Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to whip in
U
از پراکندگی باز داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dispersion scale
U
طبله مخصوص تصحیح پراکندگی مقیاس پراکندگی میزان پراکندگی
dispersion pattern
U
مستطیل پراکندگی طرح پراکندگی
dispersion
U
پراکندگی منطقه پراکندگی
dispersion
U
پراکندگی شار مغناطیسی پراکندگی فوران مغناطیسی
deflection pattern
U
مستطیل پراکندگی سمتی پراکندگی سمتی
dispersion
U
پراکندگی
scatter
U
پراکندگی
broadcast
U
پراکندگی
broadcasts
U
پراکندگی
scatters
U
پراکندگی
diffusion
U
پراکندگی
spreading
U
پراکندگی
scattering
U
پراکندگی
dispersal
U
پراکندگی
sparsity
U
پراکندگی
leakage
U
پراکندگی
variance
U
پراکندگی
leakages
U
پراکندگی
dissipation
U
پراکندگی
strewment
U
پراکندگی
diaspora
U
پراکندگی
magnetic leakage
U
پراکندگی مغناطیسی
center of dispersion
U
مرکز پراکندگی
coefficient of variation
U
ضریب پراکندگی
dispersion rectangle
U
مستطیل پراکندگی
dispersion pattern
U
شکل پراکندگی
dispersion error
U
اشتباه پراکندگی
dispersion coefficient
U
ضریب پراکندگی
scissor
U
پراکندگی اختلاف
longitudinal dispersion
U
پراکندگی طول
light scattering by air molecules
U
پراکندگی هوا
elastic scattering
U
پراکندگی کشسان
incoherent scattering
U
پراکندگی ناهمدوس
coherent scattering
U
پراکندگی همدوس
cone of dispersion
U
مخروط پراکندگی
coefficient of dispersion
U
ضریب پراکندگی
inelastic scattering
U
پراکندگی ناکشسان
discriminal dispersion
U
پراکندگی افتراقی
dispersal area
U
منطقه پراکندگی
interspersal
U
نثارسازی پراکندگی
lateral dispersion
U
پراکندگی جانبی
light scattering
U
پراکندگی نور
range dispersion
U
پراکندگی بردی
dissipating
U
پراکندگی کردن
range dispersion
U
پراکندگی در برد
dispersion
U
پراکندگی تیر
dissipate
U
پراکندگی کردن
rutherford scattering
U
پراکندگی رادرفورد
dissipates
U
پراکندگی کردن
storm smear
U
پراکندگی طوفان
spread effects
U
اثرات پراکندگی
sparseness
U
کم پشتی پراکندگی
relative dispersion
U
پراکندگی نسبی
scattering power
U
قدرت پراکندگی
bragg scattering
U
پراکندگی براگ
scatterplot
U
نمودار پراکندگی
scattergram
U
نمودار پراکندگی
scatter diagram
U
نمودار پراکندگی
cone of dispersion
U
مخروط پراکندگی بسکها
scattering
U
پراکندگی بخش کردن
scattering of alpha particles
U
پراکندگی ذرات الفا
dispersal
U
پراکندگی پراکنده سازی
rectangle of dispersion
U
مستطیل پراکندگی گلوله ها
atomic form factor
U
ضریب پراکندگی اتمی
magnetic leakage
U
پراکندگی فوران مغناطیسی
maximum scattering angle
U
زاویه پراکندگی حداکثر
variations
U
نوسان متناوب پراکندگی
variation
U
نوسان متناوب پراکندگی
center of dispersion
U
مرکزمستطیل پراکندگی گلوله ها
distribution area
U
منطقه پراکندگی تیر
cone of fire
U
مخروط پراکندگی تیرها
modal dispersion
U
شکلی از پراکندگی پالس ها
atomic scattering factor
U
ضریب پراکندگی اتمی
zone of dispersion
U
منطقه پراکندگی گلوله ها
distribution
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
dispersion error
U
اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
distributions
U
سازمان دادن پراکندگی تیر
light scattering by air molecules
U
پراکندگی نورتوسط مولکولهای هوا
sprawl
U
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
sprawls
U
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
sprawling
U
بطورغیرمنظم پخش شدن پراکندگی
circular probable error
U
دایره پراکندگی گلوله ها اشتباه احتمالی دایرهای
disperse
U
[درجه تعلیق و پراکندگی مواد رنگی در رنگرزی]
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
scattering mean free path
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
DEFRAG
U
در DOS-MS ابزار از حالت پراکندگی در آوردن در DOS-MS
mean free for scattering
U
مسافت ازاد میانگین درپراکندگی مسافت پراکندگی
lead a dog's life
<idiom>
U
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
leakage current
U
جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
monogyny
U
داشتن یک زن
relieving
U
داشتن
own
U
داشتن
owned
U
داشتن
owning
U
داشتن
intercommon
U
داشتن
to hold a meeting
U
داشتن
to go hot
U
تب داشتن
lackvt
U
کم داشتن
owns
U
داشتن
relieve
U
داشتن
wanted
U
کم داشتن
possess
U
داشتن
relieves
U
داشتن
doubted
U
شک داشتن
to be feverish
U
تب داشتن
to possess
U
داشتن
to have f.
U
تب داشتن
to have possession of
U
داشتن
lack
U
کم داشتن
to have
U
داشتن
to hold
U
داشتن
to be in a f.
U
تب داشتن
possesses
U
داشتن
possessing
U
داشتن
lacks
U
کم داشتن
want
U
کم داشتن
lacked
U
کم داشتن
having
U
داشتن
doubts
U
شک داشتن
doubting
U
شک داشتن
bear
U
در بر داشتن
bear
U
داشتن
doubt
U
شک داشتن
redolence
U
بو داشتن
bears
U
در بر داشتن
have
U
داشتن
bears
U
داشتن
to lay by the heels
U
باز داشتن
contesting
U
اعتراض داشتن بر
to run on
U
ادامه داشتن
to lay fast
U
نگاه داشتن
to put to a pause
U
نگاه داشتن
to lie heavy on one's heart
U
رنجه داشتن
to lie heavy on one's heart
U
معذب داشتن
retains
U
نگاه داشتن
keeps
U
نگاه داشتن
vary
U
فرق داشتن
to know by heart
U
ازحفظ داشتن
abhor
بیم داشتن از
to keep watch
U
پاس داشتن
aspire
U
هوش داشتن
to keep up prices
U
نرخهارابالانگاه داشتن
to carry authority
U
نفوذیاقدرت داشتن
to know for certain
U
یقین داشتن
to know what's what
U
خبرازجهان داشتن
aspire
U
ارزو داشتن
keep
U
نگاه داشتن
expect
U
چشم داشتن
retaining
U
نگاه داشتن
contests
U
اعتراض داشتن بر
to look forward to
U
انتظار داشتن
to be in contact
U
تماس داشتن
to be in arrear
U
پس افت داشتن
to be in a state of a
U
بیم داشتن
retained
U
نگاه داشتن
to drive at
U
توجه داشتن به
to drive at
U
قصد داشتن از
to be in debt
U
بدهی داشتن
to be in demand
U
طالب داشتن
to be in rapport
U
تماس داشتن
to lock out
U
نگاه داشتن
to bear a grudge
U
لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge
U
به کسی لج داشتن
to bear enmity
U
دشمنی داشتن
to bring good luck
U
شگون داشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com