Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (33 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
deviation
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
deviations
U
از شروط و مقررات قراردادتجاوز کردن و خارج شدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
particulars of sale
U
شروط و مواعدعقد بیع
quamdiu bene se gesserit
U
تا زمانیکه تخلفی نکند منظور برقرار کردن حق انتفاع است برای کسی به این شرط که تا از شروط عقدتخلف نکند تصرفش ادامه داشته باشد
To be observant of the regulations .
U
ملاحظه مقررات را کردن
poached
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poaches
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
poach
U
برخلاف مقررات شکار صید کردن
formulae
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
U
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
inactivate
U
غیر فعال کردن ناو از رده خارج کردن یکان
ejection
U
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
unship
U
خارج کردن
extraction
U
خارج کردن
ejects
U
خارج کردن
phase out
U
خارج کردن
expulse
U
خارج کردن
ejecting
U
خارج کردن
derail
U
از خط خارج کردن
derailed
U
از خط خارج کردن
bring out
U
خارج کردن
derails
U
از خط خارج کردن
derailing
U
از خط خارج کردن
eject
U
خارج کردن
ejected
U
خارج کردن
to rule out
U
خارج کردن
discharges
U
خارج کردن
discharge
U
خارج کردن
out of bounds
U
خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
to put out of court
U
از دستور خارج کردن
table
U
از دستور خارج کردن
to expel
[from]
U
بزور خارج کردن
[از]
swap out
U
مبادله کردن به خارج
spewing
U
با فشار خارج کردن
defecate
U
خارج کردن مدفوع
write off
U
از دفتر خارج کردن
defecated
U
خارج کردن مدفوع
spewed
U
با فشار خارج کردن
write-off
U
از دفتر خارج کردن
write-offs
U
از دفتر خارج کردن
disseise
U
ازتصرف خارج کردن
lay on the table
U
از دستور خارج کردن
defecates
U
خارج کردن مدفوع
defecating
U
خارج کردن مدفوع
ablate
U
بریدن و خارج کردن
phase out
U
به ترتیب خارج کردن
disarm
U
از ضامن خارج کردن
expectorate
U
ازشش خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن از میدان
tabled
U
از دستور خارج کردن
tables
U
از دستور خارج کردن
disarmed
U
از ضامن خارج کردن
disarms
U
از ضامن خارج کردن
decivilize
U
از تمدن خارج کردن
spews
U
با فشار خارج کردن
tabling
U
از دستور خارج کردن
spew
U
با فشار خارج کردن
expel
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelled
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expelling
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
expels
U
منفصل کردن بزور خارج کردن
to phase out something
U
به ترتیب خارج کردن چیزی
emitted
U
بیرون دادن خارج کردن
emits
U
بیرون دادن خارج کردن
emit
U
بیرون دادن خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن خارج کردن
unplugs
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugging
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplugged
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
unplug
U
خارج کردن دو شاخه از سوکت
reeks
U
بخار ازدهان خارج کردن
reeking
U
بخار ازدهان خارج کردن
uncouple
U
از حالت زوجی خارج کردن
withdrawals
U
خارج کردن عقب کشیدن
reeked
U
بخار ازدهان خارج کردن
reek
U
بخار ازدهان خارج کردن
deconcentrate
U
از حالت تغلیظ خارج کردن
evacuated
U
اخراج خارج کردن یا شدن
withdrawal
U
خارج کردن عقب کشیدن
emancipate
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipating
U
از زیر سلطه خارج کردن
strike off the rolls
U
از صورت وکلا خارج کردن
evacuating
U
اخراج خارج کردن یا شدن
emancipated
U
از زیر سلطه خارج کردن
emancipates
U
از زیر سلطه خارج کردن
evacuates
U
اخراج خارج کردن یا شدن
bail
U
عمل خارج کردن اب قایق
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
evacuate
U
اخراج خارج کردن یا شدن
disposition
U
مقررات
precept
U
مقررات
requirement
U
مقررات
arrangement
U
مقررات
measure
U
مقررات
precepts
U
مقررات
regulations
U
مقررات
provisions
U
مقررات
arrangements
U
مقررات
regulation
U
مقررات
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
to play in or out
U
با نواختن ارغنون یا سازدیگرواردیا خارج کردن
snake out
U
خارج کردن کالا از انبار ناو
breaks
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
break
U
از حالت رمز خارج کردن یک کد مشکل
emit
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitting
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
safing
U
از حالت مسلح بودن خارج کردن
emitted
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
emits
U
بیرون دادن از خود خارج کردن
mounting instruction
U
مقررات نصب
standard specification
U
مقررات استاندارد
disciplinary regulation
U
مقررات انضباطی
laws of the game
U
مقررات مسابقه
government regulation
U
مقررات دولتی
infraction
U
نقض مقررات
military doctorine
U
مقررات نظامی
holding
U
نقض مقررات
ordinance
U
مقررات محلی
by rule
U
طبق مقررات
instruction for assembly
U
مقررات نصب
operating instruction
U
مقررات کار
The regulations in force .
