English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
resumption of hostilities U از سر گیری عملیات خصمانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hostilities U عملیات خصمانه
hostility U عملیات خصمانه
hostile U خصم عملیات خصمانه
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
time U اندازه گیری زمان یک عملیات
timed U اندازه گیری زمان یک عملیات
times U اندازه گیری زمان یک عملیات
adversarial U خصمانه
hostile U خصمانه
hostilely U خصمانه
hostile acts U اقدامات خصمانه
inimical U خصمانه غیردوستانه
hostile act U عمل خصمانه
casus belli U عمل خصمانه باعث جنگ
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
He's a wet blanket. U او [مرد] آدم روح گیری [نا امید کننده ای یا ذوق گیری] است.
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
his severity relaxed U از سخت گیری خود کاست سخت گیری وی کمتر شد
digamy U دو زن گیری دو شوهر گیری
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
combined operations U عملیات رستههای مرکب عملیات مرکب
measuring converter U مبدل اندازه گیری ترانسفورماتور اندازه گیری
with the utmost rigour U با کمال سخت گیری با سخت گیری هر چه بیشتر
stream gaging U اندازه گیری ابراهه ها اندازه گیری رودخانه
armistise U متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
compression molding process U فرایند قالب گیری تراکمی طریقه قالب گیری تراکمی
point voting system U سیستم رای گیری عددی سیستم رای گیری امتیازی
declinating station U ایستگاه اندازه گیری انحراف مغناطیس دستگاهها ایستگاه اندازه گیری انحراف
torsionmeter U وسیله اندازه گیری دور پروانه ناو وسیله اندازه گیری نیروی چرخش پروانه ناو
treatment U عملیات
op U عملیات
operation U عملیات
treatments U عملیات
operations U عملیات
pseudooperation U شبه عملیات
offence U عملیات تعرضی
offence U عملیات افندی
campaigning U عملیات جنگی
delays U عملیات تاخیری
process chart U نقشه عملیات
campaigns U عملیات جنگی
operations personal U پرسنل عملیات
preliminary treatment U عملیات مقدماتی
phasing U مراحل عملیات
harassing actions U عملیات ایذایی
airmobile operations U عملیات هوارو
plan of action U طرح عملیات
immediate action U عملیات فوری
chemical operations U عملیات شیمیایی
delay U عملیات تاخیری
arithmetic operation U عملیات حسابی
over the beach operations U عملیات کرانهای
operations room U اتاق عملیات
operations research U تحقیق در عملیات
over the beach operations U عملیات ساحلی
delaying U عملیات تاخیری
amphibious operation U عملیات اب خاکی
block operation U عملیات بلوک
centre of activities U مرکز عملیات
rehearsals U تکرار عملیات
assistant chief of staff, g (operations U معاونت عملیات
manual operation U عملیات دستی
base of operations U پایگاه عملیات
building operations U عملیات ساختمانی
action U جنگ عملیات
base operation U عملیات پایگاهی
heat treatment U عملیات حرارتی
actions U عملیات جنگی
actions U جنگ عملیات
rehearsal U تکرار عملیات
autonomous operation U عملیات ازاد
autonomous operation U عملیات مستقل
limiting operation U عملیات محدودکننده
logical operations U عملیات منطقی
action U عملیات جنگی
scope U منظور از عملیات
scope U هدف عملیات
business type operation U عملیات تجارتی
business type operation U عملیات کامپیوتری
initiatives U ابتکار عملیات
operation center U مرکز عملیات
operation manager U مدیر عملیات
hot dogging U عملیات نمایشی
operation map U نقشه عملیات
operation overlay U کالک عملیات
offenses U عملیات تعرضی
area of operation U منطقه عملیات
operating program U برنامه عملیات
finishing U عملیات تکمیل
initiative U ابتکار عملیات
campaign U عملیات جنگی
nature of the operation U ماهیت عملیات
night operations U عملیات شبانه
offenses U عملیات افندی
campaigned U عملیات جنگی
operationally ready U حاضر به عملیات
dry run U عملیات جنگی
divert action U عملیات مخالف
conversational operation U عملیات محاورهای
destructive operation U عملیات مخرب
deputy for operations U معاونت عملیات
denial operations U عملیات ممانعتی
delaying action U عملیات تاخیری
delay action U عملیات تاخیری
counter battery U عملیات ضد اتشبار
counter military U ضد عملیات نظامی
continuity of operations U تسلسل عملیات
continuity of operations U مداومت عملیات
closing U خاتمه عملیات
radius U شعاع عملیات
subversives U عملیات براندازی
string operation U عملیات رشتهای
subversive U عملیات براندازی
flow charts U شمای عملیات
Counter – espionage operations k. U عملیات ضد جاسوسی
flow chart U شمای عملیات
surface treatment U عملیات سطحی
synchronous operation U عملیات همزمان
counter-espionage U عملیات ضدجاسوسی
terminal operations U عملیات بارانداز
terminal operations U عملیات اسکلهای
sabotaging U عملیات تخریبی
sabotages U عملیات تخریبی
Military operations. U عملیات نظامی
Construction works . U عملیات ساختمانی
sabotaged U عملیات تخریبی
sabotage U عملیات تخریبی
covert operations U عملیات پنهانی
phases U مرحله عملیات
phased U مرحله عملیات
war room U اتاق عملیات
earthworks U عملیات خاکی
region U ناحیه عملیات
counter espionage U عملیات ضدجاسوسی
offensives U عملیات افندی
offensive U عملیات افندی
phase U مرحله عملیات
countermine U عملیات ضد مین
theater of operations U صحنه عملیات
thermal treatment U عملیات گرمایی
covert operations U عملیات مخفی
regions U ناحیه عملیات
terrain U زمین عملیات
espial U عملیات جاسوسی
parallel operation U عملیات موازی
air operations U عملیات هوایی
concept of operations U تدبیر عملیات
rescue operation U عملیات نجات
infiltration U عملیات نفوذی
computer operation U عملیات کامپیوتر
f.of operations U حوزه عملیات
action deferred U تامل در عملیات
serial operation U عملیات سری
formal operations U عملیات صوری
flight operations U عملیات پرواز
combat information center U اطاق عملیات
global operation U عملیات سراسری
airborne battlefield U عملیات هوابرد
earth work U عملیات خاکی
electrochemical treatment U عملیات الکتروشیمایی
psychological operations U عملیات روانی
scene of action U صحنه عملیات
external operation U عملیات خارجی
spial U عملیات جاسوسی
concrete operations U عملیات عینی
heat treatable U قابل عملیات حرارتی
furnace campaign U عملیات داخل کوره
log U ضبط مجموعهای از عملیات
civil affairs U عملیات مردم یاری
hot working steel U فولاد عملیات حرارتی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
h hour U ساعت شروع عملیات
hot working die U ابزار عملیات حرارتی
d day U روز شروع عملیات
control center U مرکز کنترل عملیات
civil military action U عملیات مردم یاری
clearing operations U عملیات مین روبی
data transfer operations U عملیات انتقال داده
logs U ضبط مجموعهای از عملیات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com