Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (45 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to stub a piece
U
از کنده یاریشه پاک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fibrilliform
U
مانندلیف یاریشه ریز
morphophonemics
U
مبحث مطالعه صور مختلف یاتصاریف مختلفه یک لغت یاریشه
phosphide
U
ترکیب دو فرفیتی که ازترکیب فسفر با یک عنصر یاریشه بدست اید
carves
U
کنده کاری کردن
carvings
U
کنده کاری کردن
carve
U
کنده کاری کردن
record blocking
U
کنده یی کردن مدارک
carved
U
کنده کاری کردن
sawlog
U
کنده درخت مناسب اره کردن
engraves
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engrave
U
کنده کاری کردن در حکاکی کردن
straight from the shoulder
<idiom>
U
راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
clogs
U
: کنده
stubbed
U
کنده
block aead
U
سر کنده
clogged
U
: کنده
clog
U
: کنده
bloc
U
کنده
blocs
U
کنده
stubbing
U
کنده
stubs
U
کنده
chunk
U
کنده
pulled
U
کنده
chunks
U
کنده
stub
U
کنده
block
U
کنده
blocked
U
کنده
bilboes
U
کنده
blocks
U
کنده
timber
U
کنده
graven
U
کنده
knockstone
U
کنده
dugout dewelling
U
کنده
anvil stock
U
کنده
log
U
کنده
chump
U
کنده
logs
U
کنده
stocked
U
کنده
chumps
U
کنده
stock
U
کنده
blockette
U
کنده کوچک
near leg pickup and turnover
U
نوعی کنده رو
hulled
U
پوست کنده
block mark
U
نشان کنده
block size
U
اندازه کنده
stump
U
کنده درخت
husked
U
پوست کنده
engravers
U
کنده کار
olympic lift
U
کنده یک چاک
picked
U
پوست کنده
building blocks
U
بنا کنده
near leg and craddle
U
کنده گوسفندانداز
in plain english
U
پوست کنده
in intaglio
U
بشکل کنده
entry block
U
کنده مدخل
engraver
U
کنده کار
block length
U
درازای کنده
stumps
U
کنده درخت
stumping
U
کنده درخت
stumped
U
کنده درخت
building blocks
U
کنده ساخت
building block
U
بنا کنده
building block
U
کنده ساخت
grits
U
جوپوست کنده
ingraving
U
کنده کاری
graving
U
کنده کاری
leg pickup
U
کنده کشی
leg lift and side roll
U
کنده سرانبون
wooden anvil stock
U
کنده چوب
dugout
U
کنده شده
unstuck
U
کنده شده
dugouts
U
کنده شده
stumpy
U
پر از کنده درخت
control block
U
کنده کنترل
log
U
کنده چوب
trunk
U
کنده درخت
logs
U
کنده چوب
aboveboard
U
پوست کنده
trunks
U
کنده درخت
logrolling
U
کنده غلتانی
carver
U
کنده کار
peeled
U
پوست کنده
frankly
U
رک وپوست کنده
inside sarma
U
انواع کنده رو
plummer block
U
کنده محور
deblocking
U
کنده شکنی
deblock
U
شکستن کنده
plummer block
U
کنده شفت
rear crotch and near arm
U
نوعی کنده رو
glyptics
U
کنده کاری
Bluntly. Without mincing words.
U
صاف وپوست کنده
rock hewn
U
از کوه کنده شده
flump
U
تلوتلوخوردن کنده زدن
olympic lift and cross face
U
کنده حصیر مال
trunk
U
الوار کنده چوب
stubby
U
پراز کنده درخت
shelled almond
U
بادام پوست کنده
groats
U
گندم یاجوپوست کنده
break ground
U
لنگر از زمین کنده شد
I had a very hard time ot it.
U
دراینکار پوستم کنده شد
quarried
U
ازکان کنده شده
plain
U
ساده پوست کنده
plainest
U
ساده پوست کنده
talk turkey
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
chalcographer
U
کنده کاری روی مس
plains
U
ساده پوست کنده
logged
U
از کنده پاک شده
loggats
U
کنده کوچک دیرک
make no bones about something
<idiom>
U
رک و پوست کنده گفتن
block
U
کنده مانع ورادع
plainer
U
ساده پوست کنده
loggets
U
کنده کوچک دیرک
trunks
U
الوار کنده چوب
dug in
U
سنگر کنده شده
ptisan
U
گندم پوست کنده
blocks
U
کنده مانع ورادع
chalcogrophy
U
کنده کاری روی مس
blocked
U
کنده مانع ورادع
intagliated
U
کنده کاری شده
cutting chisel
U
اسکنه کنده کاری
as fresh as a rose
<idiom>
U
مثل هلوی پوست کنده
sidero graphy
U
کنده کاری روی پولاد
she is a peach
U
هلوی پوست کنده است
point takedown with inside standing leg
U
زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
aweigh
U
لنگر اززمین کنده شده
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
ivory carving
U
کنده کاری روی عاج
man-to-man
<idiom>
U
مستقیم یارک وپوست کنده
ditches
U
ابرو کنار راه کنده
stew in one's own juice
<idiom>
U
افتادن درچاهی که خود کنده
ditched
U
ابرو کنار راه کنده
ditch
U
ابرو کنار راه کنده
anchor's aweight
U
لنگر از زمین کنده شده
zincograph
U
روی کنده کاری شده
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
The handle of the bucket has come off.
U
دسته سطل کنده شده
plainspoken
U
صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
near leg pickup and leg block
U
زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
router
U
ابزار کنده کاری لیسه نجاری
My buttons mave come off.
U
تکمه های لباسم کنده شده
To give it straight from the shoulder.
U
مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
groat
U
بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
glyptics
U
کنده کاری در روی سنگهای گران بها
saw yer
U
درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
divot
U
چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
hominy grits
U
ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight
U
صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
These oranges peel easily.
U
این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
departure end
U
نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
olympic lift
U
بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
a corduroy road
U
جاده باتلاقی
[که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
log
U
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy
U
ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
logs
U
:کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
driven well
U
چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
dumb well
U
چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
yule log
U
کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
frumenty
U
گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
log
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
logs
U
گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
U
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
ablate
U
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
fishbone mine
U
سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
backlog
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs
U
کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics
U
کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated
U
[سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
over break
U
خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
angle-leaf
U
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
scale
U
فلس پشم
[این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com