Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 301 (42 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pre establish
U
از پیش بر قرار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
card
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
cards
U
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
decimal
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
decimals
U
کلید وارد کردن اعداد دهدهی با استفاده از پردازنده لغت که نقاط دهدهی آن به صورت عمودی قرار گرفته اند
mount
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
mounts
U
ثابت کردن نصب کردن قرار دادن
stack
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacked
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
U
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
cache
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
set
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
sets
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
setting up
U
1-معادل قرار دادن یک متغییر با یک مقدار. 2-معین کردن مقدار یک پارامتر
locate
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locate
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
located
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
located
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locates
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locates
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
locating
U
جای چیزی را تعیین کردن در جای ویژهای قرار دادن تعیین محل کردن
locating
U
1-قرار دادن یا تنظیم کردن . 2-یافتن
comment
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commented
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
commenting
U
ناتوان کردن موقت یک دستور با قرار دادن آن در محل توضیحات
right
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righted
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
righting
U
مرتب کردن متن و حروف خالی به طوری که حاشیه سمت راسب مستقیم قرار گیرد
predicate
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicated
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicates
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
predicating
U
اطلاق کردن بصورت مسند قرار دادن مبتنی کردن
arrest
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests
U
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
lay
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
lays
U
قرار دادن طرح کردن مطرح کردن توط ئه چیدن
treat
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treated
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
treats
U
تحت عمل قرار دادن بحث کردن در
interfere
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interferes
U
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
arrange
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranged
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranges
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
arranging
U
قرار گذاشتن سازمند کردن
underpin
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
U
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
condemn
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemning
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
condemns
U
مورد اعتراض قرار دادن تخط ئه کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
pursue
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursued
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursues
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
pursuing
U
تعاقب کردن تحت تعقیب قانونی قرار دادن دنبال کردن
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
utilised
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilises
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
U
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
address
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addresses
U
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
declare
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declares
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
declaring
U
معرفی کردن متغیر یا معادل قرار دادن متغیر به یک عدد در یک برنامه کامپیوتری
skim
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
U
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
ammoniate
U
با امونیاک ترکیب کردن تحت تاثیر امونیاک قرار دادن تبدیل بامونیاک کردن
appose
U
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
cache memory
U
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cls
U
در -MS DOS دستور سیستم به معنای پاک کردن صفحه نمایش و قرار دادن نشانه گر در بالای صفحه گوشه سمت چپ
collimate
U
موازی قرار دادن لوله و هدف میزان کردن تعدیل کردن
engarland
U
درحلقهء گل قرار دادن احاطه کردن
indenture
U
با قرار داداستخدام کردن
lineup
U
اماده ومجهز کردن ترتیب جای بازیکنان فوتبال طرز قرار گیری
lionize
U
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
overlie
U
قرار گرفتن خفه کردن
redintegrate
U
دوباره درست کردن دوباره بر قرار کردن
reestablish
U
دوباره بر قرار یا تاسیس کردن
ret
U
در معرض رطوبت قرار دادن خیس کردن
superinduce
U
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
to ingratite oneself
U
خودرا طرف توجه قرار دادن خود شیرینی کردن
tractor feed
U
روش وارد کردن کاغذ در چاپگر که سوراخهای لبه کاغذ در دندانههای چاپگر قرار می گیرند تا کاغذ به جلو برود
To stipulate.
U
شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
strings attached
<idiom>
U
تحت کنترل قرار دادن،مهار کردن
keep an appointment
U
قبول کردن قرار ملاقات
to impose a curfew
U
خاموشی در ساعت معین شب بر قرار کردن
Other Matches
accent mark
U
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
U
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
U
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
surface mount technology
U
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
writ of error
U
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
classifies
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classifying
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
classify
U
در یک کلاس قرار دادن یا در زیر مجموعههای مختلف قرار دادن
countershaft
U
محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
reed
U
شانه
[وسیله ای که جهت کوبیدن و محکم کردن نخ پود در چله استفاده می شود و بیشتر در دارهای مکانیکی مورد استفاده قرار می گیرد. اندازه اینگونه شانه به پهنای عرض بافت است.]
