English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
becalm U از پیشرفت بازداشتن
becalmed U از پیشرفت بازداشتن
becalming U از پیشرفت بازداشتن
becalms U از پیشرفت بازداشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
baffle U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffled U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffles U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling U صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
Other Matches
debarring U بازداشتن
stow U بازداشتن
stowed U بازداشتن
contain U بازداشتن
contained U بازداشتن
stowing U بازداشتن
stows U بازداشتن
prevent U بازداشتن
contains U بازداشتن
proscribes U بازداشتن از
proscribe U بازداشتن از
proscribed U بازداشتن از
hindered U بازداشتن
proscribing U بازداشتن از
hinder U بازداشتن
to keep back U بازداشتن
debars U بازداشتن
deter U بازداشتن
deterred U بازداشتن
deters U بازداشتن
hindering U بازداشتن
prevented U بازداشتن
preventing U بازداشتن
prevents U بازداشتن
impedes U بازداشتن
emcumber U بازداشتن
impeded U بازداشتن
hinders U بازداشتن
impede U بازداشتن
to set back U بازداشتن
containment U بازداشتن
detain U بازداشتن
interdict U بازداشتن
overslaugh U بازداشتن
detains U بازداشتن
detaining U بازداشتن
stay U بازداشتن
stayed U بازداشتن
detained U بازداشتن
debar U بازداشتن
debarred U بازداشتن
skids U از سریدن بازداشتن
skidding U از سریدن بازداشتن
hamper U از کار بازداشتن
skidded U از سریدن بازداشتن
to keep open house U درخانه بازداشتن
skid U از سریدن بازداشتن
hampers U از کار بازداشتن
hampering U از کار بازداشتن
hampered U از کار بازداشتن
to keep up U ازتنزل بازداشتن
pin down <idiom> U از حرکت بازداشتن
suppressing U بازداشتن ازعملیات
trig U از حرکت بازداشتن
suppresses U بازداشتن ازعملیات
suppress U بازداشتن ازعملیات
to cop somebody U کسی را بازداشتن
chock U از حرکت بازداشتن
arrest U توقیف کردن بازداشتن
bloc U مانع شدن از بازداشتن
blocs U مانع شدن از بازداشتن
to bar one from his action U بازداشتن کسی از کاری
inoxidize U از زنگ زدن بازداشتن
keep U توقیف کردن بازداشتن
keeps U توقیف کردن بازداشتن
blocks U مانع شدن از بازداشتن
forbids U منع کردن بازداشتن
block U مانع شدن از بازداشتن
arrests U توقیف کردن بازداشتن
blocked U مانع شدن از بازداشتن
arrested U توقیف کردن بازداشتن
bars U بازداشتن ممنوع کردن
dissuade U منصرف کردن بازداشتن
bar U بازداشتن ممنوع کردن
dissuaded U منصرف کردن بازداشتن
dissuades U منصرف کردن بازداشتن
dissuading U منصرف کردن بازداشتن
forbid U منع کردن بازداشتن
to exelude any one from the p U کسیرا ازرای بازداشتن
choking U مسدود کردن از حرکت بازداشتن
stalling U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
injunctive U وابسته به نهی و بازداشتن تاکیدی
stall U به اخور بستن از حرکت بازداشتن
withold U دریغ داشتن مضایقه کردن بازداشتن
achievement age U سن پیشرفت
going U پیشرفت
headway U پیشرفت
improvement U پیشرفت
underdeveloped U کم پیشرفت
improvements U پیشرفت
head way U پیشرفت
promotions U پیشرفت
promotion U پیشرفت
undeveloed U بی پیشرفت
progressing U پیشرفت
advancing <adj.> U پیشرفت
progression U پیشرفت
progressions U پیشرفت
advances U پیشرفت
proceedings U پیشرفت ها
progresses U پیشرفت
progress U پیشرفت
progressed U پیشرفت
improvement U پیشرفت
progression U پیشرفت
advancing U پیشرفت
advances U پیشرفت ها
attainment U پیشرفت
attainments U پیشرفت
advance U پیشرفت
lift U پیشرفت
lifting U پیشرفت
lifts U پیشرفت
advance U پیشرفت
progress U پیشرفت
achievement U پیشرفت
achievements U پیشرفت
developments U پیشرفت
lifted U پیشرفت
advancement U پیشرفت
furtherance U پیشرفت
accomplishment U پیشرفت
growth U پیشرفت
growths U پیشرفت
advance U پیشرفت
development U پیشرفت
economic progress U پیشرفت اقتصادی
improvement curve U منحنی پیشرفت
n achievement U نیاز پیشرفت
come along U پیشرفت کردن
degree of advancement U درجه پیشرفت
developmental stage U مرحله پیشرفت
achievement need U نیاز پیشرفت
to make progress U پیشرفت کردن
progress chaser U نافر پیشرفت
to gain ground U پیشرفت کردن
here goes <idiom> U پیشرفت کردن
to make headway U پیشرفت کردن
get ahead <idiom> U پیشرفت کردن
to make way U پیشرفت کردن
Luddites U پیشرفت گریز
Luddite U پیشرفت گریز
make a dent in <idiom> U پیشرفت کردن
the a of the army U پیشرفت ارتش
progressivist U پیشرفت گرای
reaction progress U پیشرفت واکنش
progress of negotiations U پیشرفت مذاکرات
to unfold U پیشرفت کردن
technical progress U پیشرفت فنی
technological improvement U پیشرفت فنی
velocity of advance U تندی پیشرفت
achievement motive U انگیزه پیشرفت
rise U پیشرفت ترقی
progressing U پیشرفت کار
obstructionist U از پیشرفت کارمجلس را از
beat U پیشرفت زنش
beats U پیشرفت زنش
development U رشد پیشرفت
developments U رشد پیشرفت
accession U دخول پیشرفت
ongoing U درحال پیشرفت
capability U استعداد پیشرفت
progress U پیشرفت پیشروی
thrive U پیشرفت کردن
thrived U پیشرفت کردن
thrives U پیشرفت کردن
thriving U پیشرفت کردن
achievement test آزمون پیشرفت
further U پیشرفت کردن
progressing U پیشرفت پیشروی
progressing U پیشرفت کردن
rises U پیشرفت ترقی
proceeding U پیشرفت طرز
advance U پیشرفت پیشروی
advances U : پیشروی پیشرفت
advances U پیشرفت پیشروی
advancing U پیشرفت پیشروی
progress U پیشرفت کردن
progress U پیشرفت کار
progressed U پیشرفت کردن
progressed U پیشرفت پیشروی
progressed U پیشرفت کار
progresses U پیشرفت کردن
progresses U پیشرفت پیشروی
progresses U پیشرفت کار
furthered U پیشرفت کردن
academic achievement U پیشرفت تحصیلی
blooming U پیشرفت کننده
scholastic achievement U پیشرفت تحصیلی
accomplishment quotient U بهر پیشرفت
furthers U پیشرفت کردن
achievement quotient U بهر پیشرفت
achievement curve U منحنی پیشرفت
furthering U پیشرفت کردن
aq U بهر پیشرفت
promotion U ترفیع رتبه پیشرفت
advancing U پیشرفت طولی ناو
advance U پیشرفت طولی ناو
combat development U پیشرفت اموزش رزمی
advancement degree of reaction U درجه پیشرفت واکنش
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com