English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
use U استفاده کردن استعمال کردن
uses U استفاده کردن استعمال کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
usage U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages U استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
Other Matches
exploit U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits U از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
disuse U عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
handles U رفتار کردن استعمال کردن
handle U رفتار کردن استعمال کردن
abused U بد استعمال کردن
apply U استعمال کردن
applying U استعمال کردن
applies U استعمال کردن
abuses U بد استعمال کردن
employed U استعمال کردن
tutoyer U استعمال کردن
employs U استعمال کردن
exercise U استعمال کردن
exercised U استعمال کردن
exercises U استعمال کردن
abuse U بد استعمال کردن
employ U استعمال کردن
ill use U بد استعمال کردن
employing U استعمال کردن
abusing U بد استعمال کردن
spoliation U تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
jobs U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
job U کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk U پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
fans U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning U 1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
seizes U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
imposes U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized U اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose U تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
defect skipping U روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
operate U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates U از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
solenoid sweep U پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
ill treat U سوء استفاده کردن ضایع کردن
smokes U استعمال دود استعمال دخانیات
smoke U استعمال دود استعمال دخانیات
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
indexing U استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
abuse U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abusing U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abuses U سو استفاده کردن از ضایع کردن
abused U سو استفاده کردن از ضایع کردن
reed U شانه [وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
radiologists U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologist U متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
employs U استفاده کردن
employ U استفاده کردن
utilises U استفاده کردن از
put upon U استفاده کردن از
put-upon U استفاده کردن از
to a. one self of U استفاده کردن از
to trade on U سو استفاده کردن از
utilised U استفاده کردن از
utilising U استفاده کردن از
utilize U استفاده کردن از
employed U استفاده کردن
employing U استفاده کردن
to make use of U استفاده کردن از
to play upon U سو استفاده کردن از
utilizes U استفاده کردن از
utilizing U استفاده کردن از
to make much of U استفاده کردن از
to take a of U استفاده کردن از
do up U اماده استفاده کردن
to seize the opportunity U ازموقع استفاده کردن
misusing U سوء استفاده کردن از
solarize U استفاده کردن از نورافتاب
To take advantage of an opportunity. U از فرصت استفاده کردن
uses U مصرف استفاده کردن
misuse U سوء استفاده کردن از
misused U سوء استفاده کردن از
use U مصرف استفاده کردن
misuses U سوء استفاده کردن از
play on U سوء استفاده کردن از
make much of U استفاده زیاد کردن از
impose upon U سوء استفاده کردن از
take advantage U سوء استفاده کردن از
strain U سوء استفاده کردن از
trade on U سوء استفاده کردن از
to work out U منتهای استفاده را کردن از
to profit by the accasion U از موقع استفاده کردن
to tread on somebody's foot <idiom> U از کسی سو استفاده کردن
reuse U دوباره استفاده کردن
with open arms <idiom> U با گرمی استفاده کردن
strains U سوء استفاده کردن از
exercise one's veto U از حق وتو استفاده کردن
use up <idiom> U استفاده کامل کردن
to lay hold on U استفاده ازضعف کسی کردن
To pick other peoples brains. U از افکار دیگران استفاده کردن
to use these rules U از این قاعده ها استفاده کردن
to play U با وسائل پست سو استفاده کردن
done with <idiom> U تمام کردن استفاده از چیزی
talk down to someone <idiom> U از کلمات ساده استفاده کردن
to play it U با وسائل پست سو استفاده کردن از
simplest U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simpler U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
simple U که استفاده و کار کردن با آن ساده است
to play one's card well U از فرصت خود استفاده کامل کردن
clear U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
lincense or cence U مرخص کردن اجازه استفاده از چیزی
clearest U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
misfeasance U سوء استفاده کردن ازاقتدار قانونی
clears U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
clearer U مجاز کردن یک سخت افزاربرای استفاده
pirating U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
redundancy U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
pirates U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
pirated U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
redundancies U در دفاع دعوی از مسائل خارجی استفاده کردن
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
trailing U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trailed U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trails U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
trail U یات استفاده از یک سیستم با یادداشت کردن تراکنشها
exploitation U بهره کشی کردن سوء استفاده استثمار
pirate U از تالیف دیگری استفاده غیر قانونی کردن
eat one's cake and have it too <idiom> U هم استفاده کردن وهم برای مبادا نگهداشتن
cable weft U پود ضخیم [بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
throw one's weight around <idiom> U ازنفوذ کسی برای رسیدن به چیزی استفاده کردن
utilizes U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
steals U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
steal U از فرصت استفاده کردن توپزن برای کسب امتیاز
utilised U مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
internal sort U مرتب کردن برنامه فقط با استفاده از حافظه اصلی سیستم
usufruct U از عین ونمائات مالی استفاده کردن حق عمری و رقبی داشتن
audit U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
roller U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
audited U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
auditing U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
audits U یات استفاده از سیستم با توجه کردن به تراکنشهای انجام شده .
rollers U دستگاهی که جهت متراکم کردن لایههای خاک از ان استفاده میشود
asynchronous U ارتباطی که از hadshaking برای یکسان کردن ارسال داده استفاده می کنند
storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
nonerasable storage U رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
withholds U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withhold U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
predigest U بزبان ساده وقابل فهم دراوردن برای استفاده اماده کردن
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
withheld U محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
ratioing U کوچک و بزرگ کردن عکس به مقیاس معین برای استفاده در موزاییکهای عکسی
voicing U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
voice U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
jobs U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job U استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
voices U وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
color code U روشی برای مشخص کردن یک جسم یا خواص ان با استفاده از ترکیبات مختلف رنگها
aperture mask U استفاده در صفحه تصویر رنگی برای جدا کردن اشعههای قرمز و سبز و آبی
gert U technique review &evaluation graphicalروشی برای فرموله کردن وارزیابی سیستمها با استفاده از یک مشی شبکهای
collective goods U کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
muffed U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muff U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffing U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
muffs U مبدل حرارتی اگزوز که ازگرمای گازهای خروجی برای گرم کردن کابین هواپیما استفاده میکند
text U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
texts U پردازش کلمات یا استفاده از صفحه کلید کامپیوتر , ویدایش و خارج کردن متن به صورت حروف , برچسب ها و..
images U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
image U تغییر دادن یا تنظیم کردن یک تصویر با استفاده از بسته نرم افزاری نقاشی یا برنامه ویرایش تصاویر خاص
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
economizing U صرفه جویی در دارایی حداکثر استفاده را از دارایی موجود کردن
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
surf U جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
algebra U استفاده از حروف در برخی عملیات محاسباتی مشخص برای جانشین کردن اعداد ناشناخته یا یک محدودهای از اعداد ممکن
mirrors U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored U کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
decimals U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
tree U روش سریع انتخاب که اطلاع اولین مرتب کردن در مرحله دوم استفاده میشود تا سرعت انتخاب بالا رود
decimal U کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
garbage U سازماندهی مجدد و حذف فایلهای داده و رکوردهای نالازم . پاک کردن بخشی از حافظه برنامه یا داده اش که استفاده نمیشود
infra red link U سیستمی که به دو کامپیوتر یا یک کامپیوتر و یک چاپگر امکان رد و بدل کردن اطلاعات با استفاده از اشعه مادون قرمز میدهد تا داده را حمل کند
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
backbones U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
backbone U مسیر ارتباطی با سرعت و فرفیت بالا که به زیر شبکههای کوچکتر وصل است و معمولاگ برای وصل کردن سرور ها به شبکه استفاده میشود
time U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed U 1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com