arrangment
U
قرار
writ
U
قرار
black smiths, top swage
U
قرار
writs
U
قرار
accord
U
قرار
accorded
U
قرار
equanimity
U
قرار
stipulation
U
قرار
moonish
U
بی قرار
at the rate of
U
از قرار
restless
U
بی قرار
concord
U
قرار
dictum
U
قرار
swage
U
قرار
dictums
U
قرار
accords
U
قرار
decisions
U
قرار
decision
U
قرار
variables
U
بی قرار
rate
U
قرار
variable
U
بی قرار
accommodation
U
قرار
at
U
از قرار
rates
U
قرار
arrangement
U
قرار
arrangements
U
قرار
accommodations
U
قرار
tryst
U
قرار ملاقات
parked
U
قرار دادن
trysts
U
قرار ملاقات
sets
U
قرار دادن
parks
U
قرار دادن
posit
U
قرار دادن
setting up
U
قرار دادن
agreements
U
قرار قبول
presumedly
U
از قرار معلوم
destination
U
را قرار می دهید
positioner
U
قرار دهنده
destinations
U
را قرار می دهید
pre arrengement
U
قرار قبلی
rowed
U
قرار دادن
rows
U
قرار دادن
park
U
قرار دادن
lodged
U
قرار دادن
row
U
قرار دادن
pre arrangement
U
قرار قبلی
pousto
U
قرار گاه
lodges
U
قرار دادن
lodge
U
قرار دادن
stipulation
U
قرار داد
reportedly
U
به قرار مسموع
permanent mold
U
قرار می گیرند
accordingly
U
از همان قرار
writs
U
قرار دادگاه
agreed
U
قرار شده
arrangements
U
قول و قرار
encampments
U
قرار گاه
encampment
U
قرار گاه
lies
U
قرار گرفتن
lied
U
قرار گرفتن
lie
U
قرار گرفتن
stymie
U
قرار گرفتن
individuate
U
تک قرار دادن
inquiet
U
بی قرار دل واپس
evidently
U
از قرار معلوم
fidget
U
بی قرار بودن
fidgeted
U
بی قرار بودن
writ
U
قرار دادگاه
underexpose
U
قرار دادن
baffing wind
U
بادبی قرار
bit mapped screen
U
RA قرار گیرد
fixity
U
قرار پایداری
broken weather
U
هوای بی قرار
to this effect
U
ازاین قرار
writ of attachment
U
قرار توقیف
writ of error
U
قرار تصحیحی
fidgets
U
بی قرار بودن
fidgeting
U
بی قرار بودن
interlocutory decree
U
قرار اعدادی
stymied
U
قرار گرفتن
it fell to my lot to go
U
قرار شد من بروم
lay
U
قرار دادن
marginal utility school
U
قرار داد
decreeing
U
قرار دادگاه
decreed
U
قرار دادگاه
subcontracts
U
قرار دادفرعی
decree
U
قرار دادگاه
set
U
قرار دادن
stand
U
قرار گرفتن
negotiatory
U
قرار دادی
new deal
U
قرار جدید
arrangement
U
قول و قرار
lays
U
قرار دادن
subcontracting
U
قرار دادفرعی
stymieing
U
قرار گرفتن
stymies
U
قرار گرفتن
make
U
قرار دادن
dating
U
قرار عشقی
makes
U
قرار دادن
subcontract
U
قرار دادفرعی
subcontracted
U
قرار دادفرعی
decrees
U
قرار دادگاه
agreement
U
قرار قبول
relative location
U
قرار دادن
thus
U
از این قرار
packs
U
قرار دادن
date
[appointment]
U
قرار ملاقات
setter
U
قرار دهنده
Presumably … indications are … Evidently … by the look of it …
U
از قرار معلوم ...
settle
U
قرار دادن
arrest warrants
U
قرار توقیف
puts
U
قرار دادن
seemingly
U
از قرار معلوم
appointed day
U
قرار ملاقات
settles
U
قرار دادن
reposing upon
U
قرار گرفته بر
locating
U
قرار دادن
appointment
U
قرار ملاقات
arrest warrant
U
قرار توقیف
locates
U
قرار دادن
pack
U
قرار دادن
placements
U
قرار دادن
placement
U
قرار دادن
superpose
U
قرار دادن
putting
U
قرار دادن
put
U
قرار دادن
located
U
قرار دادن
stand (someone) up
<idiom>
U
به سر قرار نرفتن
setters
U
قرار دهنده
resolved that ......
U
قرار بر این شد که
resolution
U
قرار رای
resolutions
U
قرار رای
locate
U
قرار دادن
verdict for staying the proceeding
U
قرار منع تعقیب
subject
U
در معرض قرار دادن
subjecting
U
در معرض قرار دادن
subjected
U
در معرض قرار دادن
colocate
U
در مجاور هم قرار دادن
treats
U
موردعمل قرار دادن
factor
U
ثیر قرار میدهد
factors
U
ثیر قرار میدهد
utilised
U
در دسترس قرار دادن
surmount
U
بالا قرار گرفتن
Don't keep me in suspense!
U
من را بی قرار نگه ندار!
Don't keep me on tenterhooks!
U
من را بی قرار نگه ندار!
treated
U
موردعمل قرار دادن
emplace
U
در محلی قرار دادن
utilises
U
در دسترس قرار دادن
switch
U
ثیر قرار میدهد
quota share treaty
U
قرار سهمیه بندی
put to
U
در تنگنا قرار دادن
utilising
U
مورداستفاده قرار دادن
to put down
U
پایین قرار دادن
doubts
U
موردتردید قرار دادن
applied
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
switched
U
ثیر قرار میدهد
enfilade
U
روبروی هم قرار دادن
surmounts
U
بالا قرار گرفتن
surmounted
U
بالا قرار گرفتن
surmounting
U
بالا قرار گرفتن
utilising
U
در دسترس قرار دادن
subjects
U
در معرض قرار دادن
in a spot
<idiom>
U
درمشکل قرار داشتن
modelled
U
نمونه قرار دادن
modeled
U
نمونه قرار دادن
I arranged with him.
U
من با او
[مرد]
قرار گذاشتم.
model
U
نمونه قرار دادن
places
U
قرار دادن گماردن
implementation of the decisions
U
اجرای قرار
[رای]
incase
U
در صندوق قرار دادن
inprocess
U
درجریان قرار دادن
meddles
U
در وسط قرار دادن
impacts
U
زیرفشار قرار دادن
encapsulate
U
در محفظهای قرار دادن
encapsulates
U
در محفظهای قرار دادن
encapsulating
U
در محفظهای قرار دادن
couch
U
درلفافه قرار دادن
he is to stay
U
قرار است بماند
times
U
ثیر قرار میدهد
placing
U
قرار دادن گماردن
put in
U
قرار دادن چیزی در
place
U
قرار دادن گماردن
scheme of arrangement
U
قرار داد ارفاقی
timed
U
ثیر قرار میدهد
installed
<adj.>
<past-p.>
U
قرار داده شده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com