Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
confiding
U
اعتماد کننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fideism
U
اعتماد
affiance
U
اعتماد
faiths
U
اعتماد
sense of trust
U
حس اعتماد
trust
U
اعتماد
trustful
U
اعتماد
faith
U
اعتماد
belief
U
اعتماد
credence
U
اعتماد
trusted
U
اعتماد
trusts
U
اعتماد
reliance
U
اعتماد
reliability
U
قابلیت اعتماد
self-reliance
U
اعتماد به نفس
self assurance
U
اعتماد به نفس
place confidence in
U
اعتماد کردن به
failure safety
U
قابلیت اعتماد
confides
U
اعتماد داشتن به
vote of confidence
U
رای اعتماد
unreliable
U
غیرقابل اعتماد
confidentiality
U
قابلیت اعتماد
aplomb
U
اعتماد بنفس
aplombself-trust
U
اعتماد به نفس
soiothfast
U
قابل اعتماد
reliability
U
قابلیت اعتماد
rely
U
اعتماد کردن
relies
U
اعتماد کردن
relied
U
اعتماد کردن
confidence
U
اعتماد رازگویی
confidences
U
اعتماد رازگویی
dependability
U
قابلیت اعتماد
trusts
U
اعتماد داشتن
trusted
U
اعتماد داشتن
trust
U
اعتماد داشتن
relying
U
اعتماد کردن
trusty
U
قابل اعتماد
place confidence on
U
اعتماد کردن به
poise
[self-confidence]
U
اعتماد به نفس
self-assuredness
U
اعتماد به نفس
self-trust
U
اعتماد به نفس
to put trust in
U
اعتماد کردن به
to put confidence in
U
اعتماد کردن به
level of confidence
U
سطح اعتماد
confidence interval
U
فاصله اعتماد
confidence coefficient
U
ضریب اعتماد
confidence coefficicent
U
ضریب اعتماد
reliableness
U
قابلیت اعتماد
self-confidence
U
اعتماد به خود
self trust
U
اعتماد بخود
trut
U
اعتماد کردن
trustworthy
U
قابل اعتماد
confidence limits
U
حدود اعتماد
fiduciary
U
قابل اعتماد
trustworthiness
U
قابلیت اعتماد
trustiness
U
قابلیت اعتماد
self reliance
U
اعتماد بنفس
trig
U
قابل اعتماد
faithworthy
U
قابل اعتماد
to base one self
U
اعتماد کردن
vote of censure
U
رای اعتماد
reliability
U
قابل اعتماد
distrustfulness
U
عدم اعتماد
confide
U
اعتماد داشتن به
self-confidence
U
اعتماد به نفس
awareness of the self
U
اعتماد به نفس
confided
U
اعتماد داشتن به
self-reliance
U
اعتماد به نفس
self-assurance
U
اعتماد به نفس
self-awareness
U
اعتماد به نفس
votes of confidence
U
رای اعتماد
reliably
U
بطور قابل اعتماد
take down a notch (peg)
<idiom>
U
سلب اعتماد به نفس
diffidence
U
عدم اعتماد به نفس
man of confidence
U
شخص مورد اعتماد
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
trust in god
U
اعتماد یا توکل به خدا
authentic
U
موثق قابل اعتماد
self doubt
U
عدم اعتماد بنفس
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
lack of self-confidence
U
عدم اعتماد به نفس
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
disafected person
U
عنصر غیرقابل اعتماد
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
lack of confidence
U
کمی اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
کمی اعتماد به نفس
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
lack of confidence
U
عدم اعتماد به نفس
lack of self-confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
lack of confidence
U
کمبود اعتماد به نفس
in order to
<idiom>
U
اعتماد شخص را بدست آوردن
confidence tricks
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
confidence trick
U
کلاهبرداری از راه جلب اعتماد
dependable
U
قابل اطمینان مورد اعتماد
dependable
U
قابل اعتماد توکل پذیر
self confidence
U
اعتماد بنفس غرور بیجا
trut
U
اعتماد کردن به امیدوار بودن
calculable
U
براورد کردنی قابل اعتماد
make out
<idiom>
U
باعث اعتماد،اثبات شخص
blue book
U
هر کتاب یا سند مستندوقابل اعتماد
untrustworthy
U
غیر قابل اعتماد غیرمعتمد ناپایدار
cons
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conned
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
con
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
conning
U
مخفف کلمه عامیانه confidence اعتماد
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
burn notice
U
علامت رمز برای نشان دادن اینکه یک نفر یا گروهی ازافراد قابل اعتماد نیستند
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
self dependence
U
اتکاء به نفس اعتماد به نفس
self depedence
U
اتکاء بنفس اعتماد بنفس
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
prosecutors
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
presentor
U
ارائه کننده معرفی کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
presenters
U
ارائه کننده معرفی کننده
homager
U
تجلیل کننده کرنش کننده
spell binder
U
مسحور کننده مجذوب کننده
practicer
U
تمرین کننده مشق کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
trimmer
U
دستکاری کننده صاف کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
supplicants
U
درخواست کننده تضرع کننده
presenter
U
ارائه کننده معرفی کننده
hanger
U
اویزان کننده معلق کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
preventive
U
حفافت کننده جلوگیری کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
diverting
U
سرگرم کننده منحرف کننده
gesticulant
U
اشاره کننده وحرکت کننده
the producer and the consumer
U
تولید کننده و مصرف کننده
modulator demodulator
U
تلفیق کننده- تفکیک کننده
toasters
U
سرخ کننده برشته کننده
toaster
U
سرخ کننده برشته کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
discriminant
U
تفکیک کننده جدا کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
vibrator
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
sniffy
U
افهار تنفر کننده فن فن کننده
hangers
U
اویزان کننده معلق کننده
transmitters
U
منتقل کننده مخابره کننده
venerator
U
تکریم کننده ستایش کننده
corrupter
U
فاسد کننده منحرف کننده
accaimer
U
هلهله کننده تحسین کننده
coordinator
U
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
lifter
U
مرتفع کننده برطرف کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
insulator
U
جدا کننده عایق کننده
striking force
U
نیروی تک کننده یا کمین کننده
thickener
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
thickeners
U
غلیظ کننده پرپشت کننده
insulators
U
جدا کننده عایق کننده
modifier
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
modifiers
U
اصلاح کننده تعدیل کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
transmitter
U
منتقل کننده مخابره کننده
contractive
U
جمع کننده چوروک کننده
favourer
U
یاری کننده مساعدت کننده
oppressive
U
خورد کننده ناراحت کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
desolator
U
ویران کننده متروک کننده
desolater
U
ویران کننده متروک کننده
corruptor
U
فاسد کننده منحرف کننده
fuel cooled oil cooler
U
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger
U
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
U
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
U
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
agent authentication
U
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
parity bit
U
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
component
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
U
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com