U
مقررات جاری
ordinances
U
مقررات محلی
trancscendent
U
ماورای مقررات
control measures
U
مقررات کنترلی
army regulation
U
مقررات ارتشی
by law
U
طبق مقررات
to move one's operation offshore
U
شرکت خود را به خارج
[از کشور]
منتقل کردن
importation
U
عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
stripping crane
U
جرثقیل برای خارج کردن شمش از کوکیله
discards
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarded
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discard
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
discarding
U
خارج کردن چیزی که مورد نیاز است
hooked medallion
U
ترنج قلاب شکل
[در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
officialism
U
رسمیت مقررات اداری
red tape
U
مقررات دست و پاگیر
sanctioned laws
U
قوانین یا مقررات مصوبه
illicit
U
نا مشروع مخالف مقررات
ruled based deduction
U
استنباط بر مبنای مقررات
lodge-books
U
کتاب مقررات معماری
manual
U
مقررات کتاب راهنما
assembly instrudactions
U
مقررات یا دستورات نصب
instituted
U
اصل قانونی مقررات
institutes
U
اصل قانونی مقررات
conditions
U
مقررات و شرایط اسبدوانی
illegally
U
برخلاف قانون و مقررات
institute
U
اصل قانونی مقررات
instituting
U
اصل قانونی مقررات
tariff regulations
U
مقررات تعرفه بندی
evicting
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicts
U
خارج کردن خلع ید کردن
evicted
U
خارج کردن خلع ید کردن
evict
U
خارج کردن خلع ید کردن
released
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
releases
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
release
U
خارج کردن بری شدن برائت از دین ترخیص
sidelines
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
smuts
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
externals
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
sidelining
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
sideline
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
eviction
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
sidelined
U
ازبازی یا معرکه خارج کردن کار یا چیز فرعی
evictions
U
چیزی را به حکم قانون از تصرف کسی خارج کردن
exfiltration
U
خارج کردن عده ها از مناطق تحت کنترل دشمن
smut
U
تصاویروداستانهای خارج از اخلاق سیاه ولکه دار کردن
external
U
مشخص کردن انبار کاغذ در خارج از وسیله یا میز
inland rules
U
مقررات حرکت در ابهای داخلی
european community competition rules
U
مقررات رقابت در جامعه اروپا
formally
U
مقررات رسمی یا اداری فاهرا"
discipline and adjustment board
U
هیئت تدوین مقررات انضباطی
break out
U
نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
denationalizing
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalized
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalize
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalising
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalises
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalised
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
denationalizes
U
از حقوق ملی محروم کردن صنایع را از صورت ملی خارج کردن
highway dispatch
U
مقررات و قوانین عبور ومرور در شاهراهها
in duly substantiated cases
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulatory signs
U
علایم نشان دهنده مقررات جاده ها
where justified
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
where there is a valid reason
U
در موارد طبق مقررات اثبات شده
regulation
U
نظامنامه مقررات و نظامات نظام تنظیم
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
road discipline
U
مقررات عبور و مرور روی جاده
deforest
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforested
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
U
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
prodify
U
تغییر دادن در تولیداتومبیلهای مسابقه طبق مقررات
expedite rule
U
مقررات سرعت بخشیدن به بازی پینگ پنگ
inspector
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfews
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
unmilitary
U
بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
The regulations are stI'll in force ( effect ) .
U
این مقررات هنوز بقوت خود با قی است
There is an outcry against these regulations.
U
همه از این مقررات فریادشان بلند است
inspectors
U
داور برای تشخیص نقض مقررات مسابقه
curfew
U
مقررات حکومت نظامی وخاموشی در ساعت معین شب
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com