English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 195 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
art U استعداد استادی
arts U استعداد استادی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average strength U استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
professorship U استادی
masterful U با استادی
adeptness U استادی
artifices U استادی
artifice U استادی
handiness U استادی
professoriate U استادی
expertness U استادی
master stroke U استادی
twist of the wrist U استادی
wonderwork U استادی
masterless U بی استادی
masterstrokes U استادی
workmanship U استادی
masterkiness U استادی
masterstroke U استادی
skill U استادی
professorships U استادی
professoriat U مقام استادی
professorate U مربوط به استادی
stadimeter U استادی متر
skilled U مستلزم استادی
mastership U مقام استادی
professorial U وابسته به استادی
professorship U مقام استادی
unskilled labour U کارهایی که استادی
professorships U مقام استادی
high wrought U با استادی ساخته شده
candidate master U نامزد استادی شطرنج
manipulate U با استادی درست کردن
manipulated U با استادی درست کردن
manipulates U با استادی درست کردن
tour de force U نمایش استادی و زبردستی
wonder work U معجزه استادی عجیب
skill U استادی زبر دستی
chair U کرسی استادی در دانشگاه
chairing U کرسی استادی در دانشگاه
chairs U کرسی استادی در دانشگاه
snow job <idiom> U لاف استادی زدن
chaired U کرسی استادی در دانشگاه
elaborateness U نازک کاری استادی در کار
academicals U لباس رسمی استادی دانشگاه
They all acknowledge him master . U همه او را به استادی قبول دارند
academic costume U لباس رسمی استادی دانشگاه
manipulation U دست زنی تدبیر استادی
endowments U استعداد
brilliance U استعداد
endowment U استعداد
gormless U کم استعداد
potentialities U استعداد
liability to disease U استعداد
predispostion U استعداد
simpleminded U کم استعداد
susceptivity U استعداد
talentless U بی استعداد
cabiler U استعداد
ungifted U بی استعداد
aptness U استعداد
amplitude U استعداد
potentiality U استعداد
verve U استعداد
turns U استعداد
capacity U استعداد
gifted U با استعداد
parted U با استعداد
property U استعداد
ingenuity U استعداد
capability U استعداد
capacities U استعداد
aptitude U استعداد
aptitudes U استعداد
genius U استعداد
unintelligent U بی استعداد
geniuses U استعداد
turn U استعداد
talents U استعداد
talent U استعداد
inapt U بی استعداد
talented U استعداد
susceptibility U استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
imitativeness U استعداد تقلید
mechanical aptitude U استعداد فنی
strength U استعداد رزمی
division slice U استعداد لشگری
strengths U استعداد رزمی
frost susceptibility U استعداد یخزدگی
indisposedness U عدم استعداد
scholastic aptitude U استعداد تحصیلی
cleverer U باهوش با استعداد
end strength U استعداد نهایی
clever U باهوش با استعداد
occupational aptitude U استعداد شغلی
palooka U بوکسور بی استعداد
capable U با استعداد صلاحیتدار
child prodigy U بچهبا استعداد
shift U نوبتی استعداد
shifts U نوبتی استعداد
war strenght U استعداد جنگی
sconce U جمجمه استعداد
shifted U نوبتی استعداد
risible faculty U استعداد خنده
resistibility U استعداد مقاومت
reproductivity U استعداد هم اوری
reproductivity U استعداد تولید
tendencies U توجه استعداد
liability U بدهکاری استعداد
cleverness U هوشیاری استعداد
aptitude tests U ازمون استعداد
artistry U استعداد هنرپیشگی
flair U استعداد خصیصه
capability U استعداد پیشرفت
authorized strength U استعداد مجاز
artistic aptitude U استعداد هنری
academic aptitude U استعداد تحصیلی
capacities U گنجایش استعداد
capacity U گنجایش استعداد
liabilities U بدهکاری استعداد
command strength U استعداد یکان
aptitude test U ازمون استعداد
indispositions U عدم استعداد
indisposition U عدم استعداد
tendency U توجه استعداد
capacities U استعداد مقام
caliber U گنجایش استعداد
capacity U استعداد مقام
potentialize U دارای استعداد کردن
physical aptitude test U ازمون استعداد جسمانی
gift U استعداد پیشکش کردن
naturals U مسلم استعداد ذاتی
gift U دارای استعداد کردن
gifted U موید شخص با استعداد
talent for musics U استعداد یا ذوق موسیقی
potentially U با داشتن استعداد نهانی
natural U مسلم استعداد ذاتی
the talnet of the country U مردم با استعداد کشور
gifts U دارای استعداد کردن
gifts U استعداد پیشکش کردن
vocational aptitude test U ازمون استعداد شغلی
reduced strenght U حداقل استعداد جنگی
peak strenght U حداکثر استعداد مجاز
scholastic aptitude test U ازمون استعداد تحصیلی
fabllibility U استعداد خطا کردن
flatlander U موج سوار کم استعداد
habiliment U جامه استعداد فکری
differential aptitude tests U ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
versatile U دارای استعداد و ذوق
level of strength U سطح استعداد رزمی
level of strength U میزان استعداد رزمی
able با استعداد صلاحیت دار
accountable strength U استعداد قابل محاسبه
accountable strength استعداد قابل توجه
knack U صدای شلاق استعداد
allotropy U استعداد تغییر و تبدیل
attack size U استعداد وسایل درگیر در تک
manpower cieling U سطح استعداد پرسنل
effective strength U استعداد رزمی موثر
Iranians have a gift of tongues. U ایرانیها استعداد زبان دارند
peace time complement U استعداد مجاز زمان صلح
potential U دارای استعداد نهانی پتانسیل
edacity U استعداد خوردن شکم پرستی
strengths U قدرت رزمی استعداد نفری
potentialities U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
personnel ceiling U سقف استعداد مجاز پرسنلی
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
battle bill U فهرست استعداد رزمی ناو
rhymester U شاعربی استعداد وکم مایه
strength U قدرت رزمی استعداد نفری
means end capacity U استعداد درک وسیله- هدف
self rating U تعیین میزان استعداد خود
potentiality U عاملیت بالفعل استعداد نهانی
peace time establishment U جدول استعداد مجاز زمان صلح
seashore musical ability tests آزمون های استعداد موسیقی سیشور
authorized strength of theater U استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
green thumb U استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
minnesota clerical aptitude test U ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
rimester U قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
it is insusceptible of change U اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
one's light s U نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
manning level U درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
telegenic U دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tryout U ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complement U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complements U استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient U ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
insusceptibility U عدم استعداد عدم تاثر
combat power U نیروی رزمی استعداد رزمی
attached strength U استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com