Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
blame
U
اشتباه گناه
blamed
U
اشتباه گناه
blames
U
اشتباه گناه
blaming
U
اشتباه گناه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to blame somebody for something
U
کسی را تقصیرکار دانستن بخاطر چیزی
[اشتباه در چیزی را سر کسی انداختن]
[جرم یا گناه]
Other Matches
range error
U
اشتباه در تخمین دریایی اشتباه بردی اشتباه برد
glitch
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
glitches
U
یک اشتباه کوچک که باعث ایجاد اشتباه در انتقال اطلاعات میشود
out of place
<idiom>
U
درجایی اشتباه ،درزمان اشتباه بودن
I consider that a mistake.
[I regard that as a mistake.]
U
این به نظر من اشتباه است.
[این را من اشتباه بحساب می آورم.]
offense
U
گناه
misdemeanours
U
گناه
cleanhanded
U
بی گناه
guilt
U
گناه
guiltless
U
بی گناه
transgression
U
گناه
niet culpable
U
بی گناه
pure of guilt
U
بی گناه
irreproachable
U
بی گناه
offenceless
U
بی گناه
offense,etc
U
گناه
offence
U
گناه
offenses
U
گناه
crime
U
گناه
fault
U
گناه
faulted
U
گناه
misdemeanour
U
گناه
misdemeanors
U
گناه
vices
U
گناه
vice-
U
گناه
vice
U
گناه
faults
U
گناه
sinless
U
بی گناه
vises
U
گناه
sackless
U
بی گناه
misdemeanor
U
گناه
delict
U
گناه
sin
U
گناه
irreprehensible
U
بی گناه
sinning
U
گناه
sinned
U
گناه
deep dyed
U
گناه
blameless
U
بی گناه
reproachless
U
بی گناه
peccabillo
U
گناه کوچک
hamartophobia
U
گناه هراسی
peccatophobia
U
گناه هراسی
venial
U
گناه صغیر
resipiscent
U
معترف به گناه
guilt feeling
U
احساس گناه
venial sin
U
گناه صغیره
sinned
U
گناه ورزیدن
misdeeds
U
جرم گناه
sin of the f.
U
گناه جسم
sin
U
گناه ورزیدن
irreprovable
U
بی گناه رد نکردنی
resipiscence
U
اقرار به گناه
crime
U
گناه کردن
remission
U
عذر گناه
misdeed
U
جرم گناه
sinning
U
گناه ورزیدن
absolution
آمرزش گناه
mortal sin
U
گناه کبیره
deadly sin
U
گناه کبیره
to perpetrate a crime
U
گناه کردن
erring
U
گناه کار
transgression
U
خطا گناه
datum error
U
اشتباه سطح مبنای ارتفاع اشتباه سطح مبنای اب دریا
of malice prepense
U
با قصد ارتکاب گناه
the f.of adem
U
گناه یا انحراف ادم
a guilty conscience
[about]
U
وجدان با گناه
[بخاطر]
besetting sin
U
گناه دست برندار
incestuously
U
با گناه نزدیکی بمحارم
to sin agaist god
U
بخدا گناه ورزیدن
capital offence or crime
U
گناه مستوجب اعدام
d.sin
U
گناه بزرگ عمدی
impenitently
U
بالجاجت در گناه کاری
to purify from sin
U
از گناه پاک کردن
pardoner
U
کشیش امرزنده گناه
incendiary crime
U
گناه اتش انگیزی
in flagrant delict
U
درعین ارتکاب گناه
impemitently
U
بااصرار در گناه کاری
i may thank myself
U
گناه از خودم است
i am shaped in sin
U
در گناه سرشته شده ام
guilt
U
گناه مجرمیت محکومیت
delivery error
U
اشتباه پرتاب اشتباه در سیستم پرتاب
absolving
U
کسی را از گناه بری کردن
absolved
U
کسی را از گناه بری کردن
absolve
U
کسی را از گناه بری کردن
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
to acknowledge your own guilt
[culpability]
U
به گناه خود اقرار کردن
capital
U
گناه مستوجب اعدام سرمایه
He was dismissed though (while) he was in fact innocent.
U
اخراج شد درصورتیکه بی گناه بود
to purify from sin
U
از قید گناه ازاد کردن
own up
<idiom>
U
گناه رابه گردن گرفتن
sin of omission
U
گناه فروگذاری از انجام امری
absolves
U
کسی را از گناه بری کردن
to perpetrate a crime
U
گناه یا جنایتی را مرتکب شدن
original sin
U
نخستین گناه ادم ابوالبشر
infallible
U
مصون از خطا منزه از گناه
puratorial
U
پاک کننده گناه کفارهای
conscience-stricken
U
دچار ناراحتی وجدان یا احساس گناه
i insist that he is innocent
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
i insist on his innocence
U
جدا` عقیده دارم که او بی گناه است
peccability
U
ژمادگی برای گناه کردن جایزالخطایی
dewy eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
dewy-eyed
U
معصوم و پاک چون کودک بی گناه
She is more culpable than the others.
