Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
make much of
U
استفاده زیاد کردن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
profiteer
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
profiteers
U
استفاده چی بودن اهل استفاده زیاد بودن
continuous
U
کاغذهای با طول زیاد که در چاپگر استفاده می شوند
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
overbuild
U
زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
exploit
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploits
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
exploiting
U
از فرصت استفاده کردن استفاده از موفقیت کردن بهره کشی کردن اغتنام فرصت کردن
sumptuary law
U
قانونی که با منع استفاده از بعضی اموال مصرفی جلو مخارج مصرفی زیاد را می گیرد
defect skipping
U
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
solenoid sweep
U
پاک کردن مین با استفاده ازقدرت سیم پیچی مغناطیسی مین روبی با استفاده ازسلونوئید
load call
U
وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
collective goods
U
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
compression ignition
U
احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
Nomatic rugs
U
قالی های عشایری و قشقایی
[این فرش ها بعلت جا به جایی زیاد عشایر عموما کوچک بافته می شوند و اکثرا بصورت پشم بوده و در آن از ذهنی بافی و یا نقوش محلی استفاده می شود. فرش ها دارای استحکام ضعیف هستند.]
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
usage
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
usages
U
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
I didnt get much sleep.
U
زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
frequent
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequenting
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequented
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
frequents
U
مکرر رفت وامد زیاد کردن در تکرار کردن
overspend
U
زیاد خرج یا مصرف کردن افراط کردن
propagates
U
زیاد کردن
propagating
U
زیاد کردن
overloads
U
زیاد پر کردن
overstock
U
زیاد پر کردن
increase
U
زیاد کردن
overloaded
U
زیاد پر کردن
increased
U
زیاد کردن
add
زیاد کردن
increases
U
زیاد کردن
overload
U
زیاد پر کردن
propagated
U
زیاد کردن
propagate
U
زیاد کردن
grnish
U
زیاد کردن
intensification
U
زیاد کردن
heightens
U
زیاد کردن
heightening
U
زیاد کردن
heightened
U
زیاد کردن
heighten
U
زیاد کردن
to run rup
U
زیاد کردن
overpress
U
زیاد پافشاری کردن در
overestimates
U
زیاد براورد کردن
overestimate
U
زیاد براورد کردن
ransacks
U
زیاد کاوش کردن
overestimated
U
زیاد براورد کردن
ransacking
U
زیاد کاوش کردن
ransacked
U
زیاد کاوش کردن
overwork
U
کار زیاد کردن
overworks
U
کار زیاد کردن
overworked
U
کار زیاد کردن
ransack
U
زیاد کاوش کردن
strains
U
کوشش زیاد کردن
to overexert
U
تقلای زیاد کردن
strain
U
کوشش زیاد کردن
overworking
U
کار زیاد کردن
overestimating
U
زیاد براورد کردن
oversimplification
U
زیاد ساده کردن
propagating
U
زیاد کردن پروردن
overcharge
U
زیاد حساب کردن
propagated
U
زیاد کردن پروردن
elevation of security
U
زیاد کردن تامین
overcharged
U
زیاد حساب کردن
overcharges
U
زیاد حساب کردن
to overstrain oneself
U
تقلای زیاد کردن
to overwork oneself
U
زیاد کار کردن
overcharging
U
زیاد حساب کردن
propagate
U
زیاد کردن پروردن
oversimplifying
U
زیاد ساده کردن
oversimplify
U
زیاد ساده کردن
oversimplifies
U
زیاد ساده کردن
oversimplified
U
زیاد ساده کردن
propagates
U
زیاد کردن پروردن
overfreight
U
زیاد بار کردن
superheat
U
گرم کردن زیاد
add
U
زیاد کردن برد
overload
U
زیاد بار کردن
over excite
U
زیاد تحریک کردن
overrated
U
زیاد براورد کردن
overheated
U
زیاد گرم کردن
adding
U
زیاد کردن برد
overloaded
U
زیاد بار کردن
adds
U
زیاد کردن برد
raise
U
پروراندن زیاد کردن
overheats
U
زیاد گرم کردن
over refine
U
زیاد موشکافی کردن
overloads
U
زیاد بار کردن
overrate
U
زیاد براورد کردن
overheat
U
زیاد گرم کردن
expanded , capacity
U
زیاد کردن گنجایش
overrates
U
زیاد براورد کردن
overrating
U
زیاد براورد کردن
raises
U
پروراندن زیاد کردن
to lavisheffort
U
زیاد تلاش یا کوشش کردن
give or take
<idiom>
U
از مقدار چیزی کم یا زیاد کردن
to rummage out
U
با جستجوی زیاد پیدا کردن
extorted
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
ingurgitate
U
فرا گرفتن زیاد پر کردن
to bolt
U
با سرعت زیاد حرکت کردن
gap
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extorting
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
extorts
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
call of more
U
حق تقاضای زیاد کردن مبیع
gaps
U
اختلاف زیاد شکافدار کردن
extort
U
اخاذی کردن زیاد ستاندن
To live a long life .
