است |
 |
 |
variable ratio U |
گیربکسهایی که در ان به منظور ثابت نگاه داشتن سرعت برونگذاشت نسبت تبدیل صرف نظر از سرعت درون گذاشت تغییر میکند |
 |
 |
constant U |
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند |
 |
 |
constants U |
ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند |
 |
 |
turnkey system U |
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است |
 |
 |
He that blows in the dust fills his eyes. <proverb> U |
کسى که شرم ندارد وجدان هم ندارد. |
 |
 |
There is no point in it . It doest make sense . It is meaningless. U |
معنی ندارد ! ( مورد و مناسبت ندارد ) |
 |
 |
redundant U |
حرف اضافه شده به بلاک حروف برای تشخیص خطا یا مقاصد پترولکل که هیچ اطلاعی به همراه ندارد |
 |
 |
best power mixture U |
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت |
 |
 |
case sensitive search U |
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف |
 |
 |
supercritical U |
حالت اماده به انفجار ماده اتمی ترکیب اماده به انفجاراتمی |
 |
 |
appeal play U |
تقاضای بازیگر برای اعلام رای داور نسبت به خطای حریف |
 |
 |
monochord U |
الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود |
 |
 |
heads up U |
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد |
 |
 |
shift U |
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر |
 |
 |
shifted U |
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر |
 |
 |
procedure turn U |
دور زدن برای تغییر مسیرهواپیما |
 |
 |
shifts U |
تغییر محل برای مهار بازیگرخطرناکتر |
 |
 |
fall back on something/someone <idiom> U |
تغییر جهت برای کمک به کسی |
 |
 |
onion skin U |
پوست پیاز [از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.] |
 |
 |
particular lien U |
حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا |
 |
 |
he is second to none U |
دومی ندارد بالادست ندارد |
 |
 |
modulate U |
تغییر موج ارسالی برای حمل داده |
 |
 |
modulating U |
تغییر موج ارسالی برای حمل داده |
 |
 |
modulates U |
تغییر موج ارسالی برای حمل داده |
 |
 |
point designation U |
شبکه بندی مخصوصی که برای تعیین نقاط نسبت به هم روی عکس هوایی کشیده میشود |
 |
 |
redundant U |
بیت یا داده بررسی اضافه شده به بلاک داده برای تشخیص خطا که هیچ اطلاعی به همراه ندارد |
 |
 |
average strength U |
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی |
 |
 |
interface U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
interfaces U |
1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط |
 |
 |
master clear U |
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند |
 |
 |
demand elasticity U |
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا |
 |
 |
DSP U |
مدار پیچیده مخصوص برای تغییر سیگنالهای دیجیتال |
 |
 |
text U |
امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف |
 |
 |
images U |
برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر |
 |
 |
texts U |
امکاناتی برای ویرایش متن , تغییر , درج و حذف |
 |
 |
image |
[برای تغییر شدت روشنایی یا میزان جذابیت تصویر] |
 |
 |
pounced U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pouncing U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounces U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
pounce U |
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم |
 |
 |
voyage repairs U |
تعمیرات مخصوص اماده شدن ناو برای دریانوردی تعمیرات قبل از حرکت دریایی |
 |
 |
Linotype U |
ماشین حروف ریزی که سطرسطر حروف را میریزد وسطرسطر برای چاپ اماده میکند |
 |
 |
bell crank U |
اهرم دوطرفهای در سیستم کنترل برای تغییر جهت حرکت |
 |
 |
pareto criterion U |
ضابطه پاراتو بر اساس این معیار که دراقتصاد رفاه بکار برده میشودان تغییر و وضعیتی نسبت به قبل بهتر خواهد بود که بتوان حداقل وضعیت یک فرد رابهبود بخشید بدون اینکه به دیگران صدمهای وارد اید |
 |
 |
compile U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiling U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiles U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
compiled U |
برنامه کامپیوتری که به ارتباط بین عملوند ها برای بار کردن و کامپایل و اجرای زمان برنامه نویسی سطح بالا نیاز ندارد |
 |
 |
staging area U |
منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز |
 |
 |
lift fan U |
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود |
 |
 |
ohm's law U |
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد |
 |
 |
trapdoor U |
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری |
 |
 |
trapdoors U |
روش وارد شدن به سیستم برای تغییر داده یا جستجو یا کلاهبرداری |
 |
 |
pitches U |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
 |
 |
perspective U |
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله |
 |
 |
perspectives U |
روش تغییر اندازه و شکل اشیا برای تاثیرگذاری عمق و فاصله |
 |
 |
pitch U |
دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی |
 |
 |
statitizing U |
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد |
 |
 |
liftjet U |
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود |
 |
 |
He was too quick for her and jinked away every time. U |
او [مرد] برای او [زن] خیلی چابک بود و هربار با تغییر جهت از دست او [زن] در می رفت. |
 |
 |
adaptive channel allocation U |
توانایی سیستم برای تغییر پاسخ ها و فرآیندها طبق ورودی ها و رویدادها و موقعیتها |
 |
 |
adobe type manager U |
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است |
 |
 |
reserve factor U |
نسبت استحکام واقعی یک سازه به کمترین استحکام لازم برای شرایط موردنظر |
 |
 |
panel U |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
 |
 |
panels U |
نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند |
 |
 |
ambiguous U |
نام فایلی که برای یک فایل یکتا نام یکتایی ندارد و محل دهی فایل را مشکل می سازد |
 |
 |
attributable U |
قابل نسبت دادن نسبت دادنی |
 |
 |
prorata U |
برحسب نسبت معین بهمان نسبت |
 |
 |
colours U |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
 |
 |
colour U |
شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ |
 |
 |
blacker U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blacked U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blacks U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
black U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
blackest U |
1-استفاده از سایههای خاکستری برای نمایش رنگهای صفحه نمایش . 2-تصویری که در آن هر پیکسل سیاه یا سفید است و هیچ سایه خاکستری ندارد |
 |
 |
long run U |
مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه |
 |
 |
turboprop U |
توربین گاز که دران توان بیشتری از توربین برای چرخاندن شفت ملخ نسبت به توربوفن گرفته میشود |
 |
 |
sequences U |
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله |
 |
 |
sequence U |
کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله |
 |
 |
manipulative deception U |
تغییر فرکانس یا دستکاری دروسایل فرستنده خودی برای گول زدن دشمن فریب رادیویی عمدی |
 |
 |
changing U |
دگرگونی |
 |
 |
U-turn U |
دگرگونی |
 |
 |
transformation U |
دگرگونی |
 |