U
او
[زن]
بیشتر از دیگران گناه کار
[مقصر]
است.
impenitence
U
سر سختی زیاد در گناهکاری پشیمان نشدن از گناه
to feel a pang of guilt
U
ناگهانی احساس بکنند که گناه کار هستند
king's evidence
U
گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
penance
U
تحمل عذاب جسمی برای بخشوده شدن گناه
misprision
U
گناه فرو گذاری از فاش کردن تبه کاری دیگران
She is laying a guilt trip on
[is guilt-tripping]
me for not breast feeding.
U
او
[زن]
به من احساس گناه کاربودن میدهد چونکه من
[به او]
شیر پستان نمی دهم.
snafu
U
اشتباه
faults
U
اشتباه
lap sus
U
اشتباه
wrongs
U
اشتباه
fault
U
اشتباه
discrepancy
U
اشتباه
mistakenness
U
اشتباه
to put one in the wrong
U
اشتباه
jeofail
U
اشتباه
barratry
U
اشتباه
wronging
U
اشتباه
flounders
U
اشتباه
mistakes
U
اشتباه
mistake
U
اشتباه
inerrant
U
بی اشتباه
mistaking
U
اشتباه
wrong
U
اشتباه
mix-ups
U
اشتباه
mix-up
U
اشتباه
mix up
U
اشتباه
errancy
U
اشتباه
faulted
U
اشتباه
incorrectness
U
اشتباه
trip
U
اشتباه
false
<adj.>
U
اشتباه
goof
U
اشتباه
goofed
U
اشتباه
goofing
U
اشتباه
errors
U
اشتباه
tripped
U
اشتباه
trips
U
اشتباه
overseen
U
در اشتباه
fumble
U
اشتباه
fumbled
U
اشتباه
fumbles
U
اشتباه
error
U
اشتباه
goofs
U
اشتباه
clanger
U
اشتباه
in error
<adj.>
U
اشتباه
fallacy
U
اشتباه
fallacies
U
اشتباه
faux pas
U
اشتباه
flounder
U
اشتباه
floundered
U
اشتباه
floundering
U
اشتباه
off the beam
<idiom>
U
اشتباه ،خطا
by accident
<adv.>
U
بطور اشتباه
mistake of fact
U
اشتباه موضوعی
unintentionally
<adv.>
U
بطور اشتباه
mils trip
U
اشتباه میلیمی
mistake of law
U
اشتباه حکمی
miscue
U
اشتباه کردن
inadvertently
<adv.>
U
بطور اشتباه
I made a mistake . I was wrong.
U
من اشتباه کردم
by mistake
<adv.>
U
بطور اشتباه
to put wise
U
از اشتباه دراوردن
misguidely
U
از روی اشتباه
misstep
U
اشتباه درقضاوت
as a result of a mistake
<adv.>
U
بطور اشتباه
by a mistake
<adv.>
U
بطور اشتباه
misplay
U
بازی اشتباه
metachronism
U
اشتباه تاریخی
spuriously
<adv.>
U
بصورت اشتباه
mistakable
U
قابل اشتباه
unintentionally
<adv.>
U
بصورت اشتباه
inadvertently
<adv.>
U
بصورت اشتباه
by accident
<adv.>
U
بصورت اشتباه
malentendu
U
اشتباه فهمیدن
lapsus memoriac
U
اشتباه یا لغزش
lapsus linguac
U
اشتباه لپی
spuriously
<adv.>
U
بطور اشتباه
by mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
to set
U
از اشتباه دراوردن
by a mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
as a result of a mistake
<adv.>
U
بصورت اشتباه
you are mistaken
U
در اشتباه هستید
systematic error
U
اشتباه سیستماتیک
probable error
U
اشتباه احتمالی
peccant
U
اشتباه کار
falsely
<adv.>
U
بطور اشتباه
faultily
<adv.>
U
بطور اشتباه
incorrectly
<adv.>
U
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
U
بطور اشتباه
typing error
U
اشتباه تایپی
typo
U
اشتباه تایپی
unmistakable
U
خالی از اشتباه
to goof up
[American E]
U
اشتباه کردن
syntax error
U
اشتباه ترکیبی
wrongly
<adv.>
U
بطور اشتباه
phonily
<adv.>
U
بصورت اشتباه
wrongly
<adv.>
U
بصورت اشتباه
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com