U
عمر طولانی (زیاد ) کردن
overpress
U
زیاداصرار کردن در زیاد فشاراوردن بر
broached
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches
U
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
enlarges
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
haunts
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
enlarge
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
enlarging
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
task
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overrun oneself
U
از دویدن زیاد خود را خسته کردن
haunt
U
زیاد رفت وامد کردن در دیدارمکررکردن
slashed
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
tasks
U
زیاد خسته کردن بکاری گماشتن
to overeach oneself
U
زیاد جلو افتادن و خودراخسته کردن
overbear
U
مغلوب کردن زیاد میوه دادن
enlarged
U
توسعه دادن زیاد بحث کردن
slashes
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
overset
U
زینت دادن زیاد بار کردن
slash
U
تخفیف زیاد دادن خیلی کم کردن
to hold somebody in great respect
U
کسی را زیاد محترم داشتن
[احترام زیاد گذاشتن به کسی]
to occupy much space
U
فضای زیادی را اشغال کردن زیاد جا بردن
to dwell on
U
زیاد وقت صرف کردن روی کشیدن
overstays
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstayed
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overstay
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
overwind
U
بیش از اندازه کوک کردن زیاد پیچیدن
overstaying
U
بیش از حد معین توقف کردن زیاد ماندن
spoliation
U
تحریف یا اخفا یا معدوم کردن یا سوء استفاده کردن از سند
job
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
jobs
U
کار مزدی کردن یک جا خریدن و به خرده فروش فروختن استفاده نامشروع کردن از
junk
U
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود
cable weft
U
پود ضخیم
[بعد از کامل شدن یک ردیف گره جهت محکم کردن آنها در اکثر فرش ها از یک پود نازک و سپس یک پود کلفت استفاده می شود در برخی مناطق نیز از دو پود نازک و یک پود کلفت بصورت یک در میان استفاده میکنند]
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
imposes
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seizes
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
seized
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
impose
U
تحمیل کردن اعمال نفوذ یا سوء استفاده کردن
seize
U
اشغال هدف از فرصت استفاده کردن دستگیر کردن
pick and choose
U
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
to piss off the wrong people
<idiom>
U
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
to work hard
U
سخت و با زحمت زیاد کار کردن
[اصطلاح روزمره]
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
overstock
U
زیاد ذخیره کردن موجودی بیش از حدلزوم داشتن
dead time
U
زمان بدون استفاده زمانی که در ان ازراندمان دستگاه استفاده نمیشود
dead freight
U
کرایه قسمتی از کشتی که به صرفنظر از استفاده یا عدم استفاده باید پرداخت شود
operated
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operates
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
U
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
vertical
U
نرم افزار کاربردی که برای استفاده خاص طراحی شده است و نه استفاده عمومی
frees
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freeing
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idle
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idlest
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
capacities
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
capacity
U
استفاده از زمان یا فضایی که کاملاگ استفاده نشده است
free
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
freed
U
آماده استفاده یا آنچه هنوز استفاده نشده است .
idled
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
idles
U
که استفاده نمیشود ولی آماده است برای استفاده
decimates
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimating
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimate
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
religionize
U
دینداری زیاد نشان دادن مذهبی یا مذهب دار کردن
multiple
U
حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
decimated
U
از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
overrate
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrated
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrates
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
overrating
U
بیش از ارزش واقعی ارزیابی کردن زیاد تخمین زدن
bitmap
U
معرفی رویدادها یا استفاده از آرایه تک بیتی به عنوان تصویر یا شکل یا جدول وسایل استفاده شده و...
fourth generation computers
U
فناوری کامپیوتر با استفاده از مدارهای CSI که قبلا توسعه یافته اند و هنوز هم استفاده می شوند
quads
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
composite demand
U
تقاضا برای کالا در موارد استفاده متفاوت مانند استفاده از گازوئیل درمصارف خانگی و مصارف صنعتی
quad
U
چهار بیت که توسط مودم برای افزایش نرخ ارسال هنگام استفاده از RAM استفاده می شوند
bands
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
band
U
شبکه محلهای که از سیگنالهای تقسیم شده و ارسالی روی کابل coaxiad با استفاده از پروتکل CSMA / CD استفاده میکند
ill treat
U
سوء استفاده کردن ضایع کردن
ieee
U
که فقط داده و سیگنالهای تصدیق استفاده می شوند و در آزمایشگاهها برای اتصال کامپیوتر به قط عات اندازه گیری استفاده میشود
shareware
U
نرم افزاری که آماده استفاده است ولی وقتی که توسط کاربر استفاده شود باید به نویسنده آن مبلغی بپردازد.
to a. one self of
U
استفاده کردن از
utilizing
U
استفاده کردن از
utilizes
U
استفاده کردن از
to make much of
U
استفاده کردن